(Minghui.org) تمرین فالون دافا را در سال ۱۹۹۵ آغاز کردم. بهخاطر آزار و اذیت، بهمدت پنج سال زندانی شدم. طی آن یکبار حدود ۳۰ روز اعتصاب غذا کردم. به مدت سه ماه در یک ارودگاه کار اجباری بازداشت شدم. بعد از خلاصی از اردوگاه کار، به یک مرکز شستشوی مغزی فرستاده شدم. هیچیک از این آزار و شکنجهها ذرهای تاًثیر منفی در باورم به دافا نگذاشتند.
بااین وجود، در این دوره پایانی اصلاح فا، دچار شرایط بدی شدم و در آستانه مرگ قرار گرفتم. امیدوارم که با بیان مشکلاتی که دررابطه با طرحهای هرمی داشتم، بتوانم به سایر تمرینکنندگان کمک کنم. مطالب زیر درکهایم درباره این موضوع هستند.
بعد از اینکه چندبار آخرین سخنرانی ارائه شده استاد در نیویورک را خواندم، متوجه شدم که درگیر مسئلهای شدم که تمرینکنندگان باید از آن دوری کنند. بااینحال، استاد رهایم نکردند و فرصتی به من دادند تا خودم را اصلاح کنم. میدانم که باید اشتباهاتی را که مرتکب شده بودم را تشخیص داده و آنها را آشکار کنم.
اکنون، با کمک تمرینکنندهای دیگر، پیامدهای آن مشکلاتی که درگیر آنها بودم را درک میکنم. ازآنجاکه بهطور واضح و آشکار اطلاعاتی درباره طرحهای هرمی نداشتم، دائماً درباره این موضوع دچار اشتباه میشدم و حتی سایر تمرینکنندگان را هم برای پیوستن به آن ترغیب میکردم. رفتار و کارهایم، خودم و همچنین تمرینکنندگانی که از طریق من عضو شده بودند را تقریباً به سمت نابودی سوق داد.
یک مقاله چاپشده در وبسایت مینگهویی باعنوان: «مریدان دافا نمیتوانند در فروش هرمی شرکت کنند» را مطالعه کردم. در سخنرانی «آموزش فا در کنفرانس بینالمللی فا در نیویورک ۲۰۰۴» استاد درباره طرحهای هرمی صحبت کردند. در سخنرانی «آموزش فای ارائهشده در کنفرانس فای سانفرانسیسکو ۲۰۱۴» استاد دوباره درباره این موضوع صحبت کردند. تا قبل از اینکه این سخنرانیها را بخوانم، نمیدانستم که شرکت در طرحهای هرمی میتواند سبب آسیبهای بزرگ و جدی شود. در یک شرکت هرمی بسیار فعال بودم. من یک مرید دافا هستم، بنابراین چرا به هشدار استاد توجه نکردم؟ حتی برخی از تمرینکنندگان هم به من هشدار دادند، اما اهمیتی به حرفهای آنها نداده و آنها را جدی نگرفتم.
در طرحهای هرمی، سطوح بالاتر از سطوح پایینتر سود کسب میکنند بهطوری که افراد در سطوح بالا ترغیب میشوند تا افراد بیشتری را به عضویت درآورند. سرمایهگذاری مالی که من درگیر آن شده بودم نیز از یک چنین طرحی برای تجارت تبعیت میکرد.
تصورم این بود که بهجای رفتن به سرکار، میتوانم با پولی که از این راه کسب میکنم، زندگی کنم. اکنون، متوجه شدم که
بهعنوان یک مرید، نمیتوانم مسیرم را خودم برنامهریزی کنم و اینکه نمیتوانم ارتباط بین روابط سببی چیزهایی که با آنها مواجه میشوم را ببینم. فکر میکردم که بسیار باهوش هستم. اما برعکس خودم و همچنین سایر تمرینکنندگان درگیر را در دام انداختم. اینکه انگیزه شما خوب باشد مهم نیست، اگر مسیر اشتباه باشد، در حال انجام کاری نادرست هستید.
بعد از اینکه از بازداشتگاه و اردوگاه کار اجباری آزاد شدم، در جستجوی کاری نبودم، بهخاطر اینکه جوان نیستم و مشکلات بسیاری در وضعیت سلامتیام دارم و در هیچ زمینهای آموزش حرفهای نیز ندیده بودم، بنابراین با والدینم زندگی میکردم. بعد از اینکه آنها درگذشتند، با پسانداز آنها زندگی میکردم که خیلی زود تمام شد. بهجای اینکه بر نجات مردم تمرکز کنم، وابستگی به منافع شخصی را رشد دادم. شنیده بودم که اگر در شرکتهای هرمی سرمایهگذاری کنم میتوانم بهسرعت پول بهدست بیاورم. این وابستگی دلیل دیگری بود که مرا فریب داد تا از طریق طرحهای هرمی پولدار شوم.
در طول چند سال گذشته، از محلی به محل دیگر نقلمکان کردم. ازآنجاکه در یک جا ساکن نبودم نمیتوانستم با آرامش فا را مطالعه کرده و تمرینات را انجام دهم. حتی زمانیکه وقت کافی برای مطالعه داشتم قادر به انجام آن با آرامش نبودم. این شکافی بزرگ در تزکیهام بود که مرا به مسیری اشتباه سوق داد. زمانیکه در مطالعه فا سست میشویم، معمولاً مشکلات در شینشینگ بهوجود میآیند.
زمانیکه با سایر تمرینکنندگان صحبت کردم، گستره جدیبودن مشکلی که ایجاد کرده بودم را بهتر درک کردم. درگیرکردن همتمرینکنندگان در شرکتهای هرمی آنها را به سمت نابودی سوق میداد. آنچه انجام دادم تاًثیرات مخربی بر منابع دافا گذاشت و درحال مداخله با اصلاح فا بود. تمرینکنندگان بسیاری را به طرح مذکور سوق دادم و احساس میکنم هیچ گناهی بدتر از این نیست.
بسیاری از تمرینکنندگانی که با آنها درباره عضویت در شرکتهای هرمی صحبت کردم، واقعاً مشکلات مالی داشتند و حتی برخی از آنها برای سرمایهگذاری پول قرض کردند. اگر ناگهان به پول نیاز پیدا میکردند، هیچ پساندازی نداشتند تا از آن استفاده کنند. اگر برای انجام پروژههای اصلاح فا نیازمند پول میشدند، کاری که من انجام دادم درواقع ایجاد مداخله برای آن پروژه به حساب میآید.
درگیرکردن تمرینکنندگان در طرح هرمی احتمالاً باعث شد که در روابط آنها با اعضای خانوادهشان اختلال ایجاد شود. بنابراین، از کسانی که با آنها صحبت کرده و آنها را به این مسیر سوق دادم صمیمانه عذرخواهی میکنم. امیدوارم که با بیان این مطلب، شما هم آگاه شده از دام آن رها شوید. درحال حاضر، پولی ندارم تا قرضهایم را پرداخت کنم، اما اشتباهاتم را جبران خواهم کرد.
بعد از اینکه اثرات مخرب طرحهای هرمی را تشخیص دادم، به تمرینکنندگان اطرافم گفتم که بههیچوجه به آنها ملحق نشوند. سعی کردم اشتباهاتم را جبران کنم اما دچار کارمای بیماری بسیاری شدم. در ماه می گذشته، شروع به سرفه کردم، به سختی نفس میکشیدم و احساس خستگی و درد داشتم. این کارمای بیماری تقریباً ذهنم را دچار فروپاشی کرد و مرا در آستانه مرگ قرار داد.
سالهای بسیاری تزکیه کرده و سختیهای بسیاری را تجربه کرده بودم. اما در این زمان، مشکلات تقریباً نابودکننده بودند. بهشدت دچار کاهش وزن شدم و بهسختی غذا میخوردم و راه میرفتم. استاد مرا رها نکردند و فرصتهایی به من دادند. اگر استاد درد را برایم تحمل نکرده بودند، امروز زنده نبودم. «بیماریام» حدود یک ماه طول کشید اما از آن جان سالم بهدر بردم.
در اینجا، مایلم به کسانی که هنوز درگیر طرحهای هرمی هستند هشدار دهم. لطفاً بیدار شوید و از آن کنارهگیری کنید. شما خودتان و همچنین دیگران را تباه میکنید. مشکلات جسمی که دچار آنها شده بودم از عواقب سرمایهگذاریهایم در این طرحها و جانبداریام از آنها بود. لطفاً اشتباهات خودتان را ببینید، آنها را اصلاح کرده و جبران کنید.
یکبار دیگر، از استاد بهخاطر نجات زندگیام تشکر میکنم.
این درک کنونی من است. لطفاً اگر مطلب نادرستی در آن وجود دارد اصلاحش کنید.