(Minghui.org) تمرین فالون دافا را بیش از 10 سال پیش شروع کردم و از آن زمان به شخص شادی تبدیل شدهام. خانوادهام نیز از مزیای فالون دافا بهرهمند شدهاند. با اینکه در طول 10 سال گذشته با سختی و محنتهای فراوانی مواجه شدهام، اما ایمان راسخ خود را به دافا حفظ کردهام.
پیش از شروع تمرین دافا با خانواده شوهرم ناسازگاریهای بسیار داشتم که در اثر آن زندگی برایم ناخوشایند شده بود. بیشتر آن ناسازگاریها در اثر حسادت و نفرت بود. احساس یأس و ناامیدی و غم و اندوه بر روی وضعیت سلامتیام تأثیر گذاشت.
از بین رفتن رنجشهای قدیمی
پس از اینکه در سال 1998 تمرین فالون دافا را شروع کردم، دیدگاهم نسبت به زندگی تغییر کرد و توانستم تمام رنجشهایم را رها کنم.
خواهر شوهرم سابقاً به من زور میگفت و قلدری میکرد، اما وقتی مشخص شد که مبتلا به سرطان سینه شده است، برای ملاقاتش به بیمارستان رفتم. بهعنوان تمرینکننده باید استاندارد بالایی برای خودم در نظر بگیرم و از آموزههای فالون دافا پیروی کنم. ازاینرو هدایایی برایش بردم. او بسیار تحت تأثیر قرار گرفت و گریه کرد. رنجشی که مدت طولانی به دل داشتم از بین رفت.
با مطالعه جوآن فالون کتاب اصلی فالون دافا، فهمیدم که هدف اصلی زندگی بازگشت به خود اولیه و حقیقیمان است. محنتها به دلیل باز پرداخت بدهی کارماییِ اعمالی بود که در گذشته مرتکب شده بودم. احتمالاً در زندگی گذشته با اعضای خانواده شوهرم رفتار بدی داشتم. با پیروی از اصول حقیقت، نیکخواهی، بردباری، نفرت و نارضایتیهایم از بین رفت.
هرگاه خانواده شوهرم را در مراسم خانوادگی میدیدم، بهخوبی رفتار میکردم و به آنها هدیه میدادم. با همسایههایم نیز ارتباط خوبی برقرار کردم. در نتیجه ارتقاء خصوصیات اخلاقیام، وضعیت سلامتیام نیز بهبود یافت. تمام بیماریهایم از بین رفت و حالا خوشحال و سرشار از اعتماد به نفس هستم.
شوهرم گفت: «از زمانی که تمرین فالون دافا را شروع کردی خوشفکر شدی. تمام بیماریهایت از بین رفته است و همیشه شاد هستی.»
یکی از خواهر شوهرهایم گفت: «بعد از شروع تمرین دافا کاملاً تغییر کردهای. سابقاً همیشه ناراحت بودی و صورتت عبوس بود. از هر چیزی عصبانی میشدی اما حالا میتوانی همه چیز را رها کنی و همیشه خوشحال هستی.»
نجات یافتن از دو تصادف
هنگام کار، سیمی را روی تپۀ ماسهای دیدم و تصمیم گرفتم آن را از آنجا بردارم. به محض اینکه آن را لمس کردم به دستم چسبید و دچار شوک شدم. جیغ زدم و فوراً به یاد آوردم که یک تمرینکننده هستم و از استاد لی تقاضای کمک کردم. در همان لحظه سیم روی زمین افتاد. به همکارانم گفتم که دچار شوک الکتریکی شدم و استاد فالون دافا مرا نجات داد. آنها قدرت فالون دافا را مشاهده کردند.
یک بار زمانی که با یک موتور تصادف کردم، راننده خیلی ترسید و حالم را پرسید. من گفتم خوبم و او میتواند برود. اما دوستم اجازه نداد برود و از او خواست تا مرا برای معاینه به بیمارستان ببرد.
گفتم: «من تمرینکننده فالون دافا هستم و تمرینکنندگان از مردم اخاذی نمیکنند.»
بهرهمندی اعضای خانواده از مزایای دافا
شوهرم با دیدن تغییرات مثبت من حامی فالون دافا و او نیز از مزیای آن بهرهمند شد.
زمانی که در حال ساخت خانهمان بود، یک قطعه فلزی بزرگ از سقف افتاد و به سرش ضربه وارد شد. یک دسته از موی سرش کنده شد اما دچار خونریزی نشد. گفتم که فالون دافا او را محافظت کرد.
در ادامه کار قطعه فلزی دیگری پایین افتاد و ضربهای به شانهاش زد. اما هیچ اتفاقی نیفتاد و فقط آن ناحیه کمی کبود شد.
یک بار پایش با یک اره دایرهای شکل در حال چرخش بریده شد. وقتی نوار بخیه را آوردم، خونریزیاش متوقف شده بود. زخم در عرض چند روز خوب شد.
زمانی که پدر شوهرم 85 ساله بود مشخص شد که دچار انسداد رگهای مغزی شده است و تا چند سال بستری شد. وقتی نوبت من بود که از او نگهداری کنم، او را تمیز و لوازم راحتیاش را فراهم کردم و غذاهای مختلف برایش پختم. او توانست از جایش بلند شود و با عصا راه برود. از من بسیار سپاسگزار بود.
کپیرایت ©️ ۲۰۲۳ Minghui.org تمامی حقوق محفوظ است.
مجموعه رشد و اصلاح خود