(Minghui.org)
رنج و عذاب خانم تو شیائومین
خانم تو، ۵۴ ساله، در استان گویژو متولد شد و دارای تحصیلات دانشگاهی است. او در اوایل صبح روز ۱۰ مارس به سلول شماره ۹ منتقل شد. حدود ساعت ۸ بعدازظهر، زمانی که رئیس منگ لو و نگهبانی نام زندانیان را خواندند، خانم تو طبق مقررات، نام خود را اعلام نکرد. منگ با صدای بلند به او دشنام گفت و اعلام کرد که بهعنوان تنبیه، تمام ۱۶ زندانی در سلول ۹، کل روز بعد را باید بر روی یک تخته بنشینند.
در حالی که بر روی تخته نشسته بودند، هر زندانی باید مثل یک سرباز بیحرکت و صاف مینشست و پاهایشان بصورت چهارزانو و هر دو دست بر روی پاهایشان قرار میگرفت. آنها مجاز نبودند صحبت کنند. در سلول دوربین نظارتی وجود داشت.
برای زندانیان در بازداشتگاه عادی بود که یک ساعت بعد از هر وعده غذا روی تخته بنشینند. اما هنگام مجازات، نشستن بر روی تخته برای مدت زمان طولانی به این معنی بود که آنها مجبور بودند برای کل روز را بر روی تخته بنشینند، بهجز زمانهایی که غذا میخورند یا میخوابند.
بعد از صبحانه در روز ۱۱ مارس، به آنها دستور دادند که بر روی تخته بنشینند. خانم تو به همسلولیهایش گفت: «لطفاً بهطور عادی رفتار کنید. مجازات بدنی را قبول نکنید.»
هیچکس جرأت نکرد به حرف او گوش کند و همه روی تخته نشستند. با گذشت زمان، آنها نمیتوانستند درد را تحمل کنند و شروع به سرزنش و دشنام گفتن به خانم تو کردند. برخی سعی کردند او را متقاعد به تسلیم شدن کنند، برخی به او دشنام گفتند و بعضی از آنها از درد گریه میکردند. همه درد و خشمشان را بر سر خانم تو خالی کردند. خانم تو نمیخواست آنها از دافا متنفر شوند، بنابراین موافقت کرد که نامش را اعلام کند.
در آن شب، نگهبانان زندان دستور مجازات دیگر بازداشتشدگان را لغو کردند، اما خانم تو کماکان مجبور بود روزی ۱۲ ساعت بر روی تخته بنشیند.
یک روز، شو هیلین، زندانبان زن، او را به دفتر برد. زمانی که خانم تو در مورد شکنجههای بدنی شکایت کرد، شو گفت: «اگر من در حال انجام وظیفه بودم، تو را روی تخت مرگ قرار میدادم.»
شو به خانم تو دستور داد تا بیانیهای برای اعتراف به گناه بنویسد. او دستهای کاغذ را از کشوی خود بیرون آورد و آن را در مقابل خانم تو ریخت. «به اینها نگاه کن! همه اینها توسط تمرینکنندگان فالون گونگ نوشته شده است.»
او خانم تو را تهدید کرد و گفت: «مدت زمانی که در اینجا حبس میشوی به عملکردت بستگی خواهد داشت.»
خانم تو به نگهبان گفت: «من از تمرین فالون گونگ بهرهمند شدم. گلو دردی که سالها از آن رنج میبردم پس از تمرین فالون گونگ ناپدید شد. هماکنون سالم هستم، هم از نظر جسمی و هم معنوی. تمرین کردن فالون گونگ کار اشتباهی نیست. ما در حالی که از ایستگاه بازرسی بزرگراه عبور میکردیم، به اینجا آورده شدیم و بازداشت شدیم. ما مرتکب چه جنایتی شدهایم؟»
شو با عصبانیت فراوان گفت: «با من پیچیده صحبت نکن! ساده بگو: آیا این را امضاء میکنی یا نه؟»
خانم تو بهطور قاطعانه درخواست شو را رد کرد. پس از بازگشت به سلول، همسلولیهایش برای متقاعد کردن او برای امضای این بیانیه شروع به تلاش کردند، و هر روز فشارشان را بر روی خانم تو افزایش میدادند.
سرانجام زمانی که وقت آن رسیده بود که بر روی تخته بنشیند، تهدیدها، توهینها و وحشیگریها با تقاضای، «امضاء کن وگرنه...!» یکی پس از دیگری شروع شد. یکی از نگهبانان از یکی از افراد محافظ پرسید چرا محیط اینقدر پر سر و صدا بود. آنها پاسخ دادند که همه در تلاشاند تا خانم تو را به امضای بیانیه متقاعد کنند. نگهبان زندان پس از شنیدن این مطلب آرام شد.
صبح روز ۱۶ مارس شو هیلین و منگ لو به سلول شماره ۹ آمدند و دم در ورودی ایستادند. آنها خانم تو را بخاطر رعایت نکردن قوانین بازداشتگاه مجازات کردند. فو ایکسیا و یانگ هویی، دو تن از بازداشتشدگان همان زمان به خانم تو ناسزا گفتند. شو و منگ هیچ حرکتی برای مقابله با این دو نفر انجام ندادند.
شو و منگ خانم تو را به دفتر آوردند و در مورد تصمیمشان به او گفتند. قرار بر این شده بود که بهمدت ۱۵ روز به او دستبند و پابند ببندند، زیرا با دیگران درباره فالون گونگ صحبت کرده بود و تمرینات را در سلول انجام داده بود.
با پوشیدن پابندهایی که بیش از ۴ کیلو و نیم وزن داشتند، خانم تو به سلول بازگشت. راهرو با صدای زنجیرهایی که بر روی زمین سیمانی کشیده میشد پر شده بود. شو به خانم تو دستور داد تا به آرامی حرکت کند تا همانطور که از مقابل سلولها عبور میکرد، همه زندانیان بتوانند او را به وضوح ببینند. شو قبلاً از این استراتژی برای ارعاب سایر تمرینکنندگان فالون گونگ استفاده کرده بود.
در حالی که خانم تو دستبند و پابند داشت، به نشستن بر روی تخته ادامه داد. یک زن از استان یوننان از دیدن این صحنه به گریه افتاد. از ترس اینکه دیگران متوجه شوند، صورتش را بین دستهایش پنهان کرد. رئیس سلول او را سرزنش کرد و گفت: «بس کن. بهنظر میرسد دلسوز او هستی.»
از زمانی که به خانم تو دستبند و پابند زدند، به او نیم ساعت استراحت در بعدازظهر داده نشد.
او همچنین اجازه نداشت که بدون گزارش به نگهبان، آب بنوشد یا از دستشویی استفاده کند. یکبار خانم تو اعلام کرد که معدهاش درد میکند و میخواهد از دستشویی استفاده کند اما نگهبان خواستهاش را رد کرد.
به خانم تو دستور میدادند که بلافاصله بعد از هر وعده غذایی روی تخته بنشیند. زمانی نشستنش به 13 ساعت در روز افزایش یافت.
مأموری از طریق دوربین فیلمبرداری بهصورت تمام وقت او را تحت نظر داشت. اگر کمی نقلمکان میکرد یا پاهایش در وضعیت درست نبود، نگهبان او را توبیخ میکرد.
در زمان ناهار به خانم تو دستور داده میشد که به مدت دو ساعت در راهرو خدمت کند. پابندها صدای زیادی ایجاد میکرد و زمانی که حرکت میکرد دیگران را ناراحت میکرد، بنابراین مجبور بود بیحرکت در راهرو بایستد. مهم نبود که زمان روی تخته سپری میشد یا در حالت ایستاده در راهرو، هر دقیقه شکنجه بود. او خسته درمانده و ضعیف شده بود.
شو هایلین چند بار از خانم تو پرسید که آیا ذهنیتش تغییر کرده است و تصمیم دارد که بیانیه گناهکار بودن را امضاء کند، اما هر بار خانم تو خودداری میکرد. یک روز، شو گفت: «اگر بیانیه گناهکار بودن را نمینویسی، آیا میخواهی بیانیهای بنویسی که قول بدهی تمرین فالون گونگ را رها میکنی؟»
خانم تو بهشدت خودداری کرد. شو گفت: «پس مجبوری که دستبندها و پابندها را تا 31 مارس بپوشی.»
یک روز در حالی که خانم تو روی تخته نشسته بود، زندانیان گفتند که مأموران از دادستانی محلی در حال آمدن برای بازدید هستند و از این راهرو عبور خواهند کرد. خانم تو ایستاد و زمانی که مأموران جلوی در سلولش ظاهر شدند، آنها را صدا زد. او به مأموری به اسم ژنگ یوبین شکایت کرد که چه اتفاقی برایش افتاده است. ژنگ توجهی نکرد و با تکبر گفت: «دوست داری که دائماً مشغول باشی و بهنظر میرسد که بهدنبال دردسر میگردی، درست است؟ زمان هنوز تمام نشده است، اینطور نیست؟»
هر شب، هر زندانی مجبور بود که بهطور جداگانه به نگهبان زندان گزارش بدهد: «من در سلامتی بهسر میبرم. همه چیز خوب است. با تشکر از شما، نگهبان زندان.»
هیچکس جرأت نمیکرد بگوید «اوضاع خوب نیست» یا اینکه اوضاع اصلاً خوب نبود.
خانم تو چندین بار رنج و عذاب خود را گزارش کرد: «قفسه سینه و کمرم مشکل دارد؛ پاها و باسنم نیز به دلیل نشستن به مدت طولانی روی تخته درد میکند.
منگ لو خشمگین شد و به او توهین کرد: «این مجازات توست!»
گزارشهای شبانه ثبت میشد، اما زمانی که زندانیان صحبتهای ناخوشایند بیان میکردند یا زمانی که نگهبانان به زندانیان توهین میکردند، به ضبط کردن خاتمه میدادند.
دستبندها و پابندهای خانم تو تا 31 مارس باز نشد. او در طول 28 روز در بازداشتگاه شانیی یعنی از 10 مارس تا 8 آوریل مجبور شد 20 روز به مدت 12 تا 13 ساعت در روز بنشیند.
یکی از زندانیان توضیح داد که نشستن روی تخته چقدر دردناک است: «حتی اگر 5 میلیون یوآن به من پرداخت میشد، نمیتوانستم این کار را انجام دهم.»
به مدت 15 روز، خانم تو با لباسهای نخی میخوابید و به او دستبند و پابند زده بودند. همه زندانیان روی یک تخته بزرگ میخوابیدند. آنقدر شلوغ بود که اکثر اوقات فضایی کمتر از عرض یک شانه وجود داشت. بهمنظور جلوگیری از ناراحت کردن دیگران در شب، او خیلی کم آب مینوشید.
به خانم تو اجازه نمیدادند که لباسهایش را بشوید یا دوش بگیرد. او تنها چند دقیقه، گاهی اوقات فقط یک دقیقه مجاز به استفاده از سرویس بهداشتی بود. زمان شستن صورت او حتی کوتاهتر بود؛ او مجبور بود باعجله حوله را خیس کند و سپس صورتش را باعجله تمیز کند. یک بار، انگشتش بهوسیله در اتاق دستشویی له شد، زیرا عجله داشت.
خانم تو پس از تقریباً ده روز که مدفوع نکرد، دچار یبوست شدید شد. او خونریزی مقعدی داشت و مجبور بود از انگشتانش برای تخلیه مدفوعش استفاده کند. در آن روزها که او مجبور بود روی تخته بنشیند، او مجاز به خرید غذا نبود.
یک ماه آزار و اذیت باعث درد و رنج بسیار شدید به ذهن و بدن خانم تو شد. او معتقد است که دو زندانی که او را بسیار مورد آزار و اذیت قرار میدادند، مجازات کارمایی دریافت کردهاند: فو ایکسیا که روز اول به خانم تو توهین کرد دچار اسهال شد و پرونده جناییاش برای تحقیق مجدد بازگردانده شد. یانگ هوی، که همواره باصدای بلند به خانم تو توهین میکرد، هر روز از درد پا و فشار خون بالا رنج میبرد.
یانگ بعداً از خانم تو پرسید که آیا از او متنفر است یا خیر. خانم تو پاسخ داد: «نه، من واقعاً از تو متنفر نیستم، اما رفتار بدت باغث ایجاد کارمای بیشتری برای خودت شد.»
فهرست عاملان:
بازداشتگاه نیهه، ناحیه شونئی، شهر پکن
تلفن: ۸۶۱۰۶۹۴۰۱۳۶۴، ۸۶۱۰۶۹۴۰۱۵۷۵، ۸۶۱۰۶۹۴۰۴۰۷۵، ۸۶۱۰۶۹۴۰۲۵۳۵
سرپرست: سون شودونگ
معاون سرپرست: پنگ داهو، ژائو گوولی، لیو پییشان، تانگ شیائودونگ
نگهبانان در بازداشتگاه شونئی
منگ لو، ژائو لی و شو هیلین
وانگ جینلونگ، مأمور پلیس در بازداشتگاه شونئی
ژانگ یونگ جون، گروهبان در مرکز تحقیقات بازداشتگاه ۸۶۱۰۶۹۴۰۲۰۰۷، ۸۶۱۰۶۹۴۰۲۹۷۸، داخلی 1101.
کپیرایت ©️ ۲۰۲۳ Minghui.org تمامی حقوق محفوظ است.
مجموعه شرح آزار و شکنجه