(Minghui.org) اخیرا،ً طی مطالعه گروهی فا، با این عبارت مواجه شدم، استاد بیان کردند: «سپس چوب کبریتی را از جیبش بیرون میآورد. درحالیکه درباره محلول خودش صحبت میکرد، با چوب کبریت دندان خراب را میکشید و آنرا بیرون میآورد. کشیدن دندان دردی بههمراه نداشت. فقط چند قطره خون جاری میشد، اما خونریزی نمیکرد.» جوآن فالون
این پاراگراف مرا نسبت به مشکلاتی که هنگام صحبت با مردم درباره خروج از حزب کمونیست چین (ح.ک.چ) و سازمانهای وابسته به آن تجربه میکردم، آگاه کرد. آن مانند کشیدن یک دندان خراب بود، بهنظرم استفاده از روشهای پزشکان غربی خوب جواب نمیداد.
بهطور معمول، در محیط کار پرحرف و سخنور بودم و بهعنوان فردی توانا دیده میشدم. اما، هنگامیکه با غریبهها صحبت میکردم تا حقیقت فالون دافا را روشن کنم، بسیار خجالتی و کمتجربه بودم. اغلب مقالات تبادل تجربه تمرینکنندگان را در وبسایت مینگهویی مطالعه میکردم و سعی میکردم از آنها یاد بگیرم، اما هنوز برایم یک معما بود که چگونه عملاً و بهطور مؤثری حقیقت را روشن کنم.
دیویدیها و بروشورهای دافا را در بستهبندیهای زیبایی آماده و آنها را در کیفم حمل میکردم. هرموقع که بیرون میرفتم، سعی میکردم برای مردم روشنگری حقیقت کنم. دریافتم که برای مردم درک و پذیرش سریع حقیقت مشکل است. وقتی آنها تبلیغات ح.ک.چ را به دلیل سالها آموزش علمی، برایم تکرار میکردند، بهآسانی «درگیر بحث» میشدم.
چون نمیخواستم درگیر بحثی داغ شوم، پس از ارائه اطلاعات، سکوت میکردم، امیدوار بودم که آن فرد مطالب را با ذهن باز مطالعه کند. این کار مرا از صحبت با غریبهها درباره دافا محروم میکرد.
ترجیح میدادم با همکاران، دوستان، بستگان و همکلاسیهای سابقم درباره دافا صحبت کنم، زیرا کاملاً میتوانستیم فضاهایی راحت و خصوصی را برای بحث در مورد مسائل پیدا کنیم. همچنین چندبار سعی کردم در رابطه با افرادی که میشناختم، اگر گاهی اوقات فوراً آن مسائل را درک نمیکردند، آنها را به صرف چای دعوت کنم تا وقت بیشتری برای گفتگو داشته باشیم. درباره تجربههای شخصیام از تمرین دافا، با توجه به تفاوتهای فردی در زمینههای تحصیلی، شغلی و خانوادگی صحبت کردم.
برایم آسان نبود حتی یک شخص را متقاعد کنم که از ح.ک.چ و سازمانهایش خارج شود. حتی اگر آنها موافقت میکردند که خارج شوند، احساس میکردم که این کار را برای دوستی و علاقه به من انجام میدهند، یا حتی به دلیل جاذبه رمانتیکی که در آن زمان وجود داشت، انجام میدادند و نه برای درک واقعی از دافا و آزار و شکنجه.
درحالیکه زمان میگذشت، بهنظر میرسید که مسیرم باریکتر میشود. برای مدتی طولانی، نمیتوانستم کسی را متقاعد کنم که از ح.ک.چ خارج شود. هنگامیکه به درون نگاه میکردم تا ببینم چه کار اشتباهی انجام میدهم، متوجه شدم که از یک روش معمولی استفاده میکنم، درست همانطور که استاد بیان کردند:
«اگر پزشکی طب غربی بخواهد دندانی را بکشد، اول از همه اینجا و آنجا داروی بیحسی تزریق میکند. تزریقات کاملاً دردناک هستند و شخص باید صبر کند تا داروی بیحسی تأثیر خود را بگذارد. سپس پزشک با انبردست دندان را بیرون میکشد. بعد از صرف زمانی طولانی و سعی و کوشش، اگر مواظب نباشد، ممکن است دندان شکسته شود و ریشه در داخل بماند. سپس پزشک از چکش و متهای برای کندن آن استفاده میکند، که میتواند به بیمار طپش قلب بدهد و باعث لرزش و ترس او شود. بعداً وسیلهای دقیق برای حفر کردن بهکار میرود. بعضی از افراد بهقدری از حفر کردن دردشان میآید که اغلب از سرجایشان میپرند. دندان خون زیادی تراوش کرده و شخص مدتی خون به بیرون تف میکند.» (جوآن فالون)
وقتی حقیقت را روشن میکردم آنچه که انجام میدادم، اعمال یک روش ساختاریافته با هدف تغییر ذهن شخص بود. متوجه شدم که باید نقطه شروع خود را تغییر دهم و بجای نشان دادن واکنش فوری به فرد، به شخصی که حقایق را میآموزد تمرکز کنم. مهم این است به مردم کمک کنیم بدانند دافا خوب است و ح.ک.چ گروهی از افراد بیگناه و مهربان را مورد آزار و شکنجه قرار میدهد.
استاد بیان کردند:
«محلول، بخار شدید زردرنگی بیرون میفرستاد. درحالیکه دندانی را میکشید، درِ بطری را باز میکرد و آنرا روی گونه شخص، جایی که دندانِ خراب بود میگذاشت و از او میخواست که بخار محلول را چند بار استنشاق کند. مقدار بسیار کمی از محلول مصرف میشد. درِ آنرا میبست و کنار میگذاشت. سپس چوب کبریتی را از جیبش بیرون میآورد. درحالیکه درباره محلول خودش صحبت میکرد، با چوب کبریت دندان خراب را میکشید و آن را بیرون میآورد. کشیدن دندان دردی بههمراه نداشت. فقط چند قطره خون جاری میشد، اما خونریزی نمیکرد.» (جوآن فالون)
قدرت محلول زردرنگ در این بُعد عمل نمیکند، بلکه در بُعد دیگر عمل میکند. فعالیت ما در زمینه روشنگری حقیقت و نجات مردم نیز بههمان شیوه عمل میکند. قدرت روشنگری حقیقت درباره دافا نیز در فضایی دیگر اتفاق میافتد. فقط لازم است درمورد انجام این سه کار بهخوبی فکر کنیم و نتیجه آن فراتر از کنترلمان در این جهان است.
هنگامیکه درکم از این مطلب بالا رفت، اعتماد بهنفسم را برای روشنگری حقیقت بهدست آوردم. دیگر قلبم بهراحتی تحتتأثیر واکنشهای فوری مردم قرار نمیگرفت. تمام مشکلاتم در گذشته همه به این دلیل بود که آموزههای فالون دافا را با دقت دنبال نمیکردم. استاد متوجه شدند که وقت بسیاری درمورد این مسائل تلف میکنم و به من کمک کردند که هنگام مطالعه فا به آن آگاه شوم. متشکرم، استاد!