(Minghui.org) میخواستم در محل کار با یکی از همکارانم درباره حقایق فالون گونگ صحبت کنم و بگویم که با ترک حزب کمونیست چین (ح.ک.چ) از مزایای آن بهرهمند میشود و آینده خوبی خواهد داشت.
وقتی به او گفتم که رژیم کمونیست چین در طول کمپین سیاسی خود بیش از 80 میلیون نفر را کشته است، عصبانی شد و گفت: «این چیزها را به من نگو. نمیخواهم چیزی درباره آنها بشنوم و این حرفها را هم باور نمیکنم» و رفت. من از واکنش او ناراحت نشدم و تصمیم گرفتم یک بار دیگر سعی کنم.
روزی به خانهاش رفتم و عذرخواهی کردم که باعث ناراحتیاش شده بودم. به او گفتم که چطور سلامتیام را از طریق تمرین فالون گونگ بدست آورده بودم و توضیح دادم که این تمرینی است که خوب بودن را به افراد آموزش میدهد.
درباره آزار و شکنجه بیرحمانه فالون گونگ به دست رژیم کمونیست و دروغها و تبلیغات منفی که درباره این تمرین منتشر کرده بود صحبت کردم. او این بار در سکوت به حرفهایم گوش داد. قبل از خروج یک نسخه از نه شرح و تفسیر دربارۀ حزب کمونیست را برایش گذاشتم.
چند روز بعد او به خانهام آمد و پرسید که چطور میتواند حزب را ترک کند. او گفت که نُه شرح و تفسیر کتاب فوقالعادهای بود و تشکر کرد که آن را به او قرض داده بودم.
چند روز بعد تماس گرفت و گفت که شوهرش در بستر مرگ است. فوراً به خانهاش رفتم. او گفت که وضعیت کبد شوهرش بدتر شده و پزشک گفته است که هیچ درمانی برای آن وجود ندارد. توصیه کردم از شوهرش بخواهد عبارت «فالون دافا خوب است. حقیقت، نیکخواهی، بردباری خوب است» را تکرار کند.
صبح روز بعد او تماس گرفت و هیجانزده گفت: «شوهرم میتواند بایستد! حتی خودش به تنهایی به توالت رفت. پزشکان شگفتزده شدند و گفتند که این معجزه است. او میتواند فردا از بیمارستان مرخص شود.»
روز بعد که به دیدنش رفتم، وقتی مرا دید خوشحال شد و گفت که شوهرش برای خرید غذا بیرون رفته است. طولی نکشید که بازگشت و من دیدم که روحیه خوبی دارد و بهخوبی غذا میخورد. چه کسی باور میکرد که چند روز پیش او در آستانه مرگ بود؟
همکارم گفت که میخواهد فالون گونگ را یاد بگیرد. من کتاب جوآن فالون و نوارهای آموزش تمرینات را به او دادم.
پس از مدتی رفتم ببینم تمرینات را چگونه انجام میدهد. او گفت که دردهایش از بین رفته است. حالا سرشار از انرژی و شوهرش کار جدیدی پیدا کرده بود.
وقتی به صورت شاد آنها نگاه کردم با خودم گفتم: «شوهرش در آستانه مرگ و خانواده تقربیاً در حال فروپاشی بود. اما حالا مسائل برایشان به خوبی پیش میرود. پس از اینکه باور کردند فالون دافا خوب است، توسط استاد متبرک شدند.»