(Minghui.org) تمرین فالون دافا را در ژوئیه ۲۰۰۷ آغاز کردم. استاد بدنم را پالایش کردند و چیزهای بد در ذهنم را برداشتند، تا بتوانم تزکیه کنم، موجودات ذیشعور را نجات دهم و عهد و پیمانهای ماقبل تاریخیام را به انجام برسانم.
در طی ۱۰ سال گذشته، سه کار را انجام دادهام: بهصورت رودررو برای مردم حقیقت را روشن، مطالب دافا را برای عموم مردم توزیع کرده، تماسهای تلفنی برقرار میکنم و حقایق درباره فالون دافا را به مردم میگویم. به بیش از ۱۰ هزار نفر کمک کردم تا از حزب کمونیست چین (ح.ک.چ) و سازمانهای وابسته به آن کنارهگیری کنند.
تجربیات جادویی بسیاری داشته و از میان مشکلات بسیاری گذر کردهام. حتی بازداشت شدم؛ بااینحال، با حفاظت استاد، موفق شدم مسیر تزکیهام را تا امروز طی کنم.
متعادل کردن روابط خانوادگی
عروسم در سال ۲۰۱۴ فرزند دومش را به دنیا آورد و کاملاً سرش شلوغ شد. عزمم را جزم کردم که تمام وقتم را صرف مراقبت از نوهام نکنم. بهعنوان یک تمرینکننده دافا، باید مأموریتی را که استاد از مدتها طولانی پیش برایم برنامهریزی کرده بودند به انجام برسانم. میدانستم که این موضوع آزمونی برایم بود و میدانستم که باید درحالیکه رابطه خوبی با خانوادهام داشته باشم، آن را بهخوبی اداره کنم.
استاد عزم و ارادهام را برای نجات موجودات ذیشعور دیدند و محیط خوبی را برایم نظم و ترتیب دادند. زمانی که مصمم شدم، مادر عروسم برای مراقبت از او آمد، و از آن زمان تاکنون در کنار ما بوده است. بنابراین، وقت دارم که سه کار را انجام دهم.
اما یک ایراد وجود داشت. خانوادهاش هر یکشنبه برای دیدن کودک میآیند و نزد ما میمانند. والدین عروسم تعطیلات تابستانی و زمستانی را هم با ما سپری میکنند. هر بار که آنها میآیند، بیش از یک ساعت از وقتم صرف شستشوی ظروف و انجام سایر کارهای خانه میشود. اما برای خوشحالی آنها، با کمال میل همه کارها را انجام میدهم.
سابقاً بهخاطر آموزههای القائی از سوی ح.ک.چ فرد زیرکی بودم. اما دافا مرا تغییر داده است. میتوانم تحتتأثیر هیچ شرایطی قرار نگیرم.
استاد بیان کردند:
«از نقطهنظر کیهان این "زرنگبودن" غلط است، زیرا ما اعتقاد داریم که باید بگذاریم چیزها روندی طبیعی داشته باشند و اینکه نباید زیاد به سود شخصی توجه کنیم. با آنطور زرنگبودن، او میخواهد به دنبال علائق شخصیاش باشد.» (جوآن فالون)
در میان خانوادهام که شامل شش برادر و یک خواهر میشود، مناقشات و کشمکشهایی وجود داشته است و من به مدت ۱۱ سال با دومین عروسم صحبت نکرده بودم. بااینحال، بعد از شروع تمرین فالون دافا، به دیدنش رفتم.
دافا من و محیط اطرافم را تغییر داد. اکنون، اصول دافا را در عمل بهکار میبرم، ابتدا دیگران را در نظر میگیرم، از دیگران بهرهبرداری نمیکنم و ضررهای شخصی را متحمل میشوم. درنتیجه، روابطم با سایرین تغییر کرده است و اکنون با خانوادهام بهخوبی در سازگاری هستم.
حمایت و یادگرفتن از تمرینکنندگانی که در خانوادهام هستند
نوهام از سن ۱۱ سالگی مبتلا به بیماری قلبی بود و بهطور مداوم دارو مصرف میکرد یا در بیمارستان بستری میشد. در سال ۲۰۱۵ مشکل قلبیاش شدت یافت و دوباره در بیمارستان بستری شد. پزشک معالجش شرایطش را بحرانی اعلام کرد و درمان نهاییاش را انجام داد و او را مرخص کرد، انتظار داشت که او پس از بازگشت به خانه فوت کند.
من تسلیم نشدم. از نوهام خواستم که عبارت «فالون دافا خوب است» را در قلبش تکرار کند، و سخنرانی صوتی استاد را در خانه گذاشتم تا گوش کند. او در عرض یک شب بهبود پیدا کرد. استاد زندگی دوبارهای به او دادند.
از همان لحظه نوهام و مادرش شروع به تمرین فالون دافا کردند. مدت کوتاهی پس از آن، به نزد آنها نقلمکان کردم تا بتوانم از تزکیه آنها حمایت کنم. آنها واقعاً بهطور کوشایی تزکیه میکردند. نوهام همه کتابهای دافا را خوانده و پیشرفت زیادی کرده است. او دیگر بازیهای کامپیوتری را انجام نداده و به تلفن همراهش نیز وابسته نشد.
او و دخترم هر دو ترس از آزار و اذیت را رها کرده و علیه جیانگ زمین، به دادستانی عالی شکایت ارائه کردند. بعدها نوهام برای معاینات دقیق به بیمارستان رفت و همه چیز طبیعی بود. دخترم برای پزشکان و پرستارانی که همگی شاهد این معجزه دافا بودند، حقیقت را روشن کرد.
یک روز نوهام حاضر به مطالعه فا یا انجام تمرین نبود. نمیدانستم که چه اتفاقی افتاده بود. نگران و مضطرب شدم و فهمیدم که باید به درون نگاه کنم. مسائل به طور تصادفی اتفاق نمیافتند.
من به دخترم و پسرش بیشازحد وابسته بودم. میخواستم بهجای خودم آنها را تغییر دهم. بدون توجه به احساساتشان با آنها رک و صریح صحبت میکردم. نسبت به آنها بیتاب و ناشکیبا بودم. وقتی بیشتر به درون نگاه کردم، متوجه شدم که بسیار رقابتجو بوده و با فرهنگ ح.ک.چ مسموم شده بودم، سعی میکردم کنترل همه چیز را در دست بگیرم.
شوهرم یکبار به من گفت: «اگر همسایگان سه روز صدای تو را نشنوند، فکر میکنند که فوت کردهای.»
خودم را بهطور محکم و استوار تزکیه نمیکردم و ناشکیبابودنم باعث مشکلات زیادی شد. دختر و نوهام هر روز به نظر میرسیدند که از دست من عصبانی هستند. دخترم همیشه تقصیر را به گردن من میانداخت و نوهام گاهی اوقات با من صحبت نمیکرد. بهخاطر مسائل بیاهمیت سر آنها فریاد میزدم و پس از آن هرگز احساس خوبی نداشتم.
در طول این مشکل مربوط به شینشینگ، به این در و آن در میزدم، که هشداری از سوی استاد بود. سپس فای استاد به ذهنم خطور کرد:
«وقتی یک تمرینکننده نتواند خودش را بهخویی اداره کند، مشکل است که او را نجات داد و او بهآسانی میتواند خود را به تباهی بکشاند.» (جوآن فالون)
«بهعنوان یک تزکیهکننده
فرد همیشه باید بهدنبال اشتباهات خود باشد
این مؤثرترین راه برای رها شدن از وابستگیها است
هیچ راهی برای گریز از سختیها نیست، بزرگ یا کوچک
[درطول یک تضاد، اگر بتوانید به یاد بیاورید:]
«حق با اوست،
و من اشتباه میکنم،»
چه چیزی برای جر و بحث وجود دارد؟
(«حق با چه کسی است، چه کسی اشتباه میکند» از هنگ یین ۳)
به درک جدیدی درباره رشد و بهبود شینشینگ دست یافتم. باید از طریق کنترل افکارم و تصمیمگیری درخصوص اینکه کدام را بخواهم و کدام را نخواهم، هر یک از افکارم را تزکیه کنم. اکنون هر وقت فکری در من سربرمیآورد، آن را ارزیابی میکنم تا ببینم آیا با اصول فا مطابقت دارد یا نه. اگر نباشد، آنرا ازبین میبرم.
من سرشت بودائی را میخواهم، نه سرشت اهریمنی. نیکخواهی، مهربانی و جذبشدن در حقیقت، نیکخواهی، بردباری را میخواهم. میخواهم به قلمروهای بالاتری دست یابم و به خود اصلیام بازگردم. میخواهم محافظ جهان باشم.
هر روز افکار بدم را از بین میبرم و افکار درستم را تقویت میکنم. احساس میکنم که بهطور بنیادی تغییر کردهام. لحن صدایم تغییر کرده است و احساس میکنم که میتوانم تحمل کنم. بههنگام روشنگری حقیقت برای مردم، با شفقت صحبت میکنم.
متوجه شدم که تزکیه قرار است مرا تغییر دهد. دخترم و پسرش توسط استاد مراقبت میشوند. حرف آخر را من نمیزنم. سرانجام از شر وابستگی به دختر و نوهام رها شدم.
نوهام آزمون کارمای بیماری دیگری را سپری کرد. او به سخنرانیهای صوتی استاد گوش فرا داد و بهبود یافت و دوباره به مطالعه فا با ما ملحق شد. از هر دوی آنها خواسته بودم به مطالعه گروهی فا بپیوندند و هفتهنامه مینگهویی را بخوانند. آنها موافقت کردند و به پیشرفت سریعی دست یافتند، ترسشان را از بین بردند و برای روشنگری حقیقت به مردم قدم پیش گذاشتند.
آنها همچنین مرکز تولید مطالب اطلاعرسانی را در خانه راهاندازی کردند. نوهام انواع و اقسام مطالب را تهیه میکرد و دخترم و من برای توزیع آنها بیرون میرفتیم. او نگرش بسیار درستی را در خود حفظ میکرد.
من به درک بیشتری از فای استاد دست یافتم. محنتهایی که با آنها مواجه شده بودم، برای ازبین بردن وابستگیهایم و بالا بردن سطحم بودند. استاد مسیرم به سوی آسمان را برایم هموار میکردند.
استاد بیان کردند:
«وابستگیهایی که نمیتوانید در محیط مردم عادی آنها را رها کنید، همگی باید رها شوند. تمام وابستگیهایتان تا وقتی که آنها را دارید، همگی باید در محیطهای مختلف دور ریخته شوند. شما خواهید لغزید و از آن، حقیقت را درک میکنید. اینگونه تزکیه میکنید.» (جوآن فالون)
تزکیه گفتار
روند روشنگری حقیقت به مردم روند تزکیه نیز محسوب میشود. روزی از مرد جوانی پرسیدم که آیا درباره سه انصراف شنیده است یا خیر. او منظور مرا متوجه نشد، بنابراین آن را برایش توضیح دادم. اما هنوز هم نمیتوانست حرفهایم را درک کند.
حقیقت را با جزئیات دقیق برایش روشن کردم، اما نمیتوانست درک کند. نگران و مضطرب شدم و گفتم: «چرا زبان چینی را متوجه نمیشوی؟» سپس گفتم که ذهنش باید خیلی پریشان باشد، زیرا نمیتواند چیزی را درک کند. درنهایت از او خواستم که به یاد داشته باشد: «فالون دافا خوب است« و «حقیقت، نیکخواهی، بردباری خوب است.»
روز بعد دچار سرفههای شدیدی شدم که بیش از ۱۰ روز طول کشید. به درون نگاه کردم و متوجه شدم که گفتارم را بهخوبی تزکیه نکردم. نسبت به آن شخص مهربان نبودم و با او بهطور ناخوشایندی صحبت کردم. از آن درس گرفتم. به هنگام روشنگری حقیقت برای مردم باید نیکخواه باشم، زیرا تزکیه جدی است.
صحبت بهطور آشکار با افراد پلیس
طی ۱۰ سال گذشته، در بسیاری از موقعیتها با مأموران پلیس مواجه شدهام. مادامیکه افکار درست بسیار زیادی دارم و بهخوبی فا را مطالعه میکنم، مشکلی ندارم. اما اگر شینشینگم در حد استاندارد نباشد، با رنج و محنت مواجه میشوم.
پاییز گذشته، با یکی دیگر از تمرینکنندگان به بازدید از نمایشگاهی رفتیم تا مطالب دافا را توزیع کنیم. آن تمرینکننده مجلهای را به یک پلیس لباسشخصی داد. آن مأمور لباسشخصی نسخه دیگری از من درخواست کرد. سپس کارت شناساییاش را نشان داد و از ما خواست که با او به اداره پلیس برویم.
من به او گفتم که ما مردم را نجات میدهیم و کار نادرستی انجام ندادیم. او در پاسخ، سعی کرد یک خودروی پلیس درخواست کند. به او گفتم که علیه تمرینکنندگان مرتکب جنایتی نشود. او با شنیدن این حرف، سعی کرد کیفم را بقاپد. من ترسیدم و از استاد خواستم که ترسم را از بین ببرند. فوراً احساس کردم که استاد در کنارم هستند و ترسم ناپدید شد.
خانمی در نزدیکیام از من خواست که تمام مطالب را به پلیس بدهم و گفت که میتواند مطالب بیشتری در خانه تهیه کند. من پنج نسخه از مجلههای مختلف را به پلیس دادم و گفتم که آنها را به سایر پلیسها بدهد. سپس گذاشت که بروم.
به درون نگاه کردم تا ببینم چرا این مداخله بهوجود آمد. درواقع، استاد در رؤیایم به من هشدارهایی داده بودند که به آنها توجه نکردم. عوامل شیطانی را از بین نمیبردم. دلیل دیگر این بود که ذهنم به هنگام فرستادن افکار درست سردرگم بود. من موفق به گذراندن آزمونهای شینشینگ نشدم و بهخاطر آن مورد مداخله قرار گرفتم.
پس از نوزدهمین کنگره ملی، قرار بود دو کنفرانس برگزار شود. پلیسهای لباسشخصی همه جا حضور داشتند، دوربینها نیز بودند. من افکار درست فرستادم تا عوامل پلید را که مانع نجات پلیسها میشوند را پاکسازی کنم. از استاد نیز برای تقویت افکارم درخواست کمک کردم.
برخی از مأموران پلیس لباسشخصی در خودروهای خود با مانیتور نشسته بودند و جرئت شنیدن حقیقت را نداشتند. وقتی به آنها نزدیک میشدم، از من میخواستند که بلافاصله محل را ترک و به موضوع امنیت توجه کنم. به آنها گفتم که تمرینکنندگان را مورد آزار و اذیت قرار ندهند و اگر از آنها محافظت کنند رحمت دریافت خواهند کرد.
روزی یک مأمور پلیس لباسشخصی را در خیابان دیدم که روزنامهای را میخواند و من نسخهای از هفتهنامه مینگهویی را به او دادم. از من پرسید که آیا آخرین شماره را دارم؟ چهار نسخه جدید را در اختیارش گذاشتم و به او کمک کردم تا از حزب کمونیست چین کنارهگیری کند او از من تشکر کرد و یادآوری کرد که مراقب باشم.
یک پلیس لباسشخصی در خودروی پلیس با درِ باز نشسته بود. حقیقت را برایش توضیح دادم و یک نسخه از هفتهنامه مینگهویی را به او دادم که قبول نکرد و گفت «من یک افسر پلیس هستم. گوش کن، این مطالب را در هیچ جایی توزیع نکن.» او گذاشت که بروم.
متوجه شدم که وقتی قلب نجات موجودات ذیشعور را داشته باشم و براساس اصول فا عمل کنم، استاد محنتها را برایم حلوفصل خواهند کرد.
کپیرایت ©️ ۲۰۲۳ Minghui.org تمامی حقوق محفوظ است.
مجموعه سفرهای تزکیه