(Minghui.org) با چشم آسمانی‌ام، اغلب برخی از موجودات آسمانی را می‌بینم که به‌دنبال نقاط ضعف تمرین‌کنندگان می‌گردند و از آنها به‌عنوان فرصتی به‌منظور ایجاد سختی‌ها برای تمرین‌کنندگان استفاده می‌کنند. به‌عنوان نمونه‌، می‌خواهم حادثه زیر را به اشتراک بگذارم. سال گذشته دو تمرین‌کننده به‌طور جداگانه نزد من آمدند و گفتند که هماهنگ‌کننده محلی ما سالم به‌نظر نمی‌رسد. هر دوی آنها پیشنهاد کردند که برایش افکار درست بفرستیم.

روز بعد، من و سه تمرین‌کننده دیگر دورهم جمع شدیم تا برای هماهنگ‌کننده افکار درست بفرستیم. در طول این روند، من مسیر باریکی را دیدم که به قبر بزرگی منتهی می‌شد. متوجه شدم که زندگی آن هماهنگ‌کننده در معرض خطر است.

همانطور که برای سومین بار افکار درست فرستادیم، گروهی از موجودات آسمانی کهن را دیدم. یکی از آنها صحبت می‌کرد، درحالی‌که نوت‌بوکی در دست داشت که وضعیت تزکیه هماهنگ‌کننده را نشان می‌داد‌. در صحنه‌ای نشان داد که آن هماهنگ‌کننده خانم یک کتاب دافا را در دست داشت، اما افکار او درباره رابطه او با یک تمرین‌کننده مرد بود. آن موجود آسمانی گفت: «به او نگاه کنید، درحالی‌که کتاب مقدس را می‌خواند، از روی شهوت و دزدکی نگاه می‌اندازد، آیا او یک شخص پلید نیست؟» به نوت‌بوک نگاه کردم و سابقه وابستگی‌های دیگری از جمله حسادت، رقابت، حیله‌گری، محافظت از خود وغیره را دیدم.

درک کردم که شیطان می‌خواهد از نقاط ضعف آن هماهنگ‌کننده در تزکیه به‌عنوان بهانه‌ای استفاده کند که زندگی‌اش را بگیرند. ما تصمیم گرفتیم که به خانه هماهنگ‌کننده برویم و از فاصله نزدیک افکار درست بفرستیم تا افکار درست‌مان قدرتمند بشوند.

هنگام فرستادن افکار درست، پاهایم به‌شدت درد گرفت طوری که به سختی می‌توانستم موقعیت نشستن در حالت لوتوس را حفظ کنم. جمعیت بسیار انبوهی از عناصر فاسد را دیدم که توسط افکار درست ما نابود شدند. سپس بسیاری از موجودات آسمانی به سوی ما مانند دانه‌های برف شناور شدند. آنها تعدادی کتیبه به سمتم انداختند. کتیبه‌ها بلافاصله به کوه‌های بی‌پایانی تبدیل شدند که مرا احاطه کردند.

یک موجود آسمانی بلند‌قد از من پرسید: «چرا مانع ما می‌شوی؟» او گفت: «در تقدیر این فرد است که باید هم‌اکنون دنیا را ترک کند.»

محکم و استوار پاسخ دادم: «او یک مرید دافای دوره اصلاح فا است.» «او از استادمان پیروی می‌کند. تو شایسته بردن او نیستی. اگر در کمک مریدان دافا به استادمان مداخله کنی، نابود خواهی شد.»

همچنین دیدم که نیروهای کهن مجموعه‌ای از مکانیزم‌های پیچیده را در منطقه ما نظم و ترتیب داده بودند که دارای چرخ‌دنده‌های زیادی بود. روی هر چرخ‌‌دنده تصویری از تمرین‌کنندگان محلی ما به‌چشم می‌خورد. مجموعه‌ای از مکانیزم‌ها داخل هر چرخ‌دنده وجود داشت. یک لوله بلند به هر تمرین‌کننده متصل شده بود. تمام لوله‌ها به بدن هماهنگ‌کننده محلی آویزان بودند و مواد سیاه زیادی از بدن تمرین‌کنندگان به طرف هماهنگ‌کننده پرواز می‌کردند، که منعکس کننده تضاد بین تمرین‌کنندگان محلی در بُعدهای ما بود.

در منطقه‌مان، بسیاری از تمرین‌کنندگان هماهنگ‌کننده را به داخل اختلافات خودشان کشاندند. برای مثال یک نفر، نقطه ضعفی را در تمرین‌کننده دیگری دید، به‌جای اینکه مستقیماً با آن تمرین‌کننده صحبت کند به هماهنگ‌کننده گفت. این چیزها زمان زیادی را از این هماهنگ‌کننده گرفت و مواد بد بسیاری به ذهن آن تمرین‌کننده وارد کرد.

زمانی که در حال فرستادن افکار درست در خانه‌ آن هماهنگ‌کننده بودیم، بسیار بدقیافه به‌نظر می‌رسید. چهره‌اش بسیار پیرتر از سنش به‌نظر می‌رسید و به‌سختی نفس می‌کشید. می‌توانستم احساس کنم که نیروهای کهن سعی داشتند جان او را بگیرند.

زمانی که به عکس استاد نگاه کردم، شنیدم که استاد بیان کردند: «این دو روز بسیار حیاتی است. سست نشوید.»

شیطان، برخی تصاویر نادرست را به ذهن هماهنگ‌کننده منتقل کرد، بنابراین او شروع به امتناع ورزیدن از کمک ما کرد. او گفت: «من موجودات آسمانی بسیاری را می‌بینم. این عالی است. نگران هیچ چیز نباشید.» او به ما گفت که نباید وقت خود را صرف فرستادن افکار درست برای او کنیم و قرار ملاقات بعدی ما را لغوکرد.

استاد به من هشدار دادند که باید به فرستادن افکار درست برای هماهنگ‌کننده ادامه دهم. زمانی که من و تمرین‌کننده دیگری در حال فرستادن افکار درست بودیم، آن تمرین‌کننده تماس تلفنی فوری دریافت کرد و مجبور به رفتن شد. تصمیم گرفتم که حتی اگر تنها فرد در آنجا باشم، همچنان ادامه دهم.

بعد از هر زمان مقرر، برای هماهنگ‌کننده افکار درست می‌فرستادم. متوجه شدم که 30 درصد از نیروهای شیطانی باقی مانده‌اند. اعدادی را دیدم که برایم به‌نمایش درآمدند: 25%، 15% و غیره. دو هفته بعد، جمله‌ای در مقابل چشمانم ظاهر شد: «مرید به‌‌هرترتیب به سختی مرگ و زندگی غلبه کرده است.» در نهایت نفس راحتی کشیدم.

در واقع اگرچه وضعیت جسمی آن هماهنگ‌کننده در طول سال گذشته خوب نبوده است، افکار درستش قدرتمند بود، و هرگز هیچ بیماری یا نیروهای شیطانی را تصدیق نمی‌کرد. با این حال در جنبه‌های خاصی از تزکیه‌اش نقص داشت.

به نظر من، زمانی که نقاط ضعف سایر تمرین‌کنندگان را می‌بینیم، باید با مهربانی به آنها تذکر دهیم. اگر آنها گوش ندهند، نباید به دنبال نقاط ضعف آنها باشیم؛ در عوض، باید بیشتر به نقاط مثبت و خوب‌شان نگاه کنیم. هرگز نباید فکر کنیم که اگر او خود را اصلاح نکند، نیروهای کهن او را مورد آزار و شکنجه قرار می‌دهند. اگر چنین فکری داشته باشیم، ما در سمت نیروهای کهن قرار می‌گیریم و آنها را تصدیق می‌کنیم.

به‌عنوان یک تمرین‌کننده هنگام مواجهه با آزار و شکنجه نیروهای کهن، فکر می‌کنم که باید اول برای یافتن کاستی‌های خود به درون نگاه کنیم. فکر می‌کنم طرز فکر درست این است: از استاد درخواست می‌کنم که به من اشاراتی کنند که کمک کند وابستگی‌هایم را بیابم. من فقط نظم و ترتیبات استاد را دنبال می‌کنم. مداخله یا آزار و شکنجه نیروهای کهن را نمی‌پذیرم و می‌خواهم هر فکرم هم‌راستا با فا باشد.

به‌عنوان تمرین‌کنندگان، باید همیشه به درون نگاه کنیم.نمی‌توانیم از انجام پروژه‌های دافا به‌عنوان بهانه‌ای برای اجتناب از نگاه به درون استفاده کنیم.

استاد بیان کردند:

«...تا هنگامي كه يك تزكيه‌كننده هستيد، در هر محيطي يا تحت هر شرايطي، از هر دشواری يا چيزهاي ناخوشايند كه با آن مواجه مي‌شويد- حتي اگر شامل كار براي دافا باشد يا مهم نيست فکر مي‌كنيد چقدر خوب و مقدس هستند- براي از بين بردن وابستگي‌هاي شما و نشان دادن سرشت اهريمني‌تان استفاده خواهم کرد به‌طوري كه آن بتواند از بين برده شود، براي اينكه پيشرفت و بهبود شما مهمترين چيز است.» («فهم بیشتر» از نکات اصلی برای پیشرفت بیشتر)

این‌ها برخی از درک‌های شخصی‌ام است. لطفاً به هر چیز نادرستی اشاره کنید.