(Minghui.org) در سال 2003 تمرین فالون دافا را شروع کردم. پیش از شروع تمرین خودخواه و بیش از حد به خودم مغرور بودم. با اینکه هر روز برای امرار معاش به شدت کار می‌کردم اما باز هم زندگی سختی داشتم. شوهرم اغلب بیمار بود و نمی‌توانست برای کمک به تأمین خانواده کاری انجام دهد و این شرایط را سخت‌تر می‌کرد. در آن زمان بیماری‌اش بار سنگینی برایمان بود اما حالا خوشحال هستیم که باعث شد این مسیر تزکیه بی‌نظیر را پیدا کنیم.

مشاهده تغییرات مثبت شوهرم

شوهرم از دوران کودکی به بیماری‌های زیادی مبتلا بود و باید داروهای مختلفی مصرف و گاهی هم تزریق می‌کرد. یک بار تا یک ماه تب داشت. به بیمارستان‌های بزرگ روستاها و شهرهای اطراف رفتیم اما آنها نتوانستند بیماری‌اش را تشخیص دهند. من بسیار نگران بودم.

در سال 2004 به یاد آوردم که شخصی درباره فالون دافا با من صحبت و توصیه کرده بود که شوهرم این تمرین را امتحان کند. چند روز بعد خاله‌اش که تمرین‌کننده بود به ملاقاتمان آمد و بیشتر درباره فالون دافا صحبت کرد و یک نسخه جوآن فالون به ما داد.

شوهرم تمرین را شروع کرد و از مزایای آن بهره فراوانی برد. من از بهبودی شگرف وضعیت سلامتی شوهرم و اینکه دیگر می‌توانستیم باهم برای تأمین خانواده‌مان کار کنیم بسیار خوشحال بودم. اما زمانی که او از من خواست تمرین کنم گفتم نه: «من همیشه با دیگران مجادله می‌کنم. پیروی از اصول حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری برایم سخت است.»

من همیشه از اعتقاد شوهرم حمایت کردم. یک بار کسی گزارش او را به پلیس داد و او دستگیر شد. زمانی که دوستان و همسایگان گفتند که مانع تمرین او شوم پاسخ دادم: «هرگز! او و خانواده‌ام از مزایای فراوان فالون دافا بهره‌مند شده‌اند. ما نمی‌توانیم بدون این تمرین زندگی کنیم.»

شروع تمرین من

دوباره فکر کردم و در سال 2013 تصمیم گرفتم این تمرین را شروع کنم. به‌رغم تردیدم، استاد مرا رها نکردند.

طولی نکشید که با آزمون‌هایی در تزکیه‌ام مواجه شدم. سال گذاشته پسرمان برای کار به شهر دیگری رفت. او دیگر با ما تماس نگرفت و به خانه نیامد. فکر کردم: «او همیشه پسر خوبی بوده است. چرا ناگهان اینطور رفتار می‌کند؟» نمی‌توانستم درماندگی‌ام را کنترل کنم و تا حدی نگران شدم که تقریباً فرو ریختم.

شوهرم گفت: «این یک آزماش بود. ما به عنوان تمرین‌کننده با محنت‌هایی مواجه می‌شویم که فرصتی برای رشد شین‌شینگ به ما می‌دهد.»

با تشویق شوهرم به مطالعه فا ادامه دادم و تصمیم گرفتم مسائل را مانند یک تمرین‌کننده حل و فصل کنم. هر روز فا را مطالعه کردم و تمرینات و سه کار را انجام دادم.

نجات مردم

در سال 2014 من و شوهرم در یک شرکت مشغول به کار شدیم. همیشه به یکدیگر یادآوری می‌کردیم که از آموزه‌های فالون دافا پیروی کنیم و افراد خوب و کارمندان مسئول باشیم.

کار من تمیز کردن یک ساختمان 6 طبقه و پختن غذا برای کارمندان بود. کارم را به خوبی انجام می‌دهم و هرگز گله و شکایتی نمی‌کنم. صاحب شرکت درستکاری و وظیفه‌شناسی‌ام را تشویق کرد و گفت که به من اعتماد دارد. زمانی که سایر کارمندان نیز کارم را تشویق کردند، توضیح دادم که بر اساس اصول فالون دافا زندگی می‌کنم. برای آنها گفتم که چطور حزب کمونیست به‌ناحق تمرین‌کنندگان را تحت آزار و شکنجه قرار می‌دهد. برخی از آنها تصمیم گرفتند سازمان‌های حزب کمونیست را ترک کنند.

چون شرکت‌های دیگری نیز در ساختمان ما وجود داشت، طبیعتاً کارمندان باهم صحبت کردند و طولی نکشید که همه متوجه شدند که من و شوهرم تمرین‌کننده هستیم. یکی از آنها گفت: «تمرین‌کنندگان فالون دافا افراد خوبی هستند. فقط کافی است به این زوج نگاه کنید.»

از تغییرات شگرفی که در زندگی‌ام به وجود آمد بسیار شگفت‌زده هستم، اما می‌دانم که هنوز مسیر زیادی از تزکیه‌ام باقی مانده است!