(Minghui.org)
یافتن فا
در ماه مه 1999- درست قبل از شروع آزار و شکنجه در چین- تمرین فالون دافا را آغاز کردم. آن نخستین برخوردم با هر گونه اعتقاد و باور شرقی بود.
من در انگلستان و با تربیت والدینم بهعنوان یک مسیحی بزرگ شدم- هر هفته در کلیسا حضور پیدا و سعی میکردیم براساس اصول مسیحیت زندگی کنیم. ازدواج کردم و ظاهراً نقاط مشترک زیادی داشتیم، اما وقتی حدود 30 سال داشتم، بهتدریج سؤالاتی در ذهنم پدیدار شد.
در آن زمان، وضعیت زندگی مشترکم خوب نبود، سه فرزند کوچک داشتم و احساس میکردم چیزی در باورم کم است. جهان را مکان وحشتناکی برای بزرگ کردن کودکان میدیدم و درک و پذیرش زندگی دیگر برایم غیرممکن بود- قطعاً هیچ گونه آرامش ذهنی نداشتم. در باورم دچار تزلزل شده بودم، حتی درباره اینکه آیا موجودات الهی وجود دارند یا خیر. اگر آنها وجود داشتند، چرا اینهمه وحشت و درد و رنج وجود داشت؟ اما در عین حال، این احساس قوی را داشتم که باید درباره مدیتیشن و مراقبه بیشتر یاد بگیرم. این چیزی بود که در تربیتم بهندرت به آن اشاره شده بود و فکر میکردم شاید اگر مدیتیشن و مراقبه را یاد بگیرم، به تقویت ایمانم کمک کند.
کمکم شروع به جستجوی تمرینهای مختلف مدیتیشن و خواندن کتابهای مربوط به سایر تمرینهای معنوی کردم، اما ظاهراً هیچ کدام کمک زیادی نکردند. سپس یک روز در مه 1999 کاملاً اتفاقی (یا ظاهراً اتفاقی) با فالون دافا آشنا شدم. دوستی درباره آن به من گفت، به پارکی محلی رفتم و در آنجا زوجی چینی تمرینات را آموزش و کتاب جوآن فالون را به من امانت دادند.
اولین باری که جوآن فالون را خواندم، بهیاد میآورم؛ آن را درک نمیکردم و سؤالات بسیار زیادی درباره آن داشتم! هیچ درکی از آموزههای معنوی شرقی نداشتم، هرگز از چیگونگ نشنیده و بهعنوان یک مسیحی، هرگز به تعالیم مدرسه بودا نگاه نکرده بودم، اما بخشهایی از کتاب را که درک میکردم، برایم فوقالعاده قابلقبول بودند و میخواستم بیشتر بیاموزم. بنابراین به خواندن دوباره و دوباره جوآن فالون ادامه و درکم را ذرهذره رشد دادم.
خیلی زود متوجه شدم که دلیل ناموفق بودن زندگی مشترکمان این است که به بیرون- به شوهرم و همه کارهای اشتباه او- نگاه میکنم و باید تغییر کنم. هیچ درکی از مفهوم نگاه به درون- نگاه به خودم- نداشتم. وقتی متوجه شدم تزکیه کردن نگاه به درون است، شروع کردم به رفتار و گفتار خودم نگاه کنم. هنگامی که شروع کردم خودم را تغییر دهم و بهتر شوم، همسرم نیز بهتر شد. حتی اگرچه شوهرم دافا را تمرین نمیکرد، دنبال کردن تعالیم فالون دافا قطعاً زندگی مشترکم را نجات داد. او از من خیلی حمایت میکرد، زیرا میتوانست ببیند که این تمرین برای خانواده و زندگی مشترکمان سودمند است.
مزایای جسمی، روانی و معنوی
خوشاقبالم که خیلی نزدیک به یک مکان تمرین زندگی کنم. ما ساعت 6 صبح تمرینات را شروع میکنیم. وقتی اولین بار درباره آن شنیدم، فکر کردم: «این ساعت خیلی زود است! چگونه میتوانم ساعت 5:30 صبح بیدار شوم تا بهموقع آنجا باشم؟» اما سپس فکر کردم دستکم باید آن را امتحان کنم. پس از مدتی، متوجه شدم که تقریباً به اندازه قبل به خواب نیاز ندارم. به جای هفت و نیم الی هشت ساعت خوابِ سابقم، بعد از 5 یا 6 ساعت بیدار میشدم و سرحال بودم.
وقتی تمرین فالون دافا را شروع کردم، میخواستم از لحاظ معنوی رشد کنم و درباره مزایای جسمی آن حتی فکر هم نمیکردم، اما به هر حال به آن نیز دست یافتم. سالها بود که از بیماری پوستی پسوزیاریس در دستانم رنج میبردم و انواعواقسام درمانها را امتحان کرده بودم، اما آن درمان نشده بود. یک روز- چند ماه بعد از شروع تمرین فالون دافا- درحالی که دستانم را میشستم، به آنها نگاه میکردم و ناگهان متوجه شدم که بیماری پوستیام کاملاً ازبین رفته است. مدت کوتاهی پس از آن، مشکل تیروئیدم که برای چند سال به آن مبتلا بودم و پزشک گفته بود که باید برای باقی عمرم با دارو آن را کنترل کنم نیز ناپدید شد. مشکلات کمرم هم ازبین رفت.
این تغییرات جسمانی شگفتانگیز بودند، اما تغییرات روانی و معنوی حتی قدرتمندتر بودند. واقعاً نمیدانستم در زندگیام به دنبال چه چیزی هستم، اما زمانی که فالون دافا را یافتم، جستجو را کنار گذاشتم. این آموزهها به تمام سؤالاتم که تا آن زمان درباره زندگی داشتم، و همچنین بسیاری از سؤالاتی که هرگز حتی به فکر پرسیدن آنها نیز نبودم، پاسخ دادند! آن آرامش کامل ذهنی را برایم بهارمغان آورده است.
متوجه شدم چیزهای بسیار زیادی که طی سالها به حقیقی بودنشان باور آورده بودم، کمکم نکرده بودند تا جهان را درک کنم، اما بعد از خواندن [کتاب اصلی فالون دافا] جوآن فالون، طرز تفکرم درباره بسیاری از چیزها بهطور کامل تغییر کرد. بهتدریج مسائل برایم فوقالعاده قابلدرکتر شدند. پذیرش زندگیهای گذشته (که بخشی از باور قبلیام نبود) و توضیح کارما و تقوا کمکم کرد تا جهان را بهطور کاملاً متفاوتی ببینم- زندگی برایم قابلدرکتر شد و جهان منصفانه و عادلانه بهنظر میرسید.
همچنین متوجه شدم که استانداردم برای شخص خوبی بودن، در مقایسه با رفتار یک تزکیهکننده، بسیار پایین است. سابقاً فکر میکردم شخص خوبی هستم تا اینکه جوآن فالون را خواندم و متوجه شدم که شخص خوبی بودن و پیروی از اصول حقیقت، نیکخواهی و بردباری به چه معنا است.
قبل از اینکه شوهرم تصمیم به تزکیه بگیرد، برای 10 سال خودم را تزکیه کرده بودم. بهیاد میآورم که وقتی این تمرین را شروع کرد، تقریباً مثل این بود که دوباره ازدواج کردهایم و باید همدیگر را دوباره از نو بشناسیم، چیزهای مختلف زیادی وجود داشت که حالا باید بهعنوان دو تزکیهکننده با هم بهاشتراک میگذاشتیم.
فعالیتهای اصلاح فا
تقریباً 19 سال است که تزکیه میکنم. سه فرزند دارم و میتوانم آنها را براساس اصول فا آموزش دهم: اینکه چطور در مدرسه با سایرین رفتار کنند، چگونه درد و رنج را درک کنند و چطور در تضادها و اختلافات به درون نگاه کنند. وقتی تازه تزکیه را شروع کرده بودم، میدانستم که درنهایت باید وابستگی احساساتم (چینگ) به سه دخترم که در آن زمان خیلی کوچک بودند را رها کنم، اما آن را بهعنوان چیزی که فعلاً آمادگیاش را ندارم، کنار گذاشتم تا بعداً به آن رسیدگی کنم. با گذشت سالها، آن وابستگی بهطور طبیعی کمتر و با نیکخواهی و درکی عمیقتر جایگزین شده است.
از زمان شروع تمرین در 19 سال پیش، رژیم کمونیست چین درحال آزار و شکنجه تمرینکنندگان در چین بوده است. طی این مدت در بسیاری از فعالیتهای مختلف، از کلاسهای آموزش تمرینات در پارکهای محلی و کتابخانهها گرفته تا پروژههای روشنگری حقیقت مختلف و متنوع شرکت کردهام، مانند پروژه گلبرگهای صلح؛ راهپیمایی درخواست کمک (sos)در شهرهای بزرگ؛ دیوارهای بنرهای حقیقت؛ راهپیماییها برای افزایش سطح آگاهی عمومی درباره آزار و شکنجه؛ نمایشگاه ضدشکنجه؛ ملاقات با سیاستمداران برای روشنگری حقیقت و برخورد با تبلیغات چینی؛ دیدار از اداره آموزش و پرورش دولتی برای صحبت درباره تأثیر مؤسسات کنفوسیوس؛ نوشتن نامه برای وزرای خارجه؛ کمک به تقاضاهای پناهندگی؛ پاسخ به مقالات رسانهای افتراءآمیز؛ کمک به روزنامه «اپک تایمز» انگلیسی زمانی که تازه در نیویورک تأسیس شده بود؛ نوشتن مقالات برای روزنامهها، فلایرها و بروشورها؛ میزبانی فیلمهایی مانند چین آزاد و باورش سخت است؛ فعالیت بهعنوان بخشی از گروه میزبانی شن یون؛ نوشتن نامه به اردوگاههای کار اجباری در چین؛ تماس تلفنی با مسئولینی که تمرینکنندگان را شکنجه میدهند؛ و سفر به نیویورک و هنگ کنگ برای راهپیماییها و سایر فعالیتها. سفرهایم به خارج دیگر برای تفریح نیستند، بلکه برای فعالیتهای فالون دافا و برایم فوقالعاده پرمعناتر هستند.
از طریق همه این فعالیتها، وضعیت تزکیهام بهبود یافته است. احساساتم خیلی کمتر و آرامتر هستند و ذهنم بسیار روشنتر شده است. سالم هستم، بهراحتی دچار استرس نمیشوم و صلحجو هستم. احساس میکنم زندگیام معنا و هدف دارد و از مزایای بسیار بیشتر دیگری بهرهمند شدهام که همه آنها مستقیماً بهخاطر تمرین فالون دافا هستند.
از استاد لی بهخاطر آموزش این تمرین فوقالعاده و بهاشتراک گذاشتن آن با جهانیان بسیار قدردانم و آن را قطعاً به همه توصیه میکنم!
کپیرایت ©️ ۲۰۲۳ Minghui.org تمامی حقوق محفوظ است.
مجموعه سفرهای تزکیه