(Minghui.org) ادامه قسمت اول
در قسمت اول این تمرینکننده شرح داد که زندگیاش پیش از تمرینفالون دافا و پس از آن چگونه بود. از زندانی شدن توسط رژیم بهرغم عضویت در ارتش سرخ گرفته تا تحت آزار و شکنجه قرار گرفتن بهخاطر تمرین فالون دافا. که در این مدت مشاهده کرد افرادی که بهخاطر سود و منفعت گزارش تمرینکنندگان را میدهند با چه عواقبی مواجه خواهند شد.
روشنگری حقیقت آشکار و محترمانه
استاد درباره اهمیت روشنگری حقیقت با ما صحبت کردند. به همین خاطر از درمانگاه خصوصی و داروخانهام بهعنوان فضایی برای روشنگری حقیقت استفاده کردم. هر کسی که به درمانگاه بیاید یا حتی از آنجا بگذرد، به رغم حرفهاش، موقعیت رسمیاش، وضعیت مالی، برای مداوا آمده باشد یا برای آزار و شکنجهام، حقایق را برایش روشن میکنم. هیچ پلیس یا مأمور دولتی نمیتواند بدون آگاه شدن از حقایق دافا از آنجا برود و هیچ کسی هم نمیتواند مانعم شود.
استاد بیان کردند:
«...فقط با تحت تاثير قرارنگرفتن قلبتان قادر خواهيد بود تمام وضعيتها را اداره كنيد.» («آخرین وابستگی(های)تان را از بین ببرید» از نکات اصلی برای پیشرفت بیشتر 2)
«شما هزاران ایدۀ عالی خود را دارید، اما من شیوۀ خودم را دارم...» (آموزش فا در کنفرانس فای 2003 آتلانتا)
عاملان آزار و شکنجه علاوه بر تحت نظر گرفتن من، به همسایگانم هم میگویند که مراقب من باشند. شماره تلفنی برای همسایگان درمانگاهم فرستادند که از طریق آن گزارش تمرینکنندگان فالون دافا را بدهند. هیچ یک از اینها مرا تحت تأثیر قرار نداد.
میدانم تا زمانی که در مسیر تزکیه گام بردارم و سه کار را به خوبی انجام دهم، استاد از من محافظت میکنند. هیچ کسی نمیتواند مرا تحت تأثیر قرار دهد و لازم نیست نگران امنیتم باشم. استاد تقریباً تمام وجود خود را وقف نجات موجودات ذیشعور کردهاند، چرا من که مرید ایشان هستم این کار را نکنم؟ خودم را وقف کمک به استاد در اصلاح فا نکنم؟
با تمام بیمارانم ابتدا درباره حقایق دافا و ترک حزب کمونیست چین (ح.ک.چ) و سازمانهای جوانان آن صحبت میکنم و بعد به کارهای درمانیشان رسیدگی میکنم. هر هفته افراد بسیار زیادی، گاهی بیش از 100 نفر ح.ک.چ را ترک میکنند.
وضعیت سلامتی بسیاری از بیمارانم در بیمارستان بهبود نیافت. برخی در آستانه مرگ بودند، برخی مبتلا به سرطان و عدهای هم دچار ناباروری بودند. تعدادی پس از شنیدن حرفهایم و ترک ح.ک.چ سلامتیشان را بازیافتند و عدهای از خانمها پس از یک سال ناباروری، کودکی به دنیا آوردند. آنها از من سپاسگزار بودند اما گفتم: «این کار من نبود، بلکه پس از اینکه ح.ک.چ را ترک کردید و افکار مثبتی نسبت به دافا داشتید، استادم و فالون دافا به شما کمک کردند.»
در ذهنم اطمینان دارم که هر کسی که به دیدنم میآید میخواهد حقایق دافا را بشنود و نظم و ترتیب استاد است. در میان بیماران تعدادی وجود دارند که در اداره پلیس، کمیتههای امور سیاسی و حقوقی یا سازمانهای دولتی کار میکنند. من با همه آنها رفتار یکسانی دارم.
انجام عملی خوب با عمل خوب دیگری پاداش داده میشود
رئیس اداره پلیس بخشمان شخصی را به درمانگاهم آورد که او را الف خطاب میکنم. او پیشرفتهترین درمانها را برای ناباروری امتحان کرده بود و تصمیم داشت برای ادامه درمان به خارج از کشور برود.
از او پرسیدم آیا فالون دافا را تحت آزار و شکنجه قرار داده است او اعتراف کرد که معاون رئیس اداره پلیس شهر و مسئول امور فالون دافا است که به این معنی بود که باعث صدمات زیادی شده بود.
به او گفتم که بهدلیل آزار و شکنجه فالون دافا، در حال پرداخت سزای اعمالش است. گفتم: «اگر میخواهی صاحب فرزندی شوی، باید آزار و شکنجه دافا را متوقف و ح.ک.چ را ترک کنی.» او به توصیهام عمل کرد و طولی نکشید که همسرش باردار شد. سپس از من خواست کمکش کنم ح.ک.چ را ترک کند. تا پایان سال همسرش پسری را به دنیا آورد.
او گفت: «حالا که من صاحب فرزند شدهام شما هم باید صاحب فرزند دیگری شوید. من به وضعیت مجوز برای داشتن فرزند دیگر رسیدگی خواهم کرد.»
من یک دختر داشتم و تصمیم نداشتم صاحب فرزند دیگری شوم اما همسرم اصرار داشت که صاحب پسری شود. او باردار شد و یک پسر به دنیا آورد. بهرغم اعمال قانون تک فرزندی، الف ترتیبی داد تا بتوانیم مجوز پلیس برای داشتن فرزند دیگری را کسب کنیم.
مدت زمان زیادی نگذشته بود که گزارش تمرینکنندهای به پلیس داده شد و او را به مرکز شستشوی مغزی بردند. این تمرینکننده سعی کرد روشنگری حقیقت کند اما چون گفتارش را بهخوبی تزکیه نکرده بود نام من و رئیس الف را به زبان آورد. با آشکار شدن این موضوع برای تمام کارمندان امور حقوقی و سیاسی، رئیس الف تحت فشار شدید قرار گرفت. او که فکر میکرد من اطلاعاتش را فاش کردهام، به نزدم آمد.
من از خودم دفاع نکردم و فقط به سادگی گفتم: «نگران نباشید. چیز مهمی نیست. به آنها بگویید برای صحبت نزد من بیایند. شما باید به استاد و فا ایمان داشته باشید. هیچ اتفاقی نخواهد افتاد.»
و اضافه کردم: «حالا که ح.ک.چ را ترک کردهاید، دوباره عضو آن نشوید. خودتان را نزد دافا بیارزش نکنید وگرنه ممکن است فرزندتان دچار مشکلی شود. باید این یادتان بماند که فرزندتان هدیهای از استاد و دافا است. آیا هنوز کودکتان را میخواهید؟»
او گفت: «قطعاً فرزندم را میخواهم. میدانم باید چه کار کنم.»
یکی از رؤسای اداره 610 شهر که مسئول مرکز شستشوی مغزی بود، همشاگردی رئیس الف بود و با کمک او آن تمرینکننده آزاد شد.
وقتی مأموران عالیرتبه تحقیق روی رئیس الف را شروع کردند، معلوم شد که شخص مسئول این تحقیق، در خدمت سربازی با الف در یک واحد بودند و به این ترتیب این تحقیق هیچ نتیجهای نداشت.
متلاشی شدن آزار و شکنجه با ایمان قوی به استاد و فا
در طول 12 سال گذشته سایر تمرینکنندگان استانمان تحت آزمونهای مختلفی قرار گرفتهاند. متوجه شدم که مطمئنترین راه برای حفظ امنیت، انجام بهخوبی سه کار است. چه تمرینکنندهای تنها باشد یا تمرینکنندگان در یک بدن واحد، با ایمان قوی به استاد و فا میتوانند بدون مواجهه با هیچ آسیبی از خطر خارج شوند.
استاد بیان کردند:
«[اگر] افکار مریدان به اندازه کافی i درست باشد استاد نیروی آسمانی را برمیگرداندii» («پیوند استاد و مرید از هنگ یین 2)
«هنگامی که با خودتان به درستی روبهرو میشوید، استاد همه کاری میتواند برای شما انجام دهد. اگر افکار درست شما حقیقتاً قوی باشند، اگر قادر باشید فکر مرگ و زندگی را کنار بگذارید، و اگر مانند الماس محکم و خدشهناپذیر باشید، آنگاه آن موجودات شرور و پلید جرأت دست زدن به شما را نخواهند داشت...» (سفر به شمال آمریکا برای آموزش فا)
اگر با افکار درست با آزار و شکنجه مواجه نشویم و به جای آن به روشهای بشری متوسل شویم یا حتی سازش کنیم، آزار و شکنجه شدت مییابد. حتی اگر برای مدت کوتاهی رها شوید، همچنان لکهای بر تزکیهتان باقی خواهد گذاشت.
در ابتدای سال 2002 اداره 610 بخش، 4 خودروی پلیس به درمانگاهم فرستاد. افراد زیادی تجمع کردند. من در حال خواندن جوآن فالون بودم که مأموری ناگهان مرا نگهداشت و مأمور دیگری جوآن فالون را از دستم گرفت. فوراً کلام استاد را بهخاطر آوردم:
«ریشه من در جهان است. اگر کسی بتواند به شما آزار برساند، قادر است به من آزار برساند. بهعبارتی ساده، آن شخص میتواند به این جهان صدمه بزند.» (جوآن فالون)
مأموری که مرا گرفته بود، ناگهان افتاد. مأمور دیگر هیچ حرکتی نکرد. من فوراً گفتم فالون دافا به مردم میآموزد تا با پیروی از اصول حقیقت، نیکخواهی، بردباری مهربان باشند. برایش ماجراهای مأمورانی را تعریف کردم که او آنها را میشناخت و گفتم که بهخاطر آزار و شکنجه دافا مجازات شدند. در پایان او مؤدب شد و جوآن فالون را به من بازگرداند.
همسایگان و بسیاری از ساکنان دهکده وقتی شنیدند که پلیس مرا بازداشت نکرده است شگفتزده شدند.
در میان اولین کسانی که علیه جیانگ زمین شکایت کردند
اوایل مه 2015 از اطلاعیه مینگهویی درباره شکایت علیه جیانگ زمین رهبر سابق رژیم کمونیست مطلع شدم و پیشنویسی از شکایت علیه جیانگ زمین تهیه کردم. چند تمرینکننده نیز از شکایت من بهعنوان نمونه استفاده کردند و نام خودشان را نوشتند. بعداً از کارمندان اداره 610 شنیدم که ما جزو اولین کسانی بودیم که شکایت کردیم.
از آنجایی که ما جزو اولین گروهها بودیم و تمام شکایات با هم فرستاده شدند، عاملان آزار و شکنجه را شوکه کرد. روزی در اواسط ماه سپتامبر، اداره 610 شهر و بخشمان تمرینکنندگانی را که شکایت کرده بودند، شناسایی کردند تا به آنها حمله کنند. مسئولان کمیته مسکونی، دو خودروی پلیس پر از مأمور را برای دستگیری تمرینکنندگان هر محلهای گماشت.
بیش از 12 مأمور پلیس ساعت 10 صبح، پس از دستگیری سایر تمرینکنندگان، به درمانگاهم آمدند. من هدف اصلی آنها بودم. آنها با استفاده از اطلاعات تمرینکننده دیگری، پروندهای از سابقه فعالیتهای روشنگری حقیقت من تشکیل داده بودند. من هراسان نشدم و پس از اینکه مرا به اداره پلیس بردند گفتم که حاضرم درباره حقایق دافا با آنها صحبت کنم.
یک مأمور اداره 610 گفت: «آیا نمیدانی اولین نفری در شهر هستی که از جیانگ زمین شکایت کرده است؟ چطور جرأت میکنی از رهبر کشورمان شکایت کنی؟ چه کسی گفت چنین کاری کنی؟»
من نهراسیدم و گفتم: «من بر اساس حقوقم در قانون اساسی چین عمل کردم، یک شهروند حق دارد تخلفات هر کسی را در دولت گزارش داده یا از او شکایت کند. دولت درباره اداره کشور بر اساس قانون و قانون اساسی صحبت میکند. آنها هر روز چنین چیزی را در تلویزیون پخش میکنند. به شهروندان گفته شده است تمام موارد باید مورد بررسی قرار بگیرد و به تمام شکایات رسیدگی خواهد شد.»
پرسیدم: «پس آیا شما برخلاف سیاستهای جاری حکومت عمل نمیکنید؟ درباره جیانگ زمین، او 3 جرم بزرگ مرتکب شده است: فروش سرزمینمان، فساد و آزار و شکنجه دافا. جرائم دیگر او به حدی زیاد هستند که قابل فهرست نیست و شما هم مانند تمام شهروندان چینی باید از او شکایت کنید. اگر از او شکایت نکنید شایسته چینی بودن نیستید.»
آنها نتوانستند از خود دفاع کنند. رئیس اداره 610 گفت که سایرین گفتهاند من بیش از 800 بروشور توزیع کرده و مطالعات گروهی فا در خانهام برگزار میکنم. او گفت که 300 نسخه بروشور برای زندانی شدنم کافی است.
گفتم: «بله من این کارها را انجام دادهام. 800 نسخه که چیزی نیست، حتی 10 هزار یا 100 میلیون نسخه هم قانونی است.
قانون اساسی به وضوح میگوید که شهروندان از حق آزادی عقیده، مطبوعات و اجتماعات برخوردارند. چاپ مطالب جزو آزادی مطبوعات محسوب میشود و انجام چنین کاری قانونی است. مطالعه فا در خانهام آزادی اجتماعات است. آیا رهبر فعلی درباره اداره کشور بر اساس قانون اساسی صحبت نمیکند؟ اگر میخواهید از جیانگ پیروی کنید پس مرا بازداشت کنید. اما باید از عواقب آن آگاه باشید.»
ساعت 4 بعدازظهر اقداماتم برای روشنگری حقیقت خاتمه یافت. محیط بهتدریج آرام شد و من همان شب آزاد شدم.
تمرینکنندگانی که افکار درست فرستاده بودند همان روز آزاد شدند. تعداد کمی از تمرینکنندگان از طریق ارتباطاتشان چندین هزار یوآن پرداختند اما در نهایت به مراکز شستشوی مغزی فرستاده شدند. تنها با افکار درست نتیجه متفاوتی بدست آمد.
ادامه دارد...
i به معنی: بهاندازه کافی، بهاندازه لازم، قانع کننده، کامل است.
ii همینطور می تواند ترجمه شود به: استاد قدرت این را دارد تا جریان را برگرداند