(Minghui.org) من یک تمرینکننده 58 ساله فالون گونگ هستم که بهمدت پنج ماه این روش را تمرین کردهام.
قبل از شروع این تمرین، به بازی مایونگ (این بازی چینی معمولاً بهعنوان قمار انجام میشود) معتاد بودم. بهمحض اینکه برای بازی مایونگ مینشستم، بدون توجه به اینکه در بازیها چقدر ازدست میدادم، ذهنم خالی میشد. حتی یک بار بهخاطر مقداری پول، حلقه طلایم را فروختم تا بتوانم به بازیام ادامه دهم.
شوهرم از اینکه صبح و شب به بازی مایونگ مشغول بودم، خیلی ناراحت بود و تلاش میکرد مانع بیرون رفتنم شود. وقتی این کار را میکرد، برای خانواده ناهار و شام آماده نمیکردم و میگفتم که زندگی بدون بازی مایونگ بیمعنی است.
آنقدر او را ناراحت کردم که بهتدریج دچار درد سینه و سرگیجه شد.
خواهر بزرگم یک تمرینکننده فالون دافا است. او اغلب میگفت که مایونگ را کنار بگذارم و اینکه فالون دافا زندگیام را غنی میسازد.
فالون دافا را میشناختم و خانوادهام دیده بود که خواهرم پس از شروع این تمرین بهطور کامل تغییر کرده است. یک بار برای تهیه مطالب روشنگری حقیقت 100 یوآن اهداء کردم. در طول سال نوی چینی نیز تقویمهای روشنگری حقیقت را بین سایر بازیکنان مایونگ توزیع میکردم.
رؤیایی که مرا تغییر داد
یک بار خواهرم شعرهای هنگ یین 3را برایم خواند. قلبم تکان خورد. چند روز بعد، رؤیایی داشتم. در این رؤیا در میان سیل بسیار بزرگی بودم و هیچ راه فراری نداشتم. ناگهان بهخاطر آوردم که عبارت «فالون دافا خوب است!» را تکرار کنم. سپس بیدار شدم.
روز بعد، پس از اینکه رستوران کوچک خانوادگیمان را بستم، به منزل خواهرم رفتم تا درباره رؤیایم به او بگویم. سپس گفتم که میخواهم فالون دافا را تمرین کنم. او مرا تشویق کرد و گفت اگر مصمم باشم، استاد لی (بنیانگذار فالون دافا) از من مراقبت میکنند. گفتم که جدی هستم و میخواهم یک تمرینکننده فالون گونگ شوم.
بعد از بازگشت به خانه، 6000 یوآنی که آن را از شوهرم پنهان کرده بودم، بیرون آوردم و آن را به او دادم. سپس گفتم که تصمیم گرفتهام فالون دافا را تمرین کنم و از همین حالا به بعد بازی مایونگ را کنار میگذارم. او بسیار هیجانزده شده و زبانش بند آمده بود، زیرا میدانست فالون دافا میتواند شخص را تغییر دهد، درست همانطور که خواهرم تغییر کرده بود.
شوهرم از مطالعه فا و انجام تمریناتم پس از کار در رستوران کوچک خانوادگیمان حمایت کرده است. ازآنجا که اخیراً تمرین دافا را شروع کردهام، اغلب برای رسیدن به سایر تمرینکنندگان، صبحهای خیلی زود از خواب بیدار میشوم تا فا را مطالعه و تمرینات را انجام دهم.
یک روز صبح که طبق معمول با زنگ هشدار ساعت 3:50 از خواب بیدار شدم، تنبلی کردم و میخواستم بیشتر بخوابم. دکمه ساعت را فشار دادم و آن را خاموش کردم، اما بعد از مدت کوتاهی دوباره صدای زنگ آن بلند شد. از زمانی که تمرین فالون دافا را شروع کرده بودم، طی 50 روز گذشته هرگز با چنین چیزی مواجه نشده بودم. بلافاصله بیدار شدم و عقیده و تصور بیشتر خوابیدن نیز از بین رفت.
آن روز حین انجام مدیتیشن متوجه شدم که استاد مرا تماشا میکنند و آنقدر تحتتأثیر قرار گرفتم که به گریه افتادم.
کل خانوادهام مورد برکت فالون دافا قرار گرفتند
بهتدریج شوهرم نسبت به همیشه خوشروتر و خندانتر و درآمد حاصل از کسبوکار تاکسیاش نیز بیشتر شد. روز دوم پس از شروع این تمرین، رستوران کوچک خانوادگیمان بیشترین درآمدِ طی یک روز را از زمان افتتاحش داشت. نوهام که هر روز 30 بار عبارت «فالون دافا خوب است» را تکرار میکرد، بالاترین نمره را در کلاسش کسب کرد. خلقوخوی پسرم نیز بهتر شد. سه نسل از خانوادهام در حال حاضر از یک زندگی هماهنگ لذت میبرند.
من یک تمرینکننده جدید هستم، بنابراین درگفتن حقایق آزار و شکنجه، همچنین ترغیب مردم به خروج از حزب کمونیست چین، خیلی باتجربه نیستم. از استاد لی درخواست کردم که به من خرد عطا کنند. مثل یک جادو، توانستم دهانم را بازکنم و با غریبهها صحبت کنم و چند نفر با کمک من از حزب خارج شدند.
همچنین به سایر تمرینکنندگان ملحق شدم تا مطالب روشنگری حقیقت را در روستاها توزیع کنم. اصلاً از هیچ چیزی نترسیدم.
با آزمونهای بسیاری درخصوص خصوصیات اخلاقیام مواجه شدهام، اما از همه آنها با موفقیت عبور نکردهام، چراکه هنوز به شهرت، منفعت و احساسات وابسته هستم.
مدام به خودم یادآوری میکنم که از سختیها نترسم، فا را بیشتر مطالعه کنم و یک تمرینکننده واقعی فالون دافا باشم.