(Minghui.org) من ۷۴ سال دارم و در منطقه کوهستانی شمال شرقی چین زندگی میکنم. در سال ۱۹۹۶ تمرین فالون دافا را شروع کردم. قبلاً بیماریهای متعددی داشتم، از جمله بیماری قلب، معده و کلیه. وقتی به گذشته فکر میکنم که چقدر در تمام آن سالها بیمار بودم، نمیتوانم تصور کنم که اگر فالون دافا را تمرین نمیکردم، چه اتفاقی میافتاد.
قبل از شروع تمرین، نه تنها خیلی بیمار بودم، بلکه مشکلات روانی هم داشتم. من به کتککاری و دعوا معروف بودم و یکبار حتی مادر خودم را کتک زدم!
مشکلات روانیام زمانی شروع شد که دخترم چهار ماهه بود. سر و صدای عجیب و غریبی از سقف خانهام شنیدم. وقتی رفتم نگاهی بیندازم، مار بزرگی از میان تیرِ سقف بر روی زمین افتاد. خیلی ترسیده بودم! دخترم را برداشتم و از خانه فرار کردم.
کمی پس از این حادثه، ذهنم ناپایدار شد. اضطراب داشتم و بهوسیله هر چیزی پریشان میشدم و به این طرف و آن طرف میدویدم. کمی بعد از آن، شروع به ضرب و شتم و آزار و اذیت دیگران کردم.
شرایطم آنقدر بد شد که حتی نمیتوانستم کارهای خانه را انجام دهم. مادرم و شوهرم مجبور بودند تمام پخت و پز و تمیزکاری را برایم انجام دهند. شوهرم برای کسب درآمد، دست و پا میزد و در همه جا بهدنبال درمانی برای من بود که بتواند بیماریهایم را درمان کند و مشکلات رونیام را حل کند. گاهی اوقات ذهنم آنقدر آشفته میشد که بهطور کامل از هوش میرفتم. ۳۴ سال از زندگیام را در آن شرایط تأسفآور سپری کردم! تمام خانوادهام بسیار نگران بودند.
هر از گاهی ذهنم هوشیار میشد و هنگامی که متوجه میشدم چقدر فقیریم و وضعیتمان چقدر وخیم شده است، دچار افسردگی شدیدی میشدم. اغلب به خودکشی فکر میکردم.
یک روز به دیدن یکی از دوستانم رفتم و به او گفتم که برای خداحافظی آمدهام و تصمیم به خودکشی دارم. او گفت که من نباید خودکشی کنم، و اگر این کار را انجام دادم، اوضاع فقط بدتر خواهد شد. سپس فالون دافا را به من معرفی کرد.
او گفت که فالون دافا تمرین تزکیه پیشرفتهای از مدرسه بودا است و میتواند سلامت افراد را بهبود بخشد و به مردم یاد میدهد که چگونه بهطور واقعی خوب باشند. او افزود که هیچ هزینهای برای یادگیری وجود ندارد و هرکسی که بخواهد آن را امتحان کند، میتواند.
به او گفتم: «میخواهم فالون دافا را یاد بگیرم.» او برایم خیلی خوشحال شد. سپس پنج تمرین را به من آموزش داد و ویدئوی سخنرانیهای استاد لی هنگجی را برایم پخش کرد.
سپس معجزهای اتفاق افتاد! در عرض سه ماه، بیماریهایم و تمام علائم آنها بهطور کامل ناپدید شدند. و ذهنم پاک و روشن شد!
احساس خوشبختی کردم و از استاد بهخاطر پاک کردن بدنم سپاسگزار بودم.
استاد، دختر و خواهرانم را نجات دادند
زمانی که بستگان، همسایگان و مقامات محلی شنیدند که بیماریهایم ناپدید شده است، شگفتزده شدند. یکی پس از دیگری به خانهام میآمدند، و من با آنها درباره فالون دافا و بهبود شگفتانگیزم صحبت میکردم. سیزده نفر بعد از اینکه متوجه شدند چقدر سالم شدهام، برای یادگیری این تمرین آمدند.
من چند خواهر و برادر داشتم که فقیر بودند و برای درمان بیماریهایشان توان مالی نداشتند. درباره قدرت شفای شگفتانگیز فالون دافا به آنها گفتم. خواهر چهارمم از بیماری کلیوی رنج میبرد و به شدت بدنش ورم داشت و در شرایط بحرانی بهسر میبرد. او مصمم بود که تمرین فالون دافا را یاد بگیرد و انجام دهد و چند ماه بعد بهبود یافت.
خواهر پنجمم بیماری قلبی شدیدی داشت و در عرض سه ماه پس از شروع تمرین فالون دافا، علائم ناپدید شدند.
خواهر ششمم بیماری صفرا داشت. درد او سه روز پس از شروع تمرین ناپدید شد. بعدها یکی از استخوانهایش شکست. دوستانش از او خواستند که به دکتر مراجعه کند، اما او فقط در خانه ماند، فا را مطالعه کرد و تمرینات را انجام داد. پس از ۲۰ روز بهطور کامل بهبود یافت!
دخترم حلقه ضد بارداری در بدنش داشت، اما آن را بهصورت اشتباه قرار داده بودند. در طی عمل برای بیرون آوردن آن، او شروع به خونریزی کرد. دکترش نمیتوانست خونریزی را متوقف کند و از او خواست که برای درمان به بیمارستان دیگری مراجعه کند. اما هیچ بیمارستان دیگری او را قبول نمیکردند.
خوشبختانه او به یاد آورد که به او گفته بودم که هر وقت با هر نوع مشکلی مواجه شد این کلمات را تکرار کند: «فالون دافا خوب است، حقیقت، نیکخواهی، بردباری خوب است». او شروع به تکرار این کلمات کرد.
پنج روز بعد صدایی را شنید که به او گفت: «حلقه از بین رفته است.» او نمیتوانست باور کند و برای معاینه به بیمارستان رفت. حلقه پیشگیری از بارداری یافت نشد و فقط نقطهای درخشان در آن محل در شکمش قرار داشت. پس از این تجربه، او نیز تمرین فالون دافا را شروع کرد.
خانهام آتش نگرفت
در یک روز تابستانی برای برداشت محصول رفتم و از برادرم درخواست کمک کردم. برای ترک خانه عجله داشتم و فراموش کردم اجاق گاز را که با شعله زیاد در حال جوشاندن آب بود، خاموش کنم.
دو ساعت بعد به خانه برگشتم تا غذا بپزم و کل خانه پر از دود بود. اجاق گاز بیش از حد گرم شده بود و از کار افتاده بود. با این حال، فقط در چوبی سوخته بود، آتش بزرگی ایجاد نشده بود!
خانهمان با چوب ساخته شده بود. بدون حفاظت استاد، آتش میگرفت. از استاد بخاطر نجاتمان تشکر میکنم. هیچ کلمهای نمیتواند قدردانی ما را نسبت به رحمت بی حد و مرز ایشان بیان کند.
کپیرایت ©️ ۲۰۲۳ Minghui.org تمامی حقوق محفوظ است.
مجموعه مزایای سلامتی