(Minghui.org) در اوت 1998، برادرم و همسرش دو کتاب فالون دافا جوآن فالون و فالون گونگ را به من دادند. از طریق آن کتاب‌ها به اصول دافا پی بردم.

نفی دروغ‌های حزب

بعد از شروع تمرین دافا، طولی نکشید که آزار و شکنجه آغاز شد. رسانه‌های دولتی با ماجراهای ساختگی درباره این تمرینِ تزکیه مردم را بدبین و گمراه می‌کردند. بااین‌حال، در قلبم می‌دانستم که فالون دافا به مردم آموزش می‌دهد که خوب باشند و از پیروانش می‌خواهد که با اصول حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری زندگی کنند.

برای مقابله با تبلیغات حزب کمونیست چین (ح.ک.چ)، درباره خوبی دافا به مردم می‌گفتم. آنها هم‌چنین شاهد بودند که بعد از شروع دافا دستخوش تغییراتی شده‌ام.

هر کسی در واحد کارم شنیده بود که دافا را تمرین می‌کنم و برخی از افراد هر روز درباره آموزه‌هایش از من می‌پرسیدند. دبیر حزب از این موضوع مطلع شد و از من خواست که کتاب‌های دافا را به او تحویل بدهم، که نپذیرفتم.

یک روز یک دی‌وی‌دی محتوی مطالب اطلاع‌رسانی دافا را به کارمند مسنی دادم که به مدیریت گزارش داده شد. معاون مدیر به دافا توهین کرد، بنابراین گفتم: «تاریخ شاهد خواهد بود که چه کسی درست و چه کسی نادرست است!» او سرش را پایین انداخت و هیچ حرفی برای گفتن نداشت.

دبیر حزب از من پرسید که آیا هنوز تمرین می‌کنم یا نه، به او گفتم که چطور از مزایای انجام تمرین بهره برده‌ام، دافا سراسر جهان گسترش یافته است و چطور رژیم جیانگ زمین (رهبر سابق چین) با دروغ‌های جعلی تمرین‌کنندگان را بدنام کرده است. بیش از دو ساعت با او صحبت کردم و در طی 10 روز آینده، هر روز مدت یک ساعت حقیقت درباره دافا را برایش روشن می‌کردم.

تسلیم نشدن تحت آزار و شکنجه

پس از شروع آزار و شکنجه، بارها مقاله استاد، «گفتگو با زمان» را ‌خواندم و متوجه شدم که آن آزمون بزرگی برای تمرین‌کنندگان بوده است. تصمیم گرفتم به یک تزکیه‌کننده واقعی تبدیل شوم و در محیط کارم درباره دافا با مردم صحبت کنم.

رئیس کارخانه بعد از شنیدن تبلیغات در تلویزیون، به‌شدت ترسید، مخصوصاً از زمانی‌که پلیس مکرراً مدیر کارخانه را تحت آزار و اذیت قرار می‌داد. آنها خواستار این شدند که رئیس فروش دیگر به من مجوز سفرهای کاری ندهد. اگرچه رئیس فروش به آنها گفت که من بهترین فرد برای این نوع کار هستم.

سفری به شمال شرقی چین کردم. ازآنجاکه فالون دافا از آن شهر نشأت گرفته بود، رئیس کارخانه وحشت‌زده شده بود. به من گفت با هیچ تمرین‌کننده‌ای ملاقات نکنم.

در ایستگاه‌های قطار تدابیر امنیتی سختی وجود داشت. مأموران پلیس کیف مسافرین را بررسی می‌کردند. توانستم از بازرسی‌های ایستگاه قطار پکن عبور کنم، آنگاه در ایستگاه کوچکی در استان شاندونگ به ایستگاه اتوبوس در مرز چین و روسیه تغییر جهت دادم.

مدیر خدمات امور مشتریان را دیدم. شرکت خدمات امور مشتریان بسیاری از کارمندان را اخراج کرد، اما تمرین‌کنندگان فالون دافا را در لیست حقوق نگه داشت.

مزایای احترام و تکریم به دافا

کارخانه با مشکل روبرو شد و کارمندان از کار برکنار ‌شدند. رئیس به شرکت دیگری منتقل شد و بسیاری از کارکنان کلیدی را همراه خود برد. بااین‌حال او هنوز مخالف دافا بود. رئیس قدیمی کارخانه در شغل جدیدش در کسب و کار موفق نبود، او به موقعیت تولید تنزل مقام یافت.

استاد بیان کردند:

«وقتی مردم احترام و تکریم مناسبی به آن نشان دهند، خودشان، نژادشان یا ملیت‌شان از برکت و سربلندی بهره‌مند خواهند شد. این دافا، راه بزرگ جهان بود که بدن‌ کیهانی، جهان، زندگی و تمام آفرینش را پدید آورد. هر موجودی که از دافا منحرف شود به‌راستی تباه است، هر شخصی که بتواند مطابق با دافا باشد به‌راستی فرد خوبی است و با سلامتی و شادمانی پاداش داده می‌شود.» (جوآن فالون)

رئیس کارخانه جدید، مرا تحت آزار و اذیت قرار نمی‌داد و از من خواست که مشکلات را حل کنم. کار کارخانه به‌خوبی پیش می‌رفت، کارکنان اخراجی به کار برگردانده شدند و پاداش‌هایی به آنها داده شد.

محصولات‌مان در سراسر کشور به فروش می‌رسید و من هم به حل مشکلات می‌پرداختم، در زمینه کارکرد تجهیزات آموزش می‌دادم و اغلب به سفرهای کاری می‌رفتم. حقیقت را برای مشتریان روشن و آنها را متقاعد می‌کردم که از ح.ک.چ و سازمان‌های جوانان وابسته به آن خارج شوند.

تزکیه جدی است. اصول دافا را دنبال خواهم کرد و محکم و استوار مسیر تزکیه را خواهم پیمود. با تمام موارد معقولانه رفتار خواهم کرد، خودم را به‌عنوان تمرین‌کننده حقیقی درنظر می‌گیرم و با خودم جدی و سخت‌گیر هستم.