(Minghui.org) من و پنج تمرینکننده برای توزیع مطالب اطلاعرسانی و روشنگری حقیقت درباره فالون دافا بهطرف حومه شهر حرکت کردیم. خوشبختانه، وقتی مطالب اطلاع رسانی را تمام کردم، تمرینکننده دیگری تعدادی از مطالب را برای افرادی که در قسمت انتهایی روستا زندگی میکردند کنار گذاشته بود.
روز بعد، آن تمرینکننده از من پرسید که آیا وابستگی به خودنمایی دارم. توضیح دادم که آن ذهنیت را ندارم، فقط مطالب اطلاعرسانیام تمام شده بود. او اعتراف کرد که آنها را به دلیل ترس توزیع نکرده است.
به درون نگاه کردم و دریافتم که وابستگی به خودنمایی و اعتباربخشی به خودم عمیقاً در من پنهان شده است. از او قدردانی کردم زیرا چیزی گفت که به من کمک کرد کاستیهایم را پیدا کنم. همینطور که به کار ادامه میدادیم، باهم همکاری میکردیم و یکدیگر را تشویق میکردیم که بسیاری از عقاید بشریمان را دور بریزیم.
فرار با بازداشت احتمالی
طی چند سال گذشته، من و سایر تمرینکنندگان حقیقت دافا را برای اکثر مردم شهر روشن کردهایم. آنگاه مصمم شدیم مطالب اطلاعرسانی و روشنگری حقیقت را بین مردم حومه شهر و سایر مناطق دورافتاده نیز توزیع کنیم.
مردم در یکی از آن مناطق، عمیقاً از تبلیغات حزب کمونیست چین (ح.ک.چ) مسموم شده بودند. در ابتدا، برخی از شنیدن صحبتهایمان خودداری کردند، درحالیکه برخی از گرفتن مطالب اطلاعرسانی خودداری کرده، ادعا میکردند که سواد خواندن ندارند. برخی حتی با پلیس تماس گرفتند.
من و تمرینکننده دیگری تازه یک منطقه کوهستانی را ترک کرده بودیم و دیدیم که ماشین پلیس بهطرف ما میآید. متوجه شدم که کسی با پلیس تماس گرفته است. من افکار درست فرستادم تا شیطان را نفی کنیم. فریاد کشیدیم: «استاد ما را نجات دهید!»
مدت کوتاهی پس از آن، از میان روستایی عبور کردیم و من بهطور ناگهانی داخل کوچهای پیچیدم. وارد خانهای شدیم و گرچه خانم خانه از ما خواست که آنجا را ترک کنیم، اما مرد خانه اجازه داد آنجا بمانیم. بعدازظهر، قبل از اینکه آنجا را ترک کنیم، توانستیم با این زوج درباره دافا صحبت کنیم. بدون هیچ مشکلی، سالم به خانه رسیدیم.
باران فرصتی را برای روشنگری حقیقت بوجود آورد
گرچه، آن روز هوا بارانی بود، اما، میخواستم بیرون بروم که با مردم درباره دافا صحبت کنم. صاحب خانه اجازه داد موتورسیکلتم را داخل خانهاش بگذارم. با آن خانواده درباره دافا صحبت کردم و به آنها کمک کردم که از ح.ک.چ خارج شوند.
گرچه، در آن زمان حتی باران شدیدی شروع به باریدن کرده بود، اما برای روشنگری حقیقت خانه به خانه رفتم. گروهی از مردم را دیدم که زیر یک سقف پناه گرفته بودند. این فرصت بزرگی بود تا درباره دافا با آنها صحبت کنم.
آنگاه به خانه دیگری رفتم. در آنجا هفت یا هشت تن مشغول ورق بازی بودند و به آنها کمک کردم از ح.ک.چ خارج شوند.
مردی از اتاقی بیرون آمد و فریاد زد: «چرا در سن جوانی این کار را انجام میدهی؟ من طبیعتاً با آنها تماس میگیرم و گزارشت را میدهم!»
گفتم: «من آدم بدی نیستم. آمدهام تا به آنها حقیقت را بگویم و کمکشان کنم که کارهای خوب انجام دهند. کدام بخش حقیقت، نیکخواهی، بردباری خوب نیست؟ او رفتارش را تغییر داد و با لبخندی گفت که گزارشم را نمیدهد. در آن منطقه 45 تن حقیقت را دریافتند.
برای یک عضو ح.ک.چ روشنگری حقیقت کردم. او به من گفت که فالون گونگ خوب است و باید برخی از متفکران درمیان تمرینکنندگان باشند. او موافقت کرد ازپوستر «فالون دافا خوب است» که روی تیر چراغ برق نصب شده بود، مراقبت کند. به او گفتم هرکسی که این عبارت را بخواند یا تکرار کند، پاداش خوبی خواهد گرفت.
تشکیل یک گروه برای نجات تمرینکنندگان بازداشت شده
مدت پنج سال بود که در منطقه من مطالعه گروهی فا برگزار میشد. ما بر مشکلات غلبه کردیم تا مراکز تهیه مطالب اطلاعرسانی را تشکیل دهیم. یک روز عصر در هفته، برای توزیع مطالب به حومه شهر میرفتیم. بهعلاوه، برخی از افرادمان به منطقهای میرفتند که مطالب اطلاعرسانی دافا را توزیع کرده بودیم تا بهصورت رودررو حقیقت را روشن کنند. نتیجه بسیار خوب بود.
سال گذشته، شش تمرینکننده به روستایی دور دست رفتیم تا درباره دافا با مردم صحبت کنیم، دوتن از ما بازداشت شدند.
برخی از تمرینکنندگان افکار درست فرستادند تا اراده تمرینکنندگان بازداشت شده را تقویت کنند. برخی از تمرینکنندگان اعضای خانوادۀ تمرینکنندگان بازداشت شده را همراهی کردند تا در اداره پلیس حقیقت را روشن کنند.
یکی از بازداشتشدگان با شیطان همکاری نکرد و بازداشتگاه او را حبس نکرد و آزاد شد.
تمرینکننده بازداشت شدۀ دیگر فرمی را امضاء کرد که نشان میداد 15 روز در بازداشت بهسر خواهد برد. تمرینکنندگان به بازداشتگاه رفتند تا با او صحبت کنند و بگویند که نباید آزار و شکنجه را میپذیرفت. او دوباره افکار درستش را بهدست آورد و گفت بهتر عمل خواهد کرد. شش روز بعد، آزاد شد.
آن هفته سه بار به آن روستا رفتیم و با فردی که با پلیس تماس گرفته بود صحبت کردیم. تمرینکننده دیگر نامهای نوشت و ما آن را در هر خانه در آن روستا و روستاهای نزدیک توزیع کردیم.
به ما گفتند فردی که با پلیس تماس گرفته بود، نامههای روشنگری حقیقت بسیاری از مناطق مختلف چین دریافت کرده است. وقتی دوستش نامهای دریافت کرد، به او گفت که دیگر هرگز دوباره گزارش تمرینکنندهای را نخواهد داد.
آبدیده شدن
در سال 2009 تعدادی هماهنگکننده و تمرینکننده فنی، محکوم به زندانهای طولانی مدت شدند. تقریباً هر هماهنگکنندهای تحت آزار و شکنجه قرار گرفت.
بنابراین، ما کمبود تمرینکنندگانی را داشتیم که بتوانند جلد دیویدی شنیون را چاپ کنند. وقتی جلد استاندارد دیویدی شنیون تهیه شده به وسیلۀ سایر تمرینکنندگان را دیدم، آرزو کردم ما نیز بتوانیم آن را مانند آنها انجام دهیم، پس از آن، طولی نکشید، وبسایت مینگهویی یک سخنرانی درباره اینکه چگونه جلد دیویدی شنیون را چاپ کنیم، منتشر کرد.
مصمم شدم که یک هماهنگکننده شوم و از برخی تمرینکنندگان خواستم که به من ملحق شوند. این کار به تمرینکنندگان ماهر فرصت بیشتری میداد تا به کارهای فنی رسیدگی کنند.
اما، عقاید و تصورات بشری بسیاری داشتیم که مانع ما از انجام کاری با هماهنگی بهتر میشد. تمرینکننده «یی» (نام مستعار) جوانی باهوش و ماهر بود. من و او با یکدیگر در تقابل بودیم و بسیاری از کارها به نتیجه خوبی منجر نمیشد.
به این مطلب فکر میکردم که بهعنوان هماهنگکننده استعفاء دهم و آن منطقه را ترک کنم. اما، استاد نکاتی را به من اشاره کردند و متوجه شدم که بجای آن باید شینشینگم را رشد بدهم. فشار زیادی را احساس میکردم.
از خودم پرسیدم چرا میتوانم از چنین شکنجهای عبور کنم، اما این تفکر بشری را رها نمیکنم. آیا من یک تزکیهکننده بودم؟
استاد بیان کردند:
«در این وضعیت، تزکیه واقعاً سخت است و حتی سختتر است که افکار درست را نگه داشت. اما دقیقاً بهخاطر آنکه امور اینگونه هستند است که وابستگیهای بشریتان میتوانند خودشان را نشان دهند. آنهایی که بهخوبی عمل میکنند در جهتی مثبت پیشرفت میکنند، درحالی که آنهایی که ضعیف عمل میکنند، یا آنهایی که به درون نگاه نمیکنند، درجهت عکس میروند.» ("آموزش فای ارائه شده در کنفرانس فای سان فرانسیسکو 2014")
مصمم شدم بجای اینکه به بیرون نگاه کنم بهدرون نگاه کنم و به قصورهای تمرینکنندگان دیگر نگاه نکنم.
عقاید قدیمیام را کاملاً رها کردم و دیگر به آنچه که همتمرینکنندگان باید انجام میدادند وابستگی نداشتم.
کپیرایت ©️ ۲۰۲۳ Minghui.org تمامی حقوق محفوظ است.
مجموعه روشنگری حقیقت