(Minghui.org) من تمرین فالون دافا را نسبتاً دیر شروع کردم و فقط می‌دانستم که باید فا را مطالعه کنم و تمرینات را انجام دهم.

تعداد زیادی از تمرین‌کنندگان برای توزیع مطالب اطلاع‌رسانیِ فالون دافا بیرون می‌رفتند، اما این جریان حتی تلنگری برایم نبود که این یکی از کارهایی است که تمرین‌کنندگان باید انجام دهند. بااین‌حال مطالب روشنگری حقیقت فالون دافا را به منزل می‌بردم. ازآنجاکه می‌ترسیدم با توزیع آنها دستگیر شوم، مقدار زیادی از مطالب را در منزل انباشته کرده بودم.

با اینکه احساس ترس دردناک بود، بازهم نمی‌خواستم از فالون دافا دست بکشم.

استاد لی هنگجی، بنیانگذار این تمرین تزکیه، مرا رها نکردند و کمک کردند تا ترسم را رها کنم.

انجام دادن کارها صرفاً به‌خاطر انجام دادن آنها

درنهایت توزیع مطالب را شروع کردم، اما فقط به این فکر می‌کردم که سالم به منزل برسم و توجهی به این مسئله نداشتم که مردم چین باید از حقایق دافا آگاه شوند.

وقتی به بازار می‌رفتم و فلایرهای دافا را در بساط دستفروشان در خیابان یا روی شیشه جلوی اتومبیل‌ها می‌گذاشتم، توجهی به ایمنی نمی‌کردم. درنتیجه فردی گزارشم را به پلیس داد و دستگیر شدم.

شخص خوش‌قلبی به دختر کوچکم گفت به منزل برود و به بزرگ‌ترها اطلاع دهد که پلیس مرا دستگیر کرده است. شوهرم به‌محض شنیدن این خبر، تمام مطالب دافا را پنهان کرد. پلیس منزل‌مان را کاووش کرد، اما هیچ چیزی پیدا نکرد و مرا آزاد کرد.

با سایر تمرین‌کنندگان درباره دلایل بازداشتم صحبت کردم. آنها فکر می‌کردند من به‌طور کامل حقیقت را برای آن مردم روشن نکرده‌ام.

تصمیم گرفتم برای توزیع فلایرها درب به درب منزل همه بروم. ابتدا به‌طور پراکنده مطالب را دم درب خانه‌ها قرار می‌دادم. گاهی اوقات با سایر تمرین‌کنندگان بیرون می‌رفتم و فلایرها را در محوطه پشت خانه‌ها می‌گذاشتیم. وقتی کسی از ما می‌پرسید که چه کاری انجام می‌دهیم، می‌ترسیدیم.

اکنون یاد گرفته‌ام که افکار درست بفرستم، از استاد درخواست کمک کنم و در هر موقعیتی آرام باشم.

براساس استاندارد بالاتری با خودم رفتار ‌کردم

با دنبال کردن فا، مشکلاتم در منزل نیز حل‌وفصل شدند. همسایه‌ام که کشاورز هم است، همیشه به زمین کشاورزی‌ام تجاوز می‌کرد. این گونه چیزها اغلب در محیط کشاورزان اتفاق می‌افتاد. تعداد بسیاری از مردم زدوخورد ‌می‌کردند و زندگی‌شان را برای این نوع مسائل از دست ‌می‌دادند. من نیز قبل از تزکیه، سر این نوع مسائل دعوا می‌گرفتم.

پس از کسب فا، طبق استاندارد بالاتری با خودم رفتار ‌کردم. استاد بیان کردند که هر چیزی که مال شما باشد، مال شما است. می‌دانستم که اگر آن مال من نیست، حتی اگر بروم و برای آن مبارزه هم کنم، آن را به‌دست نمی‌آورم. ازاین‌رو آن را رها کرده‌ام.

باد اغلب ذرت همسایه‌ام را نابود می‌کرد، درحالی‌که مال من خوب بود. باوجودی‌که زمین‌مان بسیار کوچک‌تر است، درآمد‌مان کاهش نیافته است. درواقع در طول این سال‌ها محصول‌مان افزایش یافته است. نهال‌های همسایه‌ام به‌خوبی نهال‌های ما رشد نمی‌کرد و او همیشه با حشرات مشکل داشت.

مشاهدۀ قدرت دافا

برای سال‌های زیادی، با والدین شوهرم رابطه خوبی نداشتم. قبل از اینکه فا را کسب کنم، مادرشوهرم درگذشت. پس از کسب فا در طول تعطیلات با هدایای زیبا به دیدن پدرشوهرم می‌رفتم. او کم‌کم رفتارش با من بسیار خوب شد و از حزب کمونیست چین (ح.ک.چ) و سازمان‌های وابسته به آن نیز خارج شد. او اعتقاد دارد که فالون دافا خوب است.

اعضای خانواده شوهرم شاهد بهبودی شگفت‌انگیز او از تومور مغزی بودند. او قبلاً از درد زیادی رنج می‌برد. پس از تمرین فالون دافا، دردش از بین رفت. آنها همگی می‌دانند که دافا خوب است.

اعضای خانواده شوهرم پس از اینکه مدتی شاهد تغییر رفتار و نگرش ‌ما بودند، از ح.ک.چ خارج شدند.

با نگاه به تزکیه‌ام طی چند سال‌ گذشته می‌بینم که به‌خاطر ترس و نداشتن افکار درست متحمل رنج بسیاری شده‌ام. با دنبال کردن اصول فا، در مسیر تزکیه‌ام رشد کرده‌ام و درک بهتری از فا به‌دست آورده‌ام.