(Minghui.org) استاد بیان کردند: «به هر اندازه که افکار درست باشند، به همان اندازه قدرت زیاد است.» («همچنین در چند کلمه» در نکات اصلی برای پیشرفت بیشتر 2)
استاد همچنین بیان کردند: «تزکیه به خود فرد مربوط است، درحالیکه گونگ به استاد شخص مربوط است.» (جوآن فالون)
بهعنوان تمرینکنندگان دافا، وقتی قلبمان بهطور استوار در فا باشد، استاد همه چیز را برایمان نظم و ترتیب میدهند و قدرت دافا در جهان نمایش داده میشود. طی تلاشهایم برای پایان دادن به شکنجه و نجات موجودات ذیشعور، تجربههای بیشماری داشتهام که تأیید میکنند آنچه استاد گفتهاند، حقیقت واقعی این جهان است.
درطول تزکیه وقتی قلبمان پاک است، نجات مردم آسانتر است
در سال 1996 تمرین فالون دافا را شروع کردم. برای مدتی، درک نمیکردم که چگونه خودم را تزکیه کنم و کارهای دافا را با طرز تفکر بشری انجام میدادم. 2 یا 3 بار در هفته، من و همتمرینکنندگان بیرون میرفتیم تا حقایق را بهصورت رودررو برای مردم روشن کنیم. در بازارها یا خیابان، درحالیکه حقایق را برای مردم روشن میکردیم، با افرادی با افکار و شخصیتهای گوناگون مواجه میشدیم. برخی به ما توهین میکردند، برخی گزارشمان را به پلیس میدادند و سایرین با احتیاط با ما رفتار میکردند.
چون تحتتأثیر وابستگیهایی مانند رقابتجویی، رنجش و ترس قرار داشتیم، در یک روز، فقط میتوانستیم 5 تا 8 نفر را به خروج از حزب کمونیست چین (ح.ک.چ) و سازمانهای وابسته به آن تشویق کنیم. آن عملکرد بسیار ضعیفی بود و بسیار نگران بودیم.
استاد بیان کردند: «مریدان دافا یگانه امید برای نجات مردم هستند.» («یگانه امید» از هنگیین 3)
عمیقاً آگاه بودم که فقط با تزکیه خوب خودمان، میتوانیم تعداد بیشتری از مردم را نجات دهیم. با مطالعه فا و نگاه به درون بهتدریج افکارمان پاک شد، توانستیم به آرامی صحبت کنیم و وقتی به چالش کشیده میشدیم، دیگر مبارزه نمیکردیم.
همچنین وابستگیهایمان مانند رنجش، ترس و خودخواهی کاهش یافتند. همزمان نیکخواهیمان را احساس میکردیم و مردم نیز تمایل داشتند به توضیحاتمان درباره حقایق گوش دهند. بدین ترتیب تواناییمان برای نجات مردم رشد کرد.
درحال حاضر، هر روز برای نجات مردم در هر آب و هوایی و هنگام برگزاری جشنوارهها، بیرون میرویم. در سال نوی چینی گذشته، هر روز بیش از 60 نفر را به خروج از ح.ک.چ تشویق میکردیم. هر روز قبل از اینکه بیرون بروم، از استاد میخواستم، نظم و ترتیبی دهند تا با افرادی با رابطه تقدیری مواجه شویم.
بهلطف نیکخواهی استاد و قدرت بخشیدنشان به ما، هر روز حقایق را برای هرکسی که با او مواجه میشدیم، روشن میکردیم. اکثر آنها بهخاطر تلاشهایمان، از ح.ک.چ خارج شدند. وقتی با افرادی مواجه میشدیم که نمیخواستند از ح.ک.چ خارج شوند، با نیکخواهیمان آنها را ترک میکردیم.
من و سایر تمرینکنندگان هرگز بیهوده صحبت نمیکردیم، اما به یکدیگر یادآوری و توصیه میکردیم که وظایفمان را بدون شکایت، سرزنش، یا تحت تأثیر مردم عادی قرار گرفتن، انجام دهیم. چنین رویکردی نتیجه تلاشهایمان را بهبود بخشیده است.
اغلب با افرادی مواجه میشدیم که میگفتند: «شما تمرینکنندگان دافا امید چین هستید. باید به کارتان ادامه دهید و من تا انتها شما را حمایت میکنم.»
در زمستان، افراد بسیاری به ما میگفتند: «خواهش میکنم به خانه برو! هوا بسیار سرد است! خواهش میکنم مراقب سلامتیات باش.» گاهی اوقات دستها و پاهایمان از سرما بیحس میشدند، اما وقتی حقایق را برای مردم روشن میکردیم، سرما را احساس نمیکردیم. در هوای گرم، مردم باملاحظه میگفتند: «شما بهسختی کار میکنید. من واقعاً شما را تحسین میکنم، اما مراقب امنیتتان نیز باشید.»
بهخاطر میآورم به خانمی کمک کردم از ح.ک.چ خارج شود. او بهحدی سپاسگزار بود که اصرار میکرد یک ساک بزرگ پر از نان را که تازه خریده بود، بهمن بدهد. او را «خاله» صدا کردم. «خاله نمیتوانم این نان را قبول کنم و ما برای کارمان هیچ چیزی را قبول نمیکنیم. خواستمان این است که شما در امان باشید.»
اما او اهمیتی نمیداد که چگونه درخواستش را رد میکنم و اصرار میکرد که نان را به من بدهد. وقتی دید آن را قبول نمیکنم، صرفاً آن را روی آسفالت خیابان گذاشت و به سوپرمارکت رفت تا نان بیشتری بخرد. بنابراین به دنبالش دویدم و نان را به او برگرداندم.
با قلبی استوار که متمرکز بر نجات مردم است، نگران کارها در منزل نیستم
پسرم برای ازدواجش برنامهریزی میکرد و لازم بود خانهاش را بازسازی کند. نوسازی آن 3 یا 4 ماه طول میکشید و چیزهای بسیاری مانند اثاث منزل، وسایل برقی و تجهیزات را باید میخرید. چون بازنشسته بودم، من نیز باید در خانهاش میماندم و مراقب عملکرد کارگرهایی میبودم که آن را بازسازی میکردند.
خواهر و خواهرشوهرم، هر یک قبل از ازدواج یکی از پسرهای خود، چندماه وقت صرف کردند تا نوسازی خانه پسرشان انجام شود و وقتی کار تمام شد، آنها کاملاً خسته شده بودند. آن جریانها باعث شد که فکر کنم در دوره کمک به نوسازی منزل پسرم، چه تعداد از مردم فرصت نجات یافتن را ازدست خواهند داد.
با تمام وجودم به استاد گفتم: «استاد مأموریت و مسئولیت من نجات موجودات ذیشعور است. اگر کمک به نوسازیِ خانه پسرم مانع نجات مردم میشود، آن خوب نیست.»
همه افراد خانوادهام میگفتند: «حالا نوبت تو است که به پسرت برای نوسازی منزلش کمک کنی.» لبخندی میزدم، اما با خودم فکر میکردم: «نجات مردم مهمترین چیز است و هیچ چیزی اجازه ندارد آن را تحت تأثیر قرار دهد.» آنگاه افکار درست میفرستادم و از استاد کمک میخواستم.
درحالی که تاریخ شروع بازسازی نزدیک میشد، پسرم گفت: «یکی از بهترین دوستانم یک شرکت تزئینات دارد. هزینهاش مناسب است و کیفیت کار آنها خوب است. شرکت مسئولیت تهیه تمام وسایل مورد نیاز را برعهده دارد و لزومی ندارد مراقب کارگران باشیم. همینطور برای اسباب و اثاثیه، آنها را از اینترنت که ارزانتر است، خریداری میکنیم.»
آن موقعیت به من اجازه میداد، کاری را که باید انجام دهم، بهانجام برسانم. روزها پس از اینکه فعالیت روشنگری حقیقت را بهپایان میرساندم، به آنجا میرفتم تا ببینم کار بازسازی به کجا رسیده است. برای کارگران آب آشامیدنی میبردم و حقایق را برایشان روشن کرده و کمک میکردم از ح.ک.چ و سازمانهای وابسته به آن خارج شوند.
دو روز قبل از ازدواج پسرم، از هر فرصتی بهمنظور روشنگری حقایق برای مردم استفاده کردم و وقتی برای خرید بیرون میرفتم یا از مهمانها پذیرایی میکردم، به بیش از 20 تن کمک کردم از ح.ک.چ خارج شوند.
در روز ازدواج پسرم، حقیقت را برای ساقدوش عروس و داماد، همکلاسیهای پسرم، همکاران، دوستانِ اعضای خانواده و راننده عروس و داماد روشن کردم. آن روز صبح، 19 تن از ح.ک.چ و سازمانهای وابسته به آن خارج شدند و جشن ازدواج بدون هیچ مشکلی برگزار شد.
با تمام وجودم قدردان نیکخواهی و نظم و ترتیب استاد بودم. دریافتم تا زمانیکه این آرزو را داشته باشید، استاد بهترین نظم و ترتیبها را برای شما میدهند.
پسر و عروسم هردو از دافا حمایت میکنند. هرموقع که امضاء جمعآوری میکنم، مانند امضاء برای نجات تمرینکنندگان محلی و تعقیب قانونی جیانگ زمین، آنها نیز مایلند اسمشان را پای دادخواست امضاء کنند.
وقتی عروسم آزمون رانندگی را میگذراند، در بخش اول، پاسخ یک سؤال را نمیدانست. آنگاه عبارت «فالون دافا خوب است» را بهخاطر آورد که قبلاً دربارهاش با او صحبت کرده بودم. سپس ناگهان پاسخ سؤال را بهخاطر آورد و آزمون را با موفقیت گذراند. او به من گفت: «آن واقعاً شگفتانگیز بود.»
دو سال قبل، عکسهای خانوادگی گرفتیم. در یکی از آنها میتوانیم فالونی را درحال چرخش بالای سرمان ببینیم. در عکس دیگر، عروسم پشت سر من ایستاده است و میتوانید بهوضوح فالونی را بالای سرش ببینید.
از تجربیات بیشماری که داشتهام، میدانم که در مواجهه با هرچیزی، تا زمانیکه قلبتان بهطور استواری در فا باشد، استاد نظم و ترتیب همه چیز را برایتان خواهند داد. میخواهم دوباره از استاد برای محافظت و قدرت بخشیدن دلسوزانهشان سپاسگزاری کنم. سعی میکنم در تزکیهام همچنان کوشا باشم، سه کار را بهخوبی انجام داده و تعداد بیشتری از مردم را نجات دهم. هِهشی.
http://en.minghui.org/html/articles/2017/3/20/162558.html
63_رشد و اصلاح خود
کپیرایت ©️ ۲۰۲۳ Minghui.org تمامی حقوق محفوظ است.
مجموعه رشد و اصلاح خود