(Minghui.org) قبل از شروع تمرین فالون دافا در مه 1998، از بیش از دهها مشکل جسمی رنج میبردم. از بیماری رها شدم و دیگر مثل قبل همیشه خسته نیستم، زیرا تمرین دافا به من انرژی و نیرو میدهد. در ذیل چند تجربه خود را ارائه میکنم.
در اوت 1998، کارخانهای که کار میکنم دچار آب گرفتگی شد و لایه ضخیمی از گِل کف زمین را پوشاند.
وقتی درحال تمیز کردن آنجا بودم، تکهای از شیشه شکسته پاشنه پایم را برید. آن را نادیده گرفتم و به تمیز کردن کف زمین ادامه دادم. فقط محل زخم را پاک کردم. زمانی که محل کار را ترک میکردم، خونریزی متوقف شده بود. فقط زمان راه رفتن کمی احساس درد میکردم. سه روز بعد درد ازبین رفته بود و نشانی از جراحت وجود نداشت.
در سال 2002، وقتی محل کارم را ترک میکردم، فراموش کردم دستگاه تقطیر را خاموش کنم، زمانی که به منزل رسیدم، یک نور قرمز مقابل چشمهایم دیدم، درست مانند نشانگر روی دستگاه تقطیر روشن، به کارخانه برگشتم و آن را خاموش کردم.
در سال 2003، وقتی سرِ کار بودم، دستگاهی با دمای بالا از کار افتاد. متوجه شدم که سیمها سوخته و موتور خاموش شده است. بدون اینکه زیاد به آن فکر کنم، با دست خالی سیمها را به هم متصل کردم. وقتی دستگاه داغ شد و کلید محافظ حرارتی آن را خاموش کرد، متوجه شدم که دستگاه با منبع تغذیههای مختلف کار میکرد و توسط کلید موتور کنترل نمیشد. سیم دارای جریان برق را با دستهای خالی وصل کرده بودم. استاد از من محافظت کرده بودند.
سبک گرفتن نفع شخصی
در سال 2000، مسئولینِ محل کارم، در آزار و اذیت تمرینکنندگان فالون دافا شرکت میکردند. آنها بهخاطر امتناع از رها کردن اعتقادم، پرداختیام را کاهش دادند و مرا جریمه و همچنین بهطور عمومی اعلام کردند. احساس بدی داشتم و فکر میکردم تا این حد زیاد کار نکنم. اما، پس از تفکر درباره آن، متوجه شدم که نباید همانند یک فرد عادی باشم، بنابراین با وجدان به کارم ادامه دادم.
درباره هر چیزی با خودم جدی و سختگیر بودم. وقتی بستگان یا همسایگانم از من میخواستند که اقلامی را بدون پرداخت هزینه از کارخانه به آنها بدهم، هزینه را میپرداختم و آن جنس را رایگان به آنها میدادم.
هنگام نصب یک تهویه هوا در منزل، به 6 متر کابل سنگین نیاز داشتیم. فروشگاه آن نوع از کابل را برای فروش نداشت. مقداری کابل استفاده شده در انبار ما وجود داشت، ازاینرو 20 یوآن پرداختم و کابل استفاده شده را به منزل بردم. وقتی رئیس از من پرسید که چرا 20 یوآن پرداختهام، توضیح دادم و او گفت که نیازی به این کار نبود. گفتم بهعنوان تمرینکننده، هیچ چیزی را مجانی برنمیدارم.
در سال 2004، مسئول کنترل کیفیت مواد خام شدم. اکثر فروشندگان میخواستند مرا راضی کنند. هر چیزی که پیشنهاد میکردند را نمیپذیرفتم و به آنها میگفتم بهعنوان تمرینکننده نمیتوانم هیچ هدیهای را قبول کنم.
بهجای گرفتن چیزی، حقیقت دافا را برای آنها روشن میکردم و اکثر آنها از حزب کمونیست چین (ح.ک.چ) و سازمانهای وابسته به آن خارج شدند.
تعدادی از فروشندگان میگفتند: «اگر افراد بیشتری مانند شما رفتار میکردند دنیا بهتر میشد.» سایرین میگفتند: «شما صادقترین فرد در واحد کاریتان هستید.»
ابتدا به دیگران اندیشیدن
کارخانه لیست حقوق را تعدیل کرد و به همین دلیل مجبور بود حقوق یک کارمند را کم کند. البته که هیچ کسی نمیخواست آن یک کارمند باشد. داوطلب شدم پرداخت مرا قطع کنند. پرداختی ماهانهام 60 یوآن کمتر از آنچه بود که همکارانم میگرفتند.
در سالهای 2004، 2005 و 2007، بهعنوان «کارگر نمونه» انتخاب شدم. با پول اضافی برای هر کسی که با من کار میکرد، هدیهای خریدم. آنها همگی گفتند فقط تمرینکنندگان داراییشان را شریک میشوند.
همیشه اختلافاتی درباره کیفیت محصول در محل کار وجود داشت. استاد به من خرد عطا میکردند، ازاینرو میتوانستم مشکلاتی را حل کنم که سایرین نمیتوانستند. در پایان در هزینههای کارخانه هزاران یوآن صرفهجویی کردم.
استاد به ما میآموزند که شخص خوبی باشیم. همیشه در ذهنم نگه میدارم که من یک تمرینکننده هستم و محکم و استوار به استاد و فا باور دارم.
در کنفرانسی مدیر کل ما گفت: «کاش همه کارکنان ما مانند او رفتار میکردند.»
کپیرایت ©️ ۲۰۲۳ Minghui.org تمامی حقوق محفوظ است.
مجموعه سفرهای تزکیه