(Minghui.org)

۷۷ ساله هستم و قبل از 20 ژوئیه 1999 تمرین فالون گونگ را آغاز کردم. قبل از شروع تمرین، از محلی به محل دیگری می‌رفتم و از راه پیشگویی و چهره‌خوانی امرار معاش می‌کردم.

می‌خواهم برخی از تجاربم را در زمینه تزکیه به اشتراک بگذارم. در زندگی عادی تلاش می‌کنم با پیروی از اصول حقیقت، نیکخواهی و بردباری دافا، شخص خوبی باشم و به‌طور مداوم به خودم یادآوری کنم که من تمرین‌کننده هستم و باید در تعاملات اجتماعی‌ام شین‌شینگم را بهبود بخشم.

فقط یک روش تزکیه را تمرین کردن

به‌محض شروع تمرین فالون دافا، اولین چالشم این بود که تنها یک روش تزکیه را تمرین کنم، بنابراین تصمیم گرفتم که کسب و کار پیشگویی‌ام را متوقف کنم و فروشنده دوره‌گرد شوم.

شروع کار سخت بود، هیچ پولی برای شروع کسب وکار خیابانی نداشتم، بنابراین سایر تمرین‌کنندگان به من پول قرض دادند. هیچ تجربه‌ای در کار خرده فروشی نداشتم. به‌عنوان یک پیشگو، می‌توانستم در هر جلسه به راحتی ده‌ها یوآن درآمد داشته باشم، اما به‌عنوان یک فروشنده خیابانی، من در طول یک هفته کمتر از این درآمد داشتم.

علاوه‌براین، نمی‌توانم یک محل ثابت برای فروشندگی داشته باشم، زیرا شهرداری اغلب اجازه نمی‌دهد که مردم در خیابان خرید کنند. در ابتدا به‌سختی می‌توانستم از عهده مخارجم بربیایم. ظرف مدتی کوتاه وزن بسیار زیادی از دست دادم زیرا نمی‌توانستم غذای زیادی بخرم. بااین‌حال، اجازه نمی‌دادم روحیه‌ام ضعیف شود یا ناامید شوم.

یک روز، گروهی از مردم صد یوان به من پرداخت کردند. به‌محض این که بقیه پول را به آنها دادم، آنها فرار کردند. من مشکوک شدم و پول را درآوردم تا نگاه دقیق‌تری بیندازم که متوجه شدم تقلبی بود! آنقدر غمگین بودم که تقریباً به گریه افتادم. چطور باید درآمد کسب کنم؟

با خودم گفتم: «بدون توجه به اینکه مسیر چقدر سخت است، مصمم هستم که آن را دنبال کنم. من تمرین‌کننده هستم و باید خودم را طبق استانداردهای دافا اداره کنم.»

استاد بیان کردند:

«...شخص بايد سخت‌ترين سختي‌ها را تحمل كند.»
«درحقيقت، فكر مي‌كنم اين‌که آيا آن سخت است يا نه بستگي به فرد دارد. فردي عادي كه نمي‌خواهد تزكيه كند، احساس مي‌کند که تزكيه کردن بسيار سخت است، غيرقابل تصور است و فکر مي‌کند که آن، وقت تلف کردن است. او فردي عادي است و نمي‌خواهد تزكيه کند، بنابراين فکر مي‌کند که آن واقعاً سخت است.» (جوآن فالون)

تحت حمایت استاد لی (بنیانگذار) محترم، من به تدریج آموختم که چگونه از طریق خرده‌فروشی درآمد خوبی داشته باشم. اکنون وقتی سیاست شهری اجازه فروش در خیابان‌ها را ندهد، به اندازه چند روزی پول ذخیره دارم.

از زمانی که تمرین دافا را آغاز کردم، هیچ‌گاه پیشگویی نکردم. با وجود اینکه خیلی فقیر شدم و در یک اتاق اجاره‌ای کوچک زندگی می‌کنم، ناراحت نیستم. در عوض، بسیار خوشحال هستم؛ زیرا استاد توانا و قدرتمندی دارم که در هر لحظه از من مراقبت می‌کنند.

سبک گرفتن منافع شخصی

چند سال پیش، صاحبخانه‌ام آمد تا پول برق را جمع‌آوری کند و گفت که من 500 یوان بدهکارم. از او سؤال کردم: «آیا کنتور خراب است؟ به طور معمول هزینه من کمتر از 100 یوان در سال است.»

او ناراحت شد و گفت: «من فقط آنچه کنتور نشان داده را از شما دریافت می‌کنم.»

فکر کردم که اگر به همین ترتیب ادامه دهم قطعاً به مشاجره منجر می‌شود. من یک تمرین‌کننده هستم و باید بخشنده باشم این نمی‌تواند به‌طور تصادفی اتفاق افتاده باشد.

استاد بیان کردند:

«...البته به شما گفته نخواهد شد که مشکلات يا تضادها چه وقت مي‌آيند. اگر هر چيزي به شما گفته مي‌شد چگونه‌ تزكيه‌ مي‌کرديد؟ هيچ فايده‌اي نمي‌داشت. آن‌ها معمولاً به‌طور غيرمنتظره مي‌آيند و فقط به اين شکل شين‌شينگ‌ شما آزمايش خواهد شد، فقط به اين شکل شين‌شينگ‌ شما به‌طور حقيقي رشد خواهد کرد، و فقط به اين شکل مي‌توانيم بگوييم که آيا مي‌توانيد از شين‌شينگ خود مراقبت کنيد. اين دليل آن‌ است که چرا تضادها به‌طور تصادفي نمي‌آيند.» (جوآن فالون)

فکر کردم: اگر تصادفی نیست، باید دلیلی برای آن وجود داشته باشد. شاید در زندگی قبلی به او بدهکار بودم. پس، خوب است که این اتفاق افتاد. بنابراین بلافاصله پول را به او دادم.

خویشاوندش که مستأجر بود و در آنجا حضور داشت به من گفت: «این درست نیست. از او بخواه که کنتور جدیدی به تو بدهد.» صاحبخانه بعداً یک کنتور جدید به من داد و در پایان سال مبلغ کمتر از 100 یوان بود.

مستأجر گفت: «تو خیلی مهربان هستی، باید از او بخواهی که بقیه پولت را برگرداند.»

پاسخ دادم: ««بگذار پیشش بماند. شاید در زندگی قبلی به او بدهکار بودم.»

هنگامی که صاحبخانه دوباره برای جمع‌آوری پول برق بازگشت، او بسیار خجالت زده شد و گفت: «من در آن سال بیشتر از شما دریافت کردم. من بعداً صد یوآن به شما می‌دهم.»

این اختلاف با هدایت دافا حل و فصل شد. اگر تمرین کننده دافا نبودم، هرگز به این شیوه این مسئله را حل و فصل نمی‌کردم. وقتی از مکانی به مکان دیگر پرسه می‌زدم، درخصوص محافظت از خودم طوفان‌های بسیاری را تجربه کردم و از هیچ چیزی نمی‌ترسیدم.

تلافی نکردن هنگامی که مورد توهین یا ضرب و شتم قرار می‌گیرید

در سال گذشته، روزی مشتری سابقم نزد من آمد و مدام دشنام می‌داد. وقتی او از او پرسیدم که دلیل آن چیست، گفت که مدتها پیش یک قیچی از من خریده و چون قیچی ناخن‌هایش را به‌خوبی نمی‌گیرد حالا پولش را می‌خواهد.

به او گفتم: «آن برای کوتاه کردن ناخن نیست.»

در همان زمان، پنج یوآن به او دادم. او پول را گرفت و رفت و بازهم دشنام می‌داد. اما من چیزی نگفتم.

چند روز بعد آن مرد بازگشت و مرا هل داد و بازهم ناسزا ‌گفت. کسی به من کمک کرد تا بایستم، اما بخاطر اینکه به زمین افتادم کبودی بزرگی روی پایم ایجاد شد.

چند نفری که ناظر بودند به من توصیه کردند که آرام باشم و اجازه دهم تا ناسزاگویی‌اش تمام شود. برخی به من توصیه کردند که گزارش او را به پلیس بدهم و بعضی از آنها پیشنهاد کردند که از او بخواهم مرا به بیمارستان ببرد.

من چیزی نگفتم. او در اطراف غرفه‌ام قدم می‌زد و قیچی در دست داشت. لعن و نفرین می‌کرد که کالاهای من تقلبی هستند و هیچ کسی نباید از من خرید کند. وقتی دید هیچ کسی جوابش را نمی‌دهد، قیچی را بر روی زمین انداخت و طوفان خشمش فرو نشست.

استاد بیان می‌کنند:

«در تزكيه، زماني‌ كه‌ واقعاً با‌ کسي مشکلي داريد، يا وقتي افراد ديگر به‌طور بدي با شما رفتار مي‌کنند، يکي از اين دو وضعيت مي‌تواند باشد. يکي اين‌که ممکن است شما در زندگي‌ قبلي‌تان با آن‌ها به‌طور بدي رفتار کرده باشيد. احساس‌ مي‌كنيد‌ كه‌ آن‌ نادرست‌ است‌، "چرا آن‌ها اين‌طور با من رفتار مي‌كنند"؟ بسيار خوب، چرا شما قبلاً با آن‌ها بدان‌ صورت‌ رفتار کرديد‌؟ مي‌گوييد، "من هيچ چيزي درباره‌ي گذشته نمي‌دانم. اين‌ دوره‌ي زندگي‌ هيچ ارتباطي با آن دوره‌ي زندگي ندارد". اما به اين شکل نيست‌. وضعيت ديگر اين است که وقتي با کسي تضادي پيدا مي‌کنيد مسئله‌ي تبديل كارما مطرح است، بنابراين وقتي هر يک از آن‌ها را اداره مي‌کنيم بايد خيلي باگذشت باشيم و نبايد مثل افراد عادي رفتار کنيم.» (جوآن فالون)

فکر می‌کردم: «او با من چنین رفتار می‌کند، زیرا در زندگی قبلی من به همین بدی با او رفتار کردم. اگر من بدهی به او دارم باید به او بپردازم.»

استاد خیرخواه ما یک بار دیگر به من کمک کردند تا بدهی‌های ناشی از یک رابطه کارمایی را حل و فصل کنم.

اگر من دافا را تمرین نکرده بودم، اصول آن را نمی‌دانستم و بلافاصله تلافی می‌کردم؛ زیرا این کاری است که مردم عادی انجام می‌دهند.