(Minghui.org) یک تمرینکننده دافا در استان شاندونگ و 74 ساله هستم. از سال 1994 تمرین فالون دافا را آغاز کردهام و خوش شانس بودم که در مجموعه سخنرانیهای فالون دافای استاد در گوانگژو شرکت کردم. استاد را دیدم و در این دیدار دافای ارزشمند را بهدست آوردم. دافا زندگیام را تغییر داد.
طی 24 سال تزکیه دافا، آزار و اذیتهای بسیاری را تجربه کردهام. اولین بار، همسرم بدهکار شد و پس از آن دخترم مراحل طلاق وحشتناکی را گذراند. همچنین شرایط مرگ و زندگی را تجربه کردم و استاد نیکخواهی عظیمشان را ارزانی داشتند و زندگی دوبارهای به من بخشیدند.
یک فاجعه کاملاً غیر منتظره
دختر بزرگم و همسرش دعواهای شدیدی در مورد مسائل خانوادگی داشتند. همسرش او را از خانه بیرون کرد و سپس طلاق گرفتند. درحالیکه دخترم مکانی برای زندگی نداشت، بهاتفاق کودکش نزد ما ماند.
در شب 10 اکتبر 2007 همسر، دختر و نوهام بیرون رفتند. من تنها در منزل بودم، پس از خواندن یک فصل از جوآن فالون به رختخواب رفتم.
حدود ساعت 10:30 شب، ناگهان، کسی در زد و مرا از خواب بیدار کرد. تصور میشد مأموران حزب کمونیست هستند که آمدند خانه را غارت کنند. من نه سروصدایی کردم و نه چراغها را روشن کردم. هنگامی که مشغول پوشیدن لباسم بودم، در بهشدت باز شد و مردی وارد شد و مرا گرفت.
راهی برای دفاع از خودم نداشتم. این مرد چند بار با چاقو به من ضربه زد، ازجمله به دستها و بازوهایم ضربه زد. از آنها خون میآمد. سپس به شکمم ضربه زد و تعادلم را از دست دادم و به زمین افتادم. در این سردرگمی، ناگهان استاد را بهیاد آوردم. فریاد کشیدم: «استاد مرا نجات دهید! استاد مرا نجات دهید!»
وقتی آن مرد صدایم را شنید، ترسید. مرا بهحال خود گذاشت و فرار کرد. اما قبل از اینکه فرار کند، پایش را روی حوض خونی که روی زمین ایجاد شده بود گذاشت، لیز خورد و افتاد و ناله کرد. با شنیدن صدایش، بیدرنگ متوجه شدم که همسر سابق دخترم است.
خون بسیاری از من رفته بود، گیج بودم و نمیتوانستم تلفن را پیدا کنم. از استاد تقاضای کمک کردم و احساس کردم که استاد در آنجا حضور دارند. زخم روی شکمم را نگهداشتم، از خانه بیرون رفتم و درِ همسایهام را زدم. وقتی همسایهام مرا دید شوکه شد. درحالی که از استاد میخواستم تا مرا نجات دهند، از او خواستم با تمرین کننده دیگری تماس بگیرد و درخواست کمک کند.
تمرینکننده دیگر با بخش اورژانس برای فرستادن آمبولانس و با پسرم تماس گرفت. وقتی همسایهها مرا بهطرف آمبولانس میبردند بیهوش بودم. پس از بیشتر از 4 ساعت تزریق خون و بخیه زخمها، روز بعد در بیمارستان هوشیار شدم. همسر، پسر و دخترم همگی آنجا بودند.
همسرم با چشمان اشکآلود به فرزندانش گفت: «دافا زندگی دوبارهای به مادرتان بخشید. این استاد بودند که او را نجات دادند.»
بهعلامت تأیید سرم را به آنها تکان دادم و از صمیم قلبم گفتم: «استاد بهخاطر اینکه نجاتم دادهاید از شما متشکرم.»
اگر دافا را تمرین نمیکردم، زنده نمیماندم. در طول بهبودیام در بیمارستان، بدون قید و شرط به درونم نگاه کردم.
استاد بیان کردند:
«موارد دیگری نیز بودهاند که کسی برخی مسائل کوچک را در تزکیهاش جدی نگرفته و به مشکلات بزرگی تبدیل شدند.» («آموزش فای ارائه شده در کنفرانس فای 2015 نیویورک»)
دریافتم که چون توجهی به تزکیه خوب خودم در خانه نکردهام، تزکیهام محدود به پرداخت بدهیهایم از زندگیهای گذشته شده است. این منتهی به شکافهایی شده بود که اهریمن از آن استفاده میکرد. دریافتم که فقط یک آزمون مرگ و زندگی را گذراندهام. من از نیکخواهی عظیم استاد سپاسگزار و مصمم شدم که سه کار و تزکیه را بهطور کوشایی انجام دهم.
دیدن رنج همه موجودات و برطرف کردن همه نارضایتیها
هنگامیکه هنوز در بیمارستان بودم، پسر و دخترم این حادثه را به پلیس گزارش دادند. همسر سابق دخترم به گناهش اعتراف کرد. از زمانی که جدا شده بودند، اکثر اوقات الکل مینوشید. از همه متنفر بود و همیشه از همه چیز شکایت میکرد. او کاملاً عواطف بشریاش را از دست داده بود و سعی میکرد که مرا بکشد. اگر او را زندانی نمیکردند، سایرین را نیز میکشت.
اخیراً، شنیدم که به 8 سال زندان و پرداخت جریمه نقدی 50 هزار یوآن محکوم شده است. در مورد این مسئله احساس آرامش نمیکردم؛ در عوض احساس بدی داشتم، زیرا نمیتوانستم او را نجات دهم.
استاد بیان کردند:
«اما یک تمرینکننده بودن امری است فوقطبیعی، پس بهعنوان فردی فوقطبیعی، باید با خودتان بر طبق اصول فوقطبیعی رفتار کنید، به جای اینکه خود را با اصول و منطق مردم عادی بسنجید.» (جوآن فالون)
پس از اینکه از بیمارستان مرخص شدم، بهسرعت بهبود یافتم، زیرا زمان بسیاری را صرف مطالعه فا و انجام تمرینها میکردم. احساس بدی داشتم چون میدانستم که استاد رنج بسیاری را برایم تحمل کردهاند. پس از تبادل این تجربه با همتمرینکنندگان، مطمئن بودم که بهعنوان یک تمرینکننده دافا، لازم است بهدرون نگاه کنم و نسبت به همه مهربان باشم. ابتدا لازم است به دیگران فکر کنم و آنها را درنظر بگیرم.
همچنین مطلع شدم که پدر پیرش، پس از اعلام حکم دادگاه، تمام روز را گریسته و حالش بسیار بد شده بود، زیرا کسی را نداشت که از او مراقبت کند. اکنون نوهام پدری نداشت. برخلاف مخالفت شدید پسرم، بیسر و صدا به دادگاه رفتم و شکایت علیه شوهر سابق دخترم را پس گرفتم.
به پسرم گفتم: «من دافا را تمرینمیکنم. باید از اصول حقیقت، نیکخواهی، بردباری پیروی کنم. در این خانواده، همگیشان مشکلاتی دارند و ما باید با آنها با مهربانی رفتار کنیم.»
همچنین دخترم را تشویق کردم که بههمراه کودکش به خانه همسر سابقش باز گردد و از پدرش مراقبت کند. در ماه مه 2008 همسر سابق دخترم آزاد شد و به خانه بازگشت. از آن به بعد، این خانواده توانستند زندگی عادی داشته باشند.
در سال نوی چینی، دخترم و دامادم با فرزندشان به دیدارم آمدند. دامادم بیرون در ایستاد و میترسید به چشمم نگاه کند. احساس میکردم که تقریباً دوباره بخشی از خانوادهمان است. بیرون رفتم و از او خواستم به درون خانه بیاید. او سرش را پایین آورد و مرا «مادر» صدا کرد.
از آن به بعد، او به فرد متفاوتی تبدیل شد. او مهربان و قابل احترام شده است. تمام افراد خانواده از دافا بهره بردهاند و در هماهنگی زندگی میکنند. این درست مانند سخنانی است که استاد در جوآن فالون بیان کردند:
«... سایه درختان بید، غنچه گلها، محلی که سرم را روی آن بگذارم...». (جوآن فالون)
«وقتی درحال گذر از رنجی وحشتناک یا وضعیتی بحرانی هستید، این را امتحان کنید. وقتی تحمل آن سخت است، سعی کنید آنرا تحمل کنید. وقتی بهنظر میرسد انجام آن غیرممکن یا سخت باشد، امتحان کنید و ببینید میتوانید چهکار کنید. و وقتی واقعاً بتوانید آن را انجام دهید، درست مثل آن مسافر خسته و فرسوده: "سایه درختان بید، غنچه گلها، محلی که سرم را روی آن بگذارم" را خواهید دید!» (جوآن فالون)
گرچه 74 سالهام، اما هنوز پر از انرژی هستم. با کمک همتمرینکنندگان و حمایت همسر و فرزندانم مرکز کوچکی برای تهیه مطالب اطلاعرسانی دافا درخانهمان ایجاد کردم.
ما برای نجات نیکخواهانه استاد سپاسگزاریم. به انجام سه کار بهطور کوشایی ادامه خواهم داد. نمیگذارم که استاد ناامید شوند و به عهد و پیمانم عمل خواهم کرد. هنگامیکه برای اولین بار فا را کسب کردم، هرگز احساسی را که داشتم فراموش نمیکنم. و با استاد به خانه بازخواهم گشت.
کپیرایت ©️ ۲۰۲۳ Minghui.org تمامی حقوق محفوظ است.
مجموعه سفرهای تزکیه