(Minghui.org)
21 سال است که در روش فالون دافا تزکیه میکنم. استاد از من مراقبت و بدنم را پاک کرده و بیماریهایم را ازبین بردهاند. همزمان، افکار درستم تقویت شده و شینشینگم رشد کرده است. این اعتمادبهنفسم را در تزکیه تقویت کرد.
مانعی وجود ندارد که تمرینکنندگان نتوانند بر آن غلبه کنند
چند سال قبل با سایر تمرینکنندگان به روستایی رفتیم تا حقیقت فالون دافا را روشن کنیم. گزارش ما را به پلیس دادند و بهطور غیرقانونی دستگیر شدیم. نترسیدیم، بنابراین درباره فالون دافا با مأموران پلیس صحبت کردیم. برخی از مأموران گفتند میدانند که تمرینکنندگان افراد خوبی هستند، اما آنها مجبورند برای امرار معاش کارشان را انجام دهند. باوجودیکه رفتار آنها به بدی برخی از دیگر افراد پلیس نبود، بهطور واقعی حقیقتِ دافا را درک نمیکردند.
در بازداشتگاه نگهبانی پرسید که چرا تمرینکنندگان فالون دافا دستگیر میشوند. به این معنا بود که تمرینکنندگان دیگری قبلاً حقیقت را برای آنها روشن کرده بودند. اسم خود را به آنها نگفتیم. بازداشتگاه متوجه شد که من بیش از 70 سال دارم و مرا آزاد کرد.
پسرم بعد از اینکه شنید دستگیر شدهام، کتابهای فالون دافا و تجهیزات کامپیوترم را مخفی کرد. از او خواستم آنها را برگرداند. گفت: «کتابها و کامپیوتر را برمیگردانم. میتوانی در منزل تمرین انجام دهی و مطالعه کنی، اما چاپگرت را برنمیگردانم. آیا میدانی که ما چقدر نگران بودیم؟»
بدون توجه به اینکه چطور درخواستم را توضیح میدادم، او ذهنیتش را تغییر نداد. با او بحث نکردم و از او خواستم در موردش فکر کند. در سکوت افکار درست فرستادم و بعداً درباره فای استاد فکر کردم.
استاد بیان کردند:
«وقتی با تضادی روبرو میشوید، اهمیت ندارد که حق با شما هست یا نیست. شما باید در حال پرسیدن این از خودتان باشید که، "در این وضعیت چه چیزی در سمت من درست نیست؟ آیا واقعاً امکان دارد اینطور باشد که در سمت من چیز نادرستی وجود داشته باشد"؟ همهتان باید به این صورت در حال فکر کردن باشید، و اولین فکرتان این باشد که خود را به دقت بررسی کنید تا سعی کنید که مشکل را بیابید. هر کسی که به این صورت نیست در واقع تزکیهکنندۀ واقعی دافا نیست. این یک ابزار جادویی در تزکیۀ ما است. این یک مشخصۀ متمایزکننده تزکیۀ مریدان دافای ما است.» («یک مرید دافا چیست؟» آموزش فای ارائه شده در کنفرانس فای نیویورک 2011)
به درون نگاه کردم و متوجه شدم که هنگام چاپ همیشه عجله داشتم و به کمیت وابسته بودم. به سایرین تکیه میکردم و وابستگی به ترس داشتم. میدانستم که باید این وابستگیهای بشری را رها کنم. علاوهبراین، افکار درستم به اندازه کافی قوی نبود تا مانع روستائیان شود که گزارش ما را به پلیس بدهند.
پسرم آمد که با من صحبت کند: «مادر، واقعاً نمیتوانم چاپگر را برگردانم. آن مانند بمبی است که میتواند در یک ثانیه منفجر شود. اگرچه بالای 70 سال داری، در رنج و سختی بزرگی خواهی افتاد اگر آن مطالب را چاپ کنی.»
در قلبم مصمم بودم که نقش اصلی را بازی میکنم و من تصمیم میگیرم. بنابراین، مجبور بودم راهی برای رسیدن به منظورم پیدا کنم.
گفتم: «درست است که با پنهان کردن وسایلم از منابع دافا حفاظت کردی و درست است که از تمرینم حمایت میکنی. میدانم که نگرانم هستی که اذیت شوم و نمیخواهی چاپگر را برگردانی. از زاویه بشری تو پسر خوبی هستی.»
ادامه دادم: «بااینحال، من فقط مادرت نیستم، من تمرینکننده نیز هستم و باید به حرفهای استادم گوش دهم. استاد به ما گفتند که سه کار را بهخوبی انجام دهیم. چاپ و تحویل مطالب و روشنگری حقیقت کارهایی هستند که باید انجام دهم. استاد مرا نجات دادند، نمیتوانم آن را نادیده بگیرم. آن چاپگر مدت 8 سال به من کمک کرده است، نمیتوانم رهایش کنم. اگر نمیخواهی آن را به من برگردانی، اشکالی ندارد. اگر لازم باشد، میتوانم نقل مکان کنم، مکان جدیدی اجاره کنم و چاپگر جدیدی بخرم.»
حرفی برای گفتن نداشت و چاپگر را برگرداند. استاد دوباره به من کمک کردند که شینشینگم را ارتقاء دهم. اگر به استاد و فا باور و افکار درست قوی داشته باشیم، هیچ مانعی وجود ندارد که نتوانیم بر آن غلبه کنیم.
به سایرین فکر کردن
متوجه شدم که رئیس امنیت روستا گزارشمان را داد. در ابتدا، نسبت به او رنجش داشتم، اما بعداً متوجه شدم او نیز فردی است که باید حقیقتِ دافا را بداند. بههرحال، پس از مدتی کمی ترسیده بودم. مدتی با این ترس کشمکش داشتم. آنگاه درنهایت، فای استاد افکار درستم را تقویت کردند.
استاد بیان کردند:
«اگر ترس داشته باشید آن شما را گیر میاندازد
وقتی افکار درست است شیطان متلاشی میشود
[ذهن] تزکیهکنندگان با فا پر شده است
افکار درست بفرستید [و] ارواح پوسیده منفجر میشوند
خدایان در دنیا هستند به فا اعتبار میبخشند» ("ترس از چه" از هنگ یین 2
میدانستم که باید ترس را رها کنم و عقاید و تصوراتم را در فکر کردن "درباره خودم" به فکر کردن "درباره دیگران" تغییر دهم. باید به او کمک میکردم که از حقیقت آگاه شود. ازاینرو، مطالب روشنگری حقیقت را برای سرپرست روستا و رئیس امنیت ارسال کردم.
بعداً به آن روستا رفتم. بعد از اینکه از پنج منزل دیدار کردم، وارد منزل آن شخص شدم، در آنجا شوهر خوابیده بود، بنابراین بهآهستگی با همسر صحبت کردم. آنگاه، شوهر بلند شد و سعی کرد تلفن بزند. او را متوقف کردم و پرسیدم که قصد دارد به چه کسی تلفن بزند.
گفت: «میخواهم تلفن بزنم و بپرسم که آیا فالون دافا میتواند از زندگی افراد محافظت کند و آیا خروج از حزب کمونیست چین (ح.ک.چ) میتواند زندگیها را نجات دهد یا خیر.»
گفتم: «از چه کسی میخواهی بپرسی؟ آنچه حزب منتشر کرد دروغ بود، ازجمله حقه خودسوزی میدان تیانآنمن و پرونده 1400 مرگ. حزب از این دروغها برای فریب دادن شما استفاده کرد.»
او حرفم را قطع کرد و گفت: «تو هنوز جرأت میکنی حرف بزنی؟ دفعه قبل گزارش تعدادی از تمرینکنندگان را دادم.»
نترسیدم و گفتم: «برادرِ من، لطفاً دیگر این کار احمقانه را انجام نده. آن به سایرین آسیب میرساند و فایدهای هم برای تو ندارد. ما تمرینکنندگان با پول خودمان مطالب را چاپ میکنیم، با هزینه خودمان اینجا میآییم تا به شما بگوییم که چطور از فاجعه جلوگیری و آرامش کسب کنید. آن بهخاطر خودتان انجام میشود.»
در ادامه گفتم: «اگر نگذاری با مردم صحبت کنم، وقتی مصیبت و بلایا بیاید، چگونه میتوانی مسئول تمام روستا باشی؟ اگر آنها ازحقیقت آگاه نشوند یا از ح.ک.چ خارج نشده باشند، آن گناه عظیمی خواهد بود.»
«ح.ک.چ کارهای بد بسیار زیادی انجام داد و در طول جنبشهای سیاسیاش 80 میلیون نفر را کشت. درباره سازمانی که مردم بسیاری را کشته است، فکر میکنی چه اتفاقی خواهد افتاد؟ آسمان آن را اجازه نمیدهد! آسمان آن را ازبین خواهد برد. هیچ کسی نمیتواند فرار کند. اگر دافا خوب نباشد چگونه میتواند در بیش از 100 کشور گسترش یابد؟ فقط حزب آن را سرکوب میکند. فقط اگر فرد از ح.ک.چ خارج شود، میتواند نجات یابد.»
او پس از شنیدن حرفهایم، دیگر مرا تهدید نکرد. تلفن همراه را پایین گذاشت و از من خواست که به خانه دیگری بروم. باوجودیکه از ح.ک.چ خارج نشد، اهریمن پشتش ازبین رفت. امکان دارد در آینده اگر دوباره حقیقت را بشنود، خارج شود. هرچند، پس از آن در آن منطقه نه گزارش هیچ تمرینکنندهای داده شده و نه دستگیر شدهاند.
کپیرایت ©️ ۲۰۲۳ Minghui.org تمامی حقوق محفوظ است.
مجموعه روشنگری حقیقت