(Minghui.org) آقای لای با موتورسیکلتش به مزرعۀ گندم میرفت که با یک تیر برق تصادف کرد. ماه مه و فصل کشاورزی بود و بسیاری از کشاورزان در مزارع اطراف مشغول کار بودند. یک آمبولانس خبر کردند. آقای لای بیهوش و شکافی در جمجمهاش ایجاد شده بود. یکی از شاهدان امیدی نداشت که آقای لای جان سالم بهدر ببرد و گفت: «زنده نخواهد ماند. جمجمهاش شکاف برداشته و پر از خون است- فقط خدا میتواند نجاتش دهد...»
خونریزی شدید در مغز نشانۀ این بود که این جراحت قابل عمل جراحی نخواهد بود. خانوادۀ آقای لای صبر کردند تا ببینند چه اتفاقی خواهد افتاد و به امید معجزه بودند.
روز دوم آقای لای هنوز در وضعیت اغماء بود. او و همسرش تمرینکنندۀ فالون دافا هستند. خانم لای ایمان داشت که شوهرش خوب خواهد شد. آقای لای بیش از 20 سال فالون دافا را تمرین کرده است و همواره در مسیر تزکیهاش سختکوش و استوار بوده است. او به دافا و استاد لی هنگجی، بنیانگذار فالون دافا، باور داشت.
خانم لای و سایر تمرینکنندگان، اطرافش جمع شدند و سرِ هر ساعت افکار درست فرستادند.
مشاهدۀ قدرت دافا
چند روز گذشت و وضعیت آقای لای بهبود نیافت. پزشکان خانوادهشان را برای بدترین وضعیت آماده میکردند. خانم لای و گروهی از تمرینکنندگان که باور قاطعی به دافا داشتند بدون توقف به فرستادن افکار درست در کنار تخت آقای لای ادامه دادند.
یک روز خانم لای فالون (چرخ قانون) درخشانی را بالای سر شوهرش دید. فالون خون منعقدشده که از مغزش جریان یافته بود را تمیز میکرد. خانم لای با دیدن این صحنه به گریه افتاد و به سایر تمرینکنندگان گفت: «استاد لی اینجا هستند. استاد با استفاده از فالون بدنش را تمیز میکنند، حالش بهتر خواهد شد.»
در دوازدهمین روز پس از تصادف، آقای لی بههوش آمد. بدون استفاده از هیچ درمان پزشکی، او از خونریزی مغزی شفا یافت.
مشاهدۀ بهبودی
آقای لای قادر به صحبت کردن نبود و بیشتر حافظهاش را ازدست داده بود. او نمیتوانست بسیاری از اعضای خانواده و دوستانش را بشناسد. اما میدانست که یک تمرینکنندۀ دافا است و اینکه استاد به او کمک خواهند کرد. آقای لای پس از 15 روز از بیمارستان مرخص شد.
دوستان و همسایگان به دیدنش آمدند، اما آقای لای نمیتوانست کسی را بهخاطر بیاورد. آنهایی که در صحنۀ تصادف بودند، باور نمیکردند که او نجات یافته است.
خانوادۀ خانم فنگ تنها افرادی بودند که خویشاوند آنها نبودند، ولی آقای لای آنها را شناخت. خانم فنگ و خانوادهاش نیز تمرینکننده بودند. آقای لای هر روز برای مطالعۀ فا و انجام تمرینها به منزل خانم فنگ میرفت. خانوادهاش خوشحال بودند که به خانوادۀ لای کمک میکردند. خانم فنگ حتی پسرش را به مزرعۀ آقای لای فرستاد تا در برداشت محصول کمک کند.
آقای لای باید مجدداً صحبت کردن را یاد میگرفت. وقتی خسته میشد، به سرش ضربه میزد. خانم فنگ و عروسش او را تشویق میکردند. در ابتدا کلمه به کلمه میخواند، اما بعداً توانست جملات کامل جوآن فالون، کتاب اصلی دافا، را بخواند.
با مطالعۀ روزانۀ فا، انجام تمرینها و افکار درست قوی، شینشینگ آقای لای به سرعت بهبود یافت. او نسبت به سایرین باملاحظهتر شد و سعی کرد تا حد امکان مستقل باشد.
شش ماه بعد، آقای لای صحبت میکرد و جملات کامل را میخواند. او به آرامی حافظه و قدرتش را بازیافت. او درست مانند قبل از تصادف، سوار دوچرخه میشود و راه میرود.
آقای لای در فصلهای کاشت و برداشت، در مزرعه کار میکند. گاهی بهعنوان پیمانکار کارگاههای ساختمانی کار میکند. آقای لای اغلب به مردم میگوید: «بهتر شدم، چون فالون دافا را تمرین میکنم. استاد مرا نجات دادند و زندگی دوبارهای به من اعطاء کردند.»
کپیرایت ©️ ۲۰۲۳ Minghui.org تمامی حقوق محفوظ است.
مجموعه قدرت الهی فالون دافا