(Minghui.org) درود استاد. درود همتمرینکنندگان.
تمرینکننده جدیدی هستم و در سال 2013، تمرین فالون دافا را شروع کردم. تقریباً از همان ابتدا، شروع به ترجمه مقالات برای وبسایت مینگهوییِ اسپانیایی کردم. این بهترین نظم و ترتیب برای کمک به رشدم در تزکیه بوده است. مینگهویی در هر قدمِ تزکیهام حضور داشته و همراه با مطالعه فا بنیان محکمی را برای ارتقاء شینشینگ، نگاه به درون، درک حقایقِ آزار و شکنجه و یادگیری نحوه روشنگری حقایق در پروژههای مختلف دافا، برایم ایجاد کرده است.
هیچ کلمهای قادر نیست قدردانیام را برای همکاری در این پروژه مقدس بیان کند. هنوز راهی طولانی در پیش دارم که به بلوغ برسم و رشد کنم، اما مایلم تجربیاتم از چند سال کار برای سایت مینگهویی اسپانیایی، یادگیری همکاری با همتمرینکنندگان و جذب شدن در دافا طی این روند را بهاشتراک بگذارم.
شروع همکاری در این پروژه
در سال 2013، این پروژه به نیروی کار زیادی نیاز داشت. در ابتدا، مقالات را ترجمه میکردم، زیرا معلم زبان انگلیسی هستم و خیلی خوشحال بودم که از دانشم برای دافا استفاده میکنم.
نخست، با ترجمه یک مقاله در هفته شروع کردم. طولی نکشید که هر روز ترجمه میکردم، زیرا متوجه شدم مقالات زیادی هستند که به زبان اسپانیایی ترجمه نشدهاند و درنتیجه، تمرینکنندگان نمیتوانند از مطالب آنها مطلع شوند.
از نظر من ترجمه به معنای ورود به جهان همتمرینکنندگان در چین است و تمام تجربیاتی که میخواندم و ترجمه میکردم در قلبم اثری بهجای میگذاشتند. همچنین وقتی اخبار آزار و شکنجه و تجربیات تزکیهای را ترجمه میکردم که خلوص تمرینکنندگان در چین را نشان میدادند، تحت تأثیر قرار میگرفتم. احساس میکردم قلب تزکیهکنندگان واقعاً مملو از حقیقت، نیکخواهی، بردباری است.
استاد در «آموزش فای ارائه شده در کنفرانس فا ویژهی دهمین سالگرد تأسیس وبسایت مینگهویی»بیان کردند:
«اززمانیکه آزار و شکنجه شروع شد، علاوهبرآن، تصویر درستی از حالت تزکیۀ مریدان دافا را بهروشی مناسب ارائه کرده است، و در نقش نقطۀ تماسی بین شاگردان بوده است. شاگردان هرجا -- خواه در سرزمین چین، خارج از چین، یا هر کجا که باشند-- میتوانند از طریق وبسایت مینگهویی تجربیات خود را بهاشتراک بگذارند.»
در آن هنگام نقش تمرینکنندگان در دوره اصلاح فا و اعتباربخشی به فا را درک نمیکردم، اما میدانستم که تمام تواناییهایم از دافا است و میخواستم تمام تلاشم را صرف این پروژه کنم. در آن ایام خیلی خوشحال بودم، مانند اسفنجی بودم که تمام مدت فا را میخواندم و یاد میگرفتم، زیرا دافایِ کیهان را بهدست آورده بودم و هیچ چیز دیگری نبود که نیاز داشته یا آرزویش را داشته باشم.
فرصتی برای رشد و ازبین بردن وابستگیها
مدتی نگذشته بود که اعلام کردند قرار است وبسایت زبان ما نیز شبیه وبسایت انگلیسی شود. آن تغییری بسیار بزرگ و نیز چالشی برایمان بود، این معنی را میداد که باید روزانه سختتر کار کنیم. خیلی نگران بودم که آن باید در چه زمانی و به چه نحوی انجام شود. با آن مقدار نیروی کار در آن زمان چگونه میخواستیم آن را انجام دهیم؟
ازآنجاکه اسپانیاییزبانهای زیادی در اسپانیا و سراسر آمریکای لاتین هستند و همچنین جمعیت بزرگی از اسپانیاییزبانان در ایالات متحده زندگی میکنند، این تغییر بسیار مهمی بود. درواقع، بیش از 572 میلیون نفر در سراسر جهان به زبان اسپانیایی صحبت میکنند. ازنظر تعداد کاربران، آن دومین زبان مادری است که فقط زبان ماندارین بیشتر از آن است. بهبود بخشیدن به صفحه اول وبسایت اسپانیایی برای دسترسی تعداد بیشتری از افراد عادی و تمرینکنندگان، روشنگری حقیقت و نجات مؤثرتر موجودات ذیشعور، بسیار مفید میبود.
استاد بیان کردند:
«نسخههای غیرچینی مینگهویی برای بسیاری از ملیتها واقعاً بسیار مهم هستند، و حکومتها و سازمانهای حقوق بشر آنها را میخوانند. («آموزش فای ارائه شده در کنفرانس فا، ویژه دهمین سالگرد تأسیس وبسایت مینگهویی»)
کارهای زیادی بودند که باید درباره آنها بیشتر یاد میگرفتیم و در آن زمینهها رشد میکردیم. باید با خودمان سختگیرتر میبودیم. نمیتوانستیم در مینگهویی مشارکت کنیم، فقط بهخاطر اینکه آن برای تزکیهمان خوب است، باید بهطور واقعی بهشیوهای جدی و استوار به دافا و این پروژه میپرداختیم. همچنین باید بهتر همکاری میکردیم و روند کاری و ارتباطاتمان را بهبود میبخشیدیم. نیاز بود تمرینکنندگان بیشتری را پیدا کنیم که قدم پیش گذارند، بدنی محکم را شکل دهیم و بگذاریم قدرت دافا در ما تجلی یابد.
در آن هنگام، آنطور که متوجه شده بودم، هماهنگکنندهمان آزمون سختی را میگذراند و تحت فشار زیادی بود و میگفت که میخواهد این پروژه را ترک کند. درحالی که درباره این چالشهای جدید تبادل تجربه میکردیم، نمیدانم چطور، ولی احساس کردم پیشنهاد میکند در کار هماهنگی به او کمک کنم؛ باوجود تمام این چالشها کمک کنم و گروه را به جلو هُل دهم.
این به معنی تغییر بسیار بزرگی برایم بود. قرار بود فقط ترجمه کنم، اما ناگهان باید به هماهنگی گروه کمک میکردم. با گذشت زمان، درک کردم که گاهی از ما خواسته میشود کارهایی را انجام دهیم که انتظارش را نداریم، یا کارهایی که از دانش یا توانایی لازم برایشان برخوردار نیستیم تا فرصتهایی برای تزکیه و ازبین بردن وابستگیهایمان فراهم شود.
این نقش درگیر مسئولیتهای بیشتری میشد. بارها میترسیدم که مبادا مرتکب اشتباهاتی شوم و بهخاطر فقدان دانش کارها را نادرست انجام دهم. بهعنوان تمرینکنندهای جدید، همچنین میترسیدم که سایرین چه فکری دربارهام میکنند، واهمه داشتم که سایرین درموردم قضاوت کنند، مخصوصاً بهخاطر اینکه میدانستم در سطحی نیستم که واجد شرایط باشم. وابستگی به شهرت و ترس ازدست دادن وجهه و ارتکاب اشتباه، چیزهایی بودند که باید ازبین میبردم. در سطح عمیقتر، باید به دافا اعتماد میکردم، زیرا این من نیستم که کارها را انجام میدهد، هر کاری که انجام میدهم، توسط استاد و دافا انجام میشود.
برخی از تمرینکنندگان که مدتی طولانی در گروه همکاری کرده بودند، ابتدا نمیخواستند روند کارها تغییر کنند، اما سایرین موافقت کردند که باید مسئولتر و با خودمان جدیتر باشیم.
هر وقت پیشنهادی داشتم، بهنظر میرسید که هماهنگکننده نظری منفی دارد، ازاینرو میترسیدم صحبت و نظراتم را ابراز کنم. احساس میکردم که از دستم عصبانی است و کارها را بهدرستی انجام نمیدهم. ما شخصیت و نظرات متفاوتی داشتیم، اما باید با همدیگر همکاری میکردیم! گاهی وقتی مسائل را حلوفصل یا تمام روند را مرتب میکردم، آنها را به او انتقال میدادم، چراکه میترسیدم اگر از ابتدا به او بگویم، نظراتم را رد کند. هر وقت با او صحبت میکردم، احساس میکردم با من با خشونت رفتار میکند و این قلب مملو از ترس شخصیت ضعیفم را نشان میداد.
همچنین احساس میکردم که مایل نیست تمرینکنندگان بیشتری را به گروهمان دعوت و تغییراتی را ایجاد کند یا روند کاری را بهبود بخشد تا صفحهمان را ارتقاء دهیم. همیشه احساس میکردم که تمام مدت گلهمند است، میخواهد کارها بهتر شوند، اما نمیخواهد هیچ چیزی تغییر کند.
ما چند بار بحث و تبادل تجربه کردیم، در ابتدا در قلبم گله و شکایت و حس مورد بیانصافی قرار گرفتن را رشد میدادم و طوری رفتار میکردم که گویا کارها را بهتر از او انجام میدهم. بههرحال، میدانستم که باید به درون نگاه و وابستگیها و عقاید و تصوراتم را رها کنم تا بتوانم شینشینگم را ارتقاء دهم و پروژه بهبود یابد.
وقتی به درون نگاه کردم، متوجه شدم که ایدهها و پیشنهاداتم از قلبی خالص و نیکخواه نشأت نمیگیرند، بلکه مملو از شکایات، انتقادات و رقابتجویی هستند. به این فکر نمیکردم که او درحال گذر از آزمونی سخت است و گله میکردم که قلب کوچکی دارد. اما درحقیقت این قلب من بود که خیلی کوچک و خودخواه بود.
از آن به بعد بههنگام مواجهه با تضادها، بهجای درک موضوعات از دیدگاه بشری، مانند یک تمرینکننده به درون نگاه و سعی کردم همه چیز را از دیدگاه فا درک کنم، اما گاهی از عهده آزمونها برنمیآمدم و میدانستم که درکم هنوز محدود است.
استاد بیان کردند:
«تمام روند تزکیه روند دائمی رها کردن وابستگیهای بشری است.» (جوآن فالون)
«اگر شینشینگ خود را تزکیه نکنید، اگر استاندارد اخلاقی خود را بالا نبرید، یا افکار بد و مواد بد را ازبین نبرید، آنگاه آن نمیگذارد به بالا صعود کنید.» (جوآن فالون)
مدتی طول کشید، اما توانستم ناتوانیام در انعطافپذیری، تکبر، قلب عیبجو، وابستگیهایم به انجام کارها به روش خودم و رقابتجویی را در خودم بیابم. از آن به بعد، هر وقت مشکلی، بحثی یا کاری برای انجام دادن بود، سعی میکردم به درون نگاه کنم و با کمک فا همه این چیزها را ازبین ببرم. میخواستم همه این وابستگیها را ازبین ببرم، زیرا میدانستم که آنها از حسادت ناشی میشوند و آن وابستگیای است که یک تزکیهکننده نباید داشته باشد.
هر وقت متوجه نقاط ضعفم میشدم و تمام این عقاید و تصورات بشری سهمگین را رها میکردم، احساس میکردم استاد به من کمک میکنند جذب دافا شوم و کارها هماهنگ میشدند. تمرینکنندگان قدیمیِ گروه نیز به من کمک میکردند، هماهنگکننده نیز کمک و همیشه یادآوری میکرد که فا را مطالعه کنم، در تزکیه مسئول باشم و بدون قیدوشرط آموزههای استاد را دنبال و به درون نگاه کنم.
بسیاری از موقعیتها فقط یک توهم و همچنین یک فرصت هستند. اگر به وابستگیها، نظرات، عقاید و تصوراتم میچسبیدم و هرگز به درون نگاه نمیکردم، نتایج متفاوت میبودند، اما وقتی به درون نگاه و آن وابستگیها را رها کردم، توانستیم باموفقیت همکاری کنیم، هماهنگکننده نیز ذهنیتش را تغییر داد، نظراتم را پذیرفت و در موردی برای رشد در مینگهویی اسپانیایی، شروع به همکاری با من کرد. حتی میگفت که اعتماد زیادی به من دارد و شروع به تشویقم کرد که کاری را انجام دهم و گروه را نیز به انجام آن کار ترغیب کنم.
استاد بیان کردند:
«برای یک تزکیهکننده، نگاه به درون ابزاری جادویی است.» (آموزش فا در کنفرانس فای بینالمللی 2009 واشنگتن دیسی)
چند سال بعد، درحالی که فا را مطالعه میکردم، به درک جدیدی رسیدم و توانستم لایه دیگری از وابستگیها و عقاید و تصوراتم را ازبین ببرم. متوجه شدم که آن هماهنگکننده تقریباً از همان ابتدای پروژه با آن همکاری کرده است. در آن ایام، تمرینکنندگانی که از انگلیسی به اسپانیایی ترجمه میکردند، در انگلیسی چندان خوب نبودند. اکثرشان از نرمافزار ترجمه استفاده و واقعاً تمام تلاش خود را میکردند تا سایر تمرینکنندگان بتوانند مقالاتِ آزار و شکنجه و تبادل تجربیات را بخوانند، طوریکه با اصلاح فا همگام باشند و از درک تمرینکنندگان در چین یاد بگیرند، اما بعد از گذشت سالهای زیاد، اکثر آن تمرینکنندگانِ درگیر این پروژه بهمنظور کمک به سایر پروژهها بهتدریج از گروه جدا شدند. اما هماهنگکنندهمان باقی ماند و طی تمام این سالها همه تلاش خود را برای تحقق این پروژه صرف کرد تا آن را به جلو هل دهد. وقتی متوجه این موضوع شدم خیلی تحت تأثیر قرار گرفتم.
در آن لحظه، لایه سنگینی از قلبم برداشته شد و توانستم هر کاری که هماهنگکننده برای پروژه انجام داده بود را واقعاً گرامی بدارم و نقش خودم را نیز درک کنم.
هنگامیکه تمرین دافا را شروع کردم، استاد با نیکخواهی عظیمی به من اجازه دادند بخشی از این پروژه باشم. فکر میکنم آن نظم و ترتیب خوبی برای هر دوی ما با چنین شخصیتهای متفاوت و وابستگیهای مشترکی بود، زیرا فرصتهای ارزشمندی را برایمان فراهم میکرد تا تزکیه و رشد کنیم. همچنین یاد گرفتم که به درکهای خودم اعتماد کنم. با گذشت زمان موفق شدم شینشینگم را رشد دهم، انتقادپذیر باشم، تمام وقت به سایرین فکر و خودآگاه اصلیام را تقویت کنم و اعتمادبهنفس بیشتری نیز بهدست آورم. دستکم کمی بالغتر شدم.
همکاری مانند بدنی واحد
این روند همیشه کاملاً دشوار بوده است. هروقت در جنبهای رشد میکردم، بهنظر میرسید آمادهام که به جلو حرکت کنم، اما ناگهان چالش دیگری ظاهر میشد.
وقتی قلبمان را روی رشد و بهبود و شکل دادن بدنی واحد قرار میدهیم، قدرت دافا متجلی میشود و کارهایی که قبلاً غیرممکن بهنظر میرسیدند، محقق میگردند.
استاد بیان کردند:
«وقتی بهنظر میرسد انجام آن غیرممکن یا سخت باشد، امتحان کنید و ببینید میتوانید چهکار کنید. وقتی واقعاً بتوانید آن را انجام دهید، درست مثل آن مسافر خسته و فرسوده، سایۀ درختان بید، غنچۀ گلها، محلی که سرم را روی آن بگذارم را خواهید دید.» (جوآن فالون)
ما با تمام اعضای گروه مینگهویی اسپانیایی از بخشهای مختلف جهان، در اینترنت شروع به مطالعه فا و تبادل تجربه کردیم. در ابتدا فکر میکردیم بهخاطر تفاوت زمانی مناطق مختلف غیرممکن است که یک بار در هفته اینترنتی ارتباط داشته باشیم، اما آن را امتحان کردیم. درنهایت، شروع کردیم تا هفتهای یک بار بهطور منظم فا را با هم مطالعه کنیم. آنگاه، یک گروه چت ایجاد کردیم تا ارتباط بیشتری برقرار کنیم و همدیگر را به جلو هل دهیم. همه توافق کردیم که کیفیت ترجمههایمان را بهبود بخشیم و بهرهوریمان را افزایش دهیم.
در نتیجه، گروه شروع به رشد کرد. با شرکت تمرینکنندگان بیشتری از کشورهای مختلف، توانستیم سطح ترجمهمان، حجم و کیفیت را بالا ببریم و قویتر شویم. فقط یک ویراستار در گروه داشتیم، اما ناگهان دو ویراستار دیگر به گروه ملحق شدند و به پیشرفت پروژه کمک کردند. برای همه فرصتهایی آموزشی ایجاد کردیم که کارآمدتر شوند. درحال حاضر، یک بار در هفته برای مطالعه فا و تبادل تجربه با هم مرتبط میشویم و سعی میکنیم یک روند کاری قوی و جدی را حفظ کنیم.
درحالی که در سال 2013 فقط دو بار در هفته سایت را بهروزرسانی و هر بار حدوداً 12 مقاله را آپلود میکردیم، حالا میتوانیم هر روز و هر بار با حدود 10 مقاله سایت را بهروزرسانی کنیم. علاوه بر آن خبرنامه هفتگی و پادکست نیز داریم. البته هنوز باید خیلی رشد کنیم و کارهای زیادی انجام دهیم، اما آن تغییر بسیار بزرگی بوده است. آن شگفتانگیزی دافا را نشان میدهد!
این فهرستی از دستیابیها نیست، بلکه نتیجه روند تزکیه و همکاریمان است. تمام این کارها امکانپذیر شدند، زیرا توانستیم شینشینگمان را رشد دهیم و با شکل دادن بدنی واحد، تقوای عظیم دافا را بنا نهیم.
تمام تمرینکنندگانِ گروه قلبِ خود را روی این پروژه میگذارند و همه بهطور فعال از همدیگر حمایت میکنند. سعی میکنیم در صورت نیاز به یکدیگر کمک و همدیگر را کامل کنیم و فرصتهای مطالعه فا و تبادل تجربه را گرامی میداریم. ملاحظه همدیگر را میکنیم، شناخت خوبی از هم داریم و همدیگر را به جلو هل میدهیم تا کارها بهتر انجام شوند.
استاد بیان کردند:
«برای مریدان دافا به صورت کل، در روند اعتباربخشی به فا، وقتی با همدیگر همآهنگ کار میکنید، قدرت فا عظیم است.» («آموزش فا طی جشن فانوس سال 2003 در کنفرانس فای غرب ایالت متحده»)
بهعنوان بخشی از پروژه دافا فقط میتوانیم سریعتر و بهطور پیوسته محکمتر رشد کنیم، همانطور که استاد لازم میدانند:
«هر مرید دافا که در هیچ پروژهای درگیر نیست باید آن را انجام دهد- سعی کنید وقت پیدا کنید تا در کار نجات مردم همکاری کنید.» (آموزش فا در کنفرانس فای نیویورک 2016)
یادگیری همکاری در حین کار روی یک پروژه دافا مهم و سودمند است و آن بهترین راه برای این است که متوجه کاستیهایمان شویم، وابستگیهایمان را ازبین ببریم، فارغ از منیت شده و در فا جذب شویم. اگر با یکدیگر همکاری کنیم، در هر کاری که انجام میدهیم، به نتیجه مورد انتظار دست مییابیم. در این روند یاد گرفتم که حتی اگر در انجام کاری بهترین نظر یا دانش لازم را ندارم، اگر بتوانم منیت، عقاید و تصورات بشری و روشهای خودم برای انجام کارها را رها و بدون قیدوشرط همکاری کنم، میتوانیم با بدن کلی تمرینکنندگان و دافا یکی شویم و آنگاه قدرت دافا متجلی و سبب میشود آنچه میخواهیم، اتفاق بیفتد.
ازطرفی میدانیم که هرگز راحت و آسوده نخواهیم بود، زیرا هرگاه در زمینهای رشد میکنیم، دوباره زمانِ حرکت به جلو است و چالشهای جدیدی ظاهر میشوند.
حدود یک سال و نیم قبل، هماهنگکنندهمان یک جلسه آموزشی برای رادیوی مینگهویی برگزار کرد. مطمئن نبودم که آیا میتوانیم پروژه رادیویی را اداره کنیم یا نه. هیچ دانشی در این زمینه نداشتم.
برخی از اعضای گروه افکارشان را درباره این طرح جدید بهاشتراک گذاشتند. تمرینکنندهای گفت لازم نیست که تجربیات تمرینکنندگان را ضبط کنیم، زیرا بهتر است به سخنرانیهای استاد گوش دهیم. دیگری گفت که صداهای ضبطشده تمرینکنندگان ممکن است حامل وابستگیهایشان باشد. تمرینکننده دیگری گفت که ترجیح میدهد نظری درباره آن ندهد. بهطور کلی شک و تردیدهای بسیاری وجود داشت که چه کسی تمام این کارها را انجام دهد، زیرا تمام تمرینکنندگان تقریباً خیلی سرشان شلوغ بود. بنابراین آن را آزمون دیگری درنظر گرفتم که باید بگذرانم.
ابتدا فکر میکردم فقط باید هرآنچه از من خواسته میشود را انجام دهم. بدون توجه به اینکه دلیلش را میدانیم یا چراییاش را درک میکنیم، فقط باید اعتماد کنیم و آن را انجام دهیم. آنگاه باید به دنبال این باشم که چه کسی و چگونه آن را امکانپذیر سازد.
در ذهنم، آن را مانند یک پازل میدیدم. تصویر قبلاً انتخاب شده است، فقط باید قطعات را پیدا کنی و آنها را در جای مناسب قرار دهی. بنابراین اگر از ما خواسته شده که آن را انجام دهیم، شرایط باید از قبل در آنجا مهیا شده باشد. تنها کاری که باید انجام میدادیم این بود که تمرینکنندگانی با رابطه تقدیری را پیدا کنیم که دانش و تواناییهای لازم را داشته باشند و بگذاریم این جریان اتفاق بیفتد.
با چنین فکری در ذهنم، استاد خیلی به ما کمک کردند و خیلی زود گروه رادیو مینگهویی شکل گرفت. پادکستهای هفتگی که تاکنون منتشر کردهایم، همگی درباره تزکیه و از تبادل تجربیات فاهویی چین است. محصول نهایی از کیفیت بسیار خوبی برخوردار است و تمرینکنندگان همه مناطق نظرات مثبتی در این خصوص ارائه دادهاند.
افرادی از گروه که قبلاً دچار شک و تردید بودند، بازخوردهای مثبتی گرفتند و ابراز خوشحالی کردند که توانستهایم به جلو حرکت کنیم. تمرینکنندهای حتی گفت که بعد از گوش دادن به پادکستها درک کرده که چرا خیلی مهم است تجربیاتِ تمرینکنندگان چینی ضبط شوند. او گفت درک میکند که تجربیات تزکیهِ این تمرینکنندگان، مسیری که آنها میپیمایند و تلاشهایشان در روشنگری حقیقت در چین، میراثی برای همه بشریت است. وقتی صحبتهایش را شنیدم، خیلی تحت تأثیر قرار گرفتم و حرفهایش را تأیید کردم.
استاد بیان کردند:
«اما مینگهویی یک رسانه است، بنابراین گرچه بهطور باز درباره چگونگی روند تزکیه مریدان دافا گزارش میدهد، اما فکر میکنم، درحالی که یک رسانه است، احتمالاً به نسلهای آتی منتقل خواهد شد. حتی اگر آن را برای آنها منتقل نکنید، نسلهای آینده واژه "وبسایت مینگهویی" را از صمیم قلب ارج خواهند نهاد.» («آموزش فای ارائه شده در کنفرانس فا، ویژه دهمین سالگرد تأسیس وبسایت مینگهویی»)
درجستجوی بهتر انجام دادن کارها
رویهمرفته، باید اعتراف کنم که درخصوص تزکیهام خیلی خوب عمل نکردهام. خیلی کوشا نبودهام، باید برای رشد تزکیه شخصیام تلاش بیشتری کنم. اخیراً به وابستگیام برای انجام کارها پی بردهام، اما کار کردن تزکیه نیست. متوجه شدم که وابستگیهایم به راحتطلبی را پشت مشغول بودن در کار پنهان کردهام. همچنین متوجه فقدان پشتکار و عزم راسخم برای انجام تمرینات نیز شدهام.
هر وقت سست میشوم، خودآگاه اصلیام ضعیف و گیج میشود. در دام افکار منفی میافتم و احساس افسردگی و تنهایی میکنم. میدانم که این بخشی از نظم و ترتیبات کیهان کهن است و هیچ یک از اینها را نمیخواهم. بنابراین مصمم میشوم سختتر کار و این نظم و ترتیبات را بهطور کامل نفی کنم، زیرا فقط نظم و ترتیبات استاد را میپذیرم.
استاد بیان کردند:
«فقط وقتی اطمینان حاصل کنید که رفتارتان بهعنوان یک شخص- و بهعنوان یک تزکیهکننده- همراستا با الزامات فا است، یک مرید دافا هستید. انجام تمرینها مکملی برای تزکیه است و نمیتواند نادیده گرفته شود.» («پیام تبریک به کنفرانس فای آرژانتین»)
میخواهم بهمنظور رشد در تزکیهام بیشتر تلاش کنم، بالغتر شوم و تعهدم را بهانجام برسانم. کار کردن برای مینگهویی مسیری باشکوه مملو از فرصتهایی عالی برای رشد شینشینگم بوده است، باعث میشود پیشرفت کنم و به ابزاری برای فا تبدیل شوم. هر زمان به عقب نگاه میکنم، از استاد بهخاطر این فرصت عالی سپاسگزاری میکنم و کار برای این پروژه مقدس را گرامی میدارم: آن بهراستی یک سرزمین پاک است.
سپاسگزارم استاد! سپاسگزارم همتمرینکنندگان!
لطفاً به کاستیهایم اشاره کنید.
(خلاصهای از مقاله تبادل تجربه منتخب از کنفرانس فای مینگهویی 2018)
کپیرایت ©️ ۲۰۲۳ Minghui.org تمامی حقوق محفوظ است.