(Minghui.org)
4 ساله بودم که پدر و مادرم از هم جدا شدند. خاطره زندگی غمگینشان مدتی طولانی در ذهنم نقش بسته بود. مادربزرگم سرپرستی مرا به عهده گرفت ولی او بداخلاق بود و اغلب به من ناسزا میگفت و با جارو به سرم ضربه میزد. بدین طریق به جای عشق با آزار و اذیت بزرگ شدم.
در بزرگسالی امیدوار بودم بتوانم شوهری پیدا کنم که با من رفتار خوبی داشته باشد. سرانجام با یک مهندس نیروی هوایی ازدواج کردم که اصلاً شخص خوبی نبود. او به حدی مرا کتک میزد که به این فکر افتادم به کسی پول بدهم که او را کتک بزند.
فلاکتهای زندگیام نه تنها باعث ایجاد مشکلات روحیام شد بلکه دچار مشکلات جسمی نیز شدم. در میان بیماریهای فراوانی که داشتم، دچار مشکلات مزمن بینی، کمخونی و هپاتیت هم بودم. همیشه بیرمق به نظر میرسیدم و مردم میپرسیدند که آیا بیمار هستم. بیشتر دستمزدم صرف هزینههای پزشکی میشد.
بهدلیل مشکلات در وضعیت سلامتیام، بیحوصله و اغلب بداخلاق بودم. با اینکه در مرکز درمانی استان کار میکردم، موقعیتی که باعث حسادت همه میشد؛ اما روابط بین پرسنلی پیچیده، دست به دست وضعیت ضعیف جسمیام داد و زندگیام را فلاکتبار کرد.
تجربه قدرت فوقالعاده دافا
وقتی در زندگیام به قعر ناامیدی رسیدم، فالون گونگ را به من معرفی کردند و تصمیم گرفتم این تمرین را شروع کنم. درباره مفهوم زندگی به درکهای زیادی رسیدم. ذهنم باز و آرام شد. به این درک رسیدم که تمام درد و اندوهی که در این دنیا متحمل میشویم در نتیجه اعمال بدی است که در این زندگی یا قبلاً انجام دادهایم. از استانداردهای حقیقت، نیکخواهی، بردباری دافا پیروی کردم. تمام بیماریهایم در عرض مدت کوتاهی از بین رفتند!
2 ماه پس از شروع تمرین، یک روز پس از بازگشت از مطالعه گروهی فا میخواستم حمام کنم. با اینکه آب سرد بود، تصمیم گرفتم دوش بگیرم. در کمال تعجب حمام گرم شد و من اصلاً احساس سرما نکردم.
پس از تمرین دافا، سرشار از انرژی شدم و میتوانستم بارهای سنگین را تا طبقه ششم حمل کنم.
یک بار چون خسته بهنظر میرسیدم، پدرم گفت استراحت کنم. اما من 40 دقیقه مدیتیشن انجام دادم و وقتی دوباره نزد پدرم رفتم، متعجب شد زیرا خیلی پرانرژی به نظر میرسیدم. وقتی به او گفتم که استراحت نکردم و مدیتیشن انجام دادم، بسیار شگفتزده شد.
یک بار هنگام کار پشت میز پذیرش، یکی از مراجعین گفت استراحت کنم چون خسته به نظر میرسیدم. من فقط به مکان آرامی رفتم و یکی از آموزههای فالون دافا را تکرار کردم. وقتی آن خانم مرا پس از چند دقیقه دید گفت: «خواهر، چشمانت ناگهان روشن و پرانرژی شدند. تزکیه دافا خیلی فوقالعاده است. من نیز میخواهم این تمرین را انجام دهم.»
تبدیل شدن به شخصی مهربان، مسئول و باوجدان
پیش از تمرین دافا، هر ماه حدود 400 یوآن صرف هزینههای درمانی میکردم. پس از شروع این تمرین در سال 1997، میزان هزینههای پزشکیام به صفر رسید.
پس از شروع تزکیه، به قسمت پذیرش و صندوقداری رستوران منتقل شدم. با اینکه آن شیوههای مالی مشکلات بسیاری داشتند، اما تحت آن شرایط، نهایت تلاشم را انجام دادم.
یک بار پول باقی مانده در صندوق، 90 یوآن کمتر از آن حدی بود که میبایست باشد. هیچ راه حلی هم برای جبران این اشتباه وجود نداشت و کسی هم نمیتوانست کمکی به حل آن کند. از اینرو با پول خودم کسری صندوق را جبران کردم.
وقتی مدیریت متوجه شد که بازدهی رستوران بهطور اساسی افزایش یافته است، متوجه شدند که مرتکب هیچ خلاف مالی نشدهام و به من پاداش دادند.
پس از وقوع سیل، از کارمندان خواسته شد پول اهداء کنند. من فکر کردم 1000 یوآن اهداء کنم اما وقتی فهمیدم مدیران بخش 500 یوآن پرداخت کردهاند، برای اینکه باعث خجالت آنها نشوم، من نیز 500 یوآن دادم.
سرپرست بخشم ابراز کرد: «پس از اینکه او تمرین فالون دافا را شروع کرد، خصوصیات اخلاقیاش دچار بیشترین تغییر شد و بهبود یافت. روابطش با سایرین بهتر شد و مسئولیتش نسبت به کاری که انجام میدهد افزایش یافت. دیگر مرخصیهای استعلاجی نمیگیرد.»
فالون دافا نه تنها مرا از پرتگاه تباهی نجات داد بلکه زندگی دوبارهای نیز به من عطا کرد. من از فردی ناامید و افسرده به شخصی مثبتاندیش، روشنفکر، با اعتماد به نفس و سالم تغییر کردم.
کپیرایت ©️ ۲۰۲۳ Minghui.org تمامی حقوق محفوظ است.
مجموعه رشد و اصلاح خود