(Minghui.org) درود بر استاد گرامی و همتمرینکنندگان.
گاهی حفظ ذهنی پایدار و آشفته نشدن با عوامل منفی دشوار است. عواملی که به من میگویند که هیچ کاری به ثمر نرسیده است. به من میگوید که تلاشهایم در نجات مردم هیچ تأثیری نداشته است و دسترسی به مردم سخت است. در حقیقت تلاشم برای نجات مردم در سطحی وسیع باعث میشود احساس کنم مأموریتم را آنطور که باید انجام ندادهام. این وضعیت درستی نیست چرا که باعث میشود هنگام انجام کارها منفعل شوم.
تزکیه بدون در طلب بودن بهترین نتیجه را در بر دارد. با این حال به دلیل افکار نادرست، چیزهای منفی نیز فرصتی مییابند تا وارد میدانم شوند. پس از مدتی ممکن است باعث شود که نسبت به خودم دچار تردید شوم و سؤالی وارد ذهنم میشود: «آیا تزکیهام در مسیر درستی است؟ چطور بدانم کاری که انجام میدهم درست است؟»
ماجراهای زیادی درباره تمرینکنندگانی خواندهام که در تزکیهشان بسیار کوشا و فعال بودهاند اما بهدلیل اینکه وابستگیهای زیادی را تزکیه نکردند درگذشتند. این وابستگیها از همه حتی از خود آن اشخاص پنهان بود. از کجا بدانیم آنچه که انجام میدهیم به اندازه کافی خوب است؟
اگر با فقدان قلب مصممی که در ابتدای تزکیه داشتم مواجه شوم باعث به وجود آمدن افکار منفی میشود و دچار شک و تردید میشوم. آنها زمزمه میکنند که بهتر است کمی آرام پیش روم و یک زندگی کاملاً بشری را در این دنیا داشته باشم، کمتر کارهای دافا را انجام دهم و هر کار دیگری که برایم خوشایند است را انجام دهم. این نتیجه ورود عوامل منفی در ذهنم است که در دورۀ مشخصی از تزکیهام بذر شک را میکارد. هنگام مواجهه با چنین افکاری از آنها آگاه میشوم و میدانم که خودآگاه اصلیام هوشیار است و مشکلات را تشخیص میدهد.
از بین بردن عوامل منفی در طول 5 دقیقه اول افکار درست خیلی قدرتمند و مؤثر است. پس از مدتی افکار منفی در میدانم ناپدید میشود و همزمان به خودم بیشتر مطمئن و در تزکیهام قوی میشوم. متوجه میشوم که این همان موضوعی است که استاد در جوآن فالون به آن اشاره کردند و ما بارها و بارها مورد آزمون واقع میشویم که مشخص شود آیا در تزکیهمان مصمم هستیم.
استاد بیان کردند:
«در زمانی بخصوص، وادار خواهید شد که احساس کنید نمیتوانید بهطور واضح تشخیص دهید که آیا مسئلهای صحیح است یا نه، آیا گونگ وجود دارد یا نه، آیا میتوانید تزکیه کنید و در آن موفق شوید یا نه، یا بوداهایی وجود دارند یا نه و آنها واقعی هستند یا نه. در آینده، این اوضاع و شرایط دوباره ظاهر خواهند شد که در شما تأثیری دروغین ایجاد کنند و در شما این احساس را بهوجود آورند که آنها وجود ندارند و همگی کاذب هستند، این برای این است که مشخص شود که آیا مصمم هستید یا نه.» («افکار شما باید درست باشد» در سخنرانی ششم، جوآن فالون)
حالا متوجه میشوم که این بخشی از تزکیهام است. باید شینشینگم را ارتقاء بخشم تا چیزهای بد بتوانند پاک شوند و سطحم بالا رود.
نیکخواهی حقیقی
متوجه میشوم که در این محیط پیچیده بشری، همیشه مانند یک تمرینکننده رفتار نمیکنم.
همیشه نسبت به همه موجودات و همتمرینکنندگان نیکخواهی ندارم. این همچنین پیشروی را دشوار میسازد چرا که ممکن است باعث ایجاد افکار منفی درباره دیگران و خودم شود.
در نتیجه فرستادن افکار درست نیکخواهی بزرگتری را برای تمرینکنندگان و تمام موجودات به همراه میآورد. بارها سعی کردم نیکخواهی را تبدیل به یک عادت کنم به این امید که بتوانم همیشه این وضعیت را حفظ کنم. اما برایم روشن شد که چقدر سخت است که همیشه در چنین وضعیتی باقی بمانم. اغلب نیکخواهی را فراموش میکنم خصوصاً زمانی که در این دنیای سرشار از توهم زندگی میکنم.
میدانم دلیل دیگر آن نیز این است که به خلوص یک تمرینکننده کوشا و راسخ نرسیدهام و باید روی تزکیه شینشینگ تمرکز کنم. وارد آرامش عمیق شدن در مدیتیشن مشکل نیست اما همیشه آن حس نیکخواهی که باید داشته باشم وجود ندارد.
در حال انجام تمرین پنجم، وابستگی تمرینکننده دیگری به ذهنم خطور کرد. نمیفهمیدم چرا این تمرینکننده به آن شیوه بهخصوص عمل کرد. بلافاصله پس از چنین فکری متوجه شدم که این درست نبود و ذهنم نه تنها نباید افکار منفی داشته باشد بلکه نباید هیج فکری داشته باشد.
سپس کودک گریانی ظاهر شد. پسر بچه 10 سالهای که بسیار پاک به نظر میرسید. میخواستم به او کمک کنم و کمی جلوتر رفتم. درحالیکه به او نگاه میکردم، میتوانستم افکار او را حس کنم و او نیز آنچه که در ذهن من بود را میدانست.
بعد فهمیدم که این کودک به وابستگی همان تمرینکنندهای فکر میکند که من افکار منفی نسبت به او داشتم. این پسر بچه این شخص را نکوهش نمیکرد اما احساس ناتوانی میکرد که نمیتواند به او کمک کند تا وابستگیاش را از بین ببرد.
با نگاهی عمیقتر به ذهن کودک متوجه شدم که او حتی بهخاطر من هم گریه میکرد که آن احساسات منفی را نسبت به آن تمرینکننده داشتم. او به من نشان داد که این باعث بهوجود آمدن کارما و سختیهای بیشتری در تزکیهام و در یک بدن واحد میشود. او گریه میکرد چرا که میدید که قلبم نیکخواه نیست بلکه نکوهشگر است.
میتوانستم ببینم که او احساس خیلی بدی داشت و مضطرب بود که نمیتواند به ما کمک کند و عمیقاً نگرانم بود. نگاه کردن به این پسر بچه پاک باعث احساس شرمساری در من و صورتم غرق اشک شد. میان سطح من و آن پسر تفاوت خیلی زیادی وجود داشت. او کاری به من و آن تمرینکننده نداشت بلکه فقط نگران هردوی ما بود و میخواست به ما کمک کند تا وابستگیهایمان را رها کنیم.
نیکخواهی که او نشان داد چیزی بود که من هرگز تجربه نکرده بودم و دسترسی به آن در این بُعد بشری سخت خواهد بود اما باید نهایت تلاشم را کنم. حداقل باید سعی کنم هر چیزی و هر کسی را ببخشم و زمانی که در حقم بیانصافی میشود سپاسگزار باشم.
برای رشد و بهبود در تزکیهام باید وقتی وابستگیها یا چیزهایی را میبینم که اشتباه است، به جای قلبی نکوهشگر، قلبی نیکخواه داشته باشم. باید تلاش کنم راهی برای کمک به سایرین پیدا کنم یا اجازه دهم مشکلشان را ببینند. این نیکخواهی حقیقی نسبت به سایرین است.
نجات موجودات ذیشعور بیشتر
چون زمان بهسرعت میگذرد، اغلب به راههایی فکر میکنم که به مردم بیشتری دسترسی پیدا کنم. شرکت در راهپیمایی راه خوبی به نظر میرسد که مردم بسیاری با زیبایی فالون دافا آشنا شوند. در نتیجه با برگزارکننده راهپیمایی سالانه شهر نزدیکی تماس گرفتم که 5 سال قبل در آن شرکت کرده بودیم.
برگزارکننده خیلی خوشحال بود که گروه مارش تیان گوئو دوباره در راهپیمایی شرکت میکردند. وقتی به ملاقاتش رفتم، دیدم که هنوز سه گل نیلوفر آبی کاغذی از 5 سال پیش به دیوارش نصب است.
با وجود اجرای شن یون درست 6 هفته پیش از راهپیمایی، برگزاری چنین مراسمی آسان نبود. به علاوه اینکه من میخواستم تخت روانی بسازم که تمرینکنندگان بتوانند روی آن تمرین پنجم را انجام دهند. در آخرین راهپیمایی 5 سال قبل واگن کوچکی را میکشیدیم که یک تمرینکننده روی آن در وضعیت لوتوس نشسته بود. امسال میخواستم آن را خیلی زیباتر بسازم.
اما همسرم با نظر من موافق نبود زیرا بهتازگی اتوموبیل جدیدی خریده بودیم و من میخواستم تخته روان را با آن بسازم. او نگران بود که به اتوموبیل صدمهای بزنیم اما من قول دادم که احتیاط کنم. تابحال چنین کاری نکرده بودم و چون نمیخواستم وقت تمرینکنندگان دیگر را بهخاطر شن یون بگیرم، در نتیجه خودم به تنهایی این کار را شروع کردم.
بخاطر کارهای تبلیغاتی مربوط به شن یون، کار تخت روان به تأخیر افتاد. پس از اتمام برنامه شن یون، واضح بود که هنوز کار زیادی باقی مانده است. همچنین کارهای دیگری مانند ساماندهی هتل و غذا برای گروه مارش باید انجام میشد. نیاز به حضور سایر تمرینکنندگان داشتیم. با نزدیک شدن روز موعد، اضطراب من بیشتر میشد تا به آخرین درجه بردباریام رسیدم و دیگر وضعیتِ ثابت و متعادلی نداشتم. لحظاتی میرسید که آرزو میکردم کاش هرگز کار ساختن آن تخت روان را شروع نکرده بودم.
این نشانهای از سطح شینشینگم بود. بهخاطر لحظاتی که کمی به سایر تمرینکنندگان و حتی افراد عادی سختگیری کردم متأسفم. امیدوار بودم که مرا ببخشند. در طول این دوران سخت در رؤیایی دیدم که کشتی عظیمی در فاصله کمی از ما منتظر است و به قدری بزرگ بود که نمیتوانستم آن را بهطور کامل ببینم و در آب نبود بلکه روی زمین بود. به همراه خانواده و بسیاری از تمرینکنندگان تلاش میکردیم که مردم را تشویق کنیم که دافا را باور کنند. سعی میکردیم متقاعدشان کنیم سوار کشتیای شوند که آنها را به ابدیت میرساند. تمرینکنندگان عجله داشتند و مردم بسیاری سر جایشان نشسته بودند. همه ما میدانستیم که زمان زیادی باقی نمانده است زیرا بهمحض اینکه کشتی حرکت میکرد، فرصت نجات افراد آن منطقه از بین میرفت و فرصت دوبارهای وجود نداشت. هر کسی را که میتوانستم متقاعد کنم به طور غیر قابل باوری باعث شادیام میشد و حس گرمی به من میداد.
باور دارم که این رؤیا را دیدم تا تشویق شوم به کارم ادامه دهم و سست نشوم.
وقتی مشکلاتم را به یاد میآورم، فکر میکنم آنها برای آزمون شینشینگ و بردباریام نظم و ترتیب داده شده بودند.
در مواجهه با شرایط سخت، کاستیهایم را میبینم، حتی زمانی که عصبانی میشوم. همه آنها به دلیل وابستگیهایم رخ میدهند. تزکیه بدون سختی، تزکیه نیست. تلاش میکنم تا در سختیها وضعیت هماهنگ و نیکخواهیام را حفظ کنم.
راهپیمایی بهخوبی برگزار شد. وقتی میدیدم که مردم از دیدن تلاشهای تمرینکنندگان برای صحبت با آنها درباره دافا، چطور چهرههایشان شاد میشود و آنها را تشویق میکنند، تمام مشکلات و سختیهایی که با آن مواجه شده بودم را طوری فراموش کردم که گویی هرگز وجود نداشتند.
(ارائه شده در کنفرانس تبادل تجربه 2017 اروپا)
کپیرایت ©️ ۲۰۲۳ Minghui.org تمامی حقوق محفوظ است.