(Minghui.org) سال‌ها پیش به منظور بهبود سلامتی‌ام، شروع به تمرین انواع مختلفی از چی‌گونگ کردم. با این وجود هیچ کدام اثربخش نبودند. در سال 1999، یکی از دوستانم درباره مزایای فالون دافا (فالون گونگ) به من گفت.

چند روز بعد، ساعت 5 صبح بیدار شدم و دیگر خوابم نمی‌برد و تصمیم گرفتم به محل تمرین فالون گونگ در نزدیکی خانه‌ام بروم. تمرین‌کننده‌ای در آنجا زیراندازی به من قرض داد و مرا تشویق کرد که بنشینم و با آنها تمرین کنم. بعد از آن جلسه احساس خیلی خوبی کردم به‌طوری که شروع به حضور در محل تمرین گروهی شبانه کردم.

طی دو ماه تمرین، بسیاری از بیماری‌هایم، از جمله بیماری‌های شدید قلبی و عروقی و مغزی، ناپدید شد. شادی‌ام وصف‌ناپذیر بود. اما نیم سال بعد، جیانگ زمین، رئیس پیشین حزب کمونیست چین (ح.ک.چ)، آزار و شکنجه علیه فالون گونگ را آغاز کرد. تحت فشار خانواده و جامعه‌، در آن زمان تمرین را رها کردم.

سپس وقت آزادم را به رقصیدن و بازی مایونگ اختصاص دادم. خیلی زود بیماری‌هایم عود کرد و شروع به مصرف بی‌پایان دارو و انجام تزریق کردم. علاوه بر بدن متورم، دچار ضربان نامنظم قلب و تنگی نفس شدم.

خانواده‌ام مجبور بودند با حقوق کم شوهرم زندگی کنند، چراکه من در آن زمان کار نمی‌کردم. این مبلغ باید هزینه‌های خانه ما، شهریه مدرسه پسرم و هزینه‌های پزشکی‌ام را تأمین می‌کرد. خانواده‌مان زندگی بسیار سختی را پشت سر گذاشت.

در آوریل2003 با یكی از دوستانم مواجه شدم. او در حالی که شوکه شده بود از من سؤال كرد: «چگونه سرانجام به این وضعیت افتادی؟»

با او درباره وضعیت بد سلامتی‌ام و اینکه چگونه پزشکی مدرن نتوانسته مرا درمان کند گفتم. او با کنجکاوی پرسید: «مگر تو هنوز فالون گونگ را تمرین نمی‌کنی؟»

به او گفتم که دیگر جرئت ندارم آن را تمرین کنم.

دوستم بلافاصله به من گفت كه به دروغ‌ها و تبليغات رسانه‌هاي دولتي درباره فالون گونگ باور نکنم. او گفت: «من هنوز درحال تزکیه هستم، بنابراین وضعیت سلامتی‌ام خوب است. سریع برگرد و فالون گونگ را تمرین کن. بیماری‌ات بسیار جدی است، فقط استاد لی می‌توانند تو را نجات دهند.»

به توصیه‌هایش گوش و دوباره شروع به تمرین کردم. طی یک هفته بیماری‌هایم کاملاً از بین رفت. این ده سال پیش بود و اکنون در سلامتی کامل هستم. وضعیت مالی خانواده‌ام بسیار بهبود یافته و روحیه‌ام بهتر شده است. دیگر با شوهرم دعوا نمی‌کنم و یاد گرفته‌ام که چگونه فرد خوبی باشم.

مادرم فا را کسب می‌کند

در سپتامبر2003 به زادگاهم بازگشتم تا به دیدن مادرم بروم. او به‌خاطر وضعیت سلامتی ضعیفش در روستای ما مشهور است. تا آنجا که یاد دارم، او نمی‌توانست هیچ کار یدی انجام دهد و حتی با آب سرد تماس داشته باشد. او داروهای خود را به همان تعداد دفعات وعده‌های غذایی خود مصرف می‌کرد.

در طول بازدیدم، مادرم از وضعیت سلامتی‌ام ابراز خوشحالی کرد. با این حال، هنگامی که از او خواستم که فالون گونگ را تمرین کند، پاسخ داد: «من بیماری‌های زیادی دارم و خیلی پیر هستم. چگونه می‌توانم آن را تمرین کنم؟»

پاسخ دادم: «استاد لی فقط از تمرین‌کنندگان می‌خواهند که قلب مهربانی داشته باشند. تا زمانی که بخواهی تزکیه کنی، استاد به تو کمک می‌کنند.»

اندکی پس از اینکه مادرم شروع به تمرین کرد، بیماری‌های طولانی‌مدتش ناپدید شد و طولی نکشید که توانست بدون هیچ عواقبی با آب سرد در تماس باشد. اگرچه او 68 سال داشت، اما شروع کرد برای کشاورزی به مزرعه برود.

همسایگان در روستا از دیدن مادرم که درحال کمک در مزارع بود متحیر شدند و خبرها خیلی سریع پخش شد. بلافصله پس از آن، مادرم مغازه کوچکی را افتتاح و با مشتریانش درباره فالون گونگ و آزار و شکنجه شروع به صحبت کرد.

خواهرم توسط دافا نجات یافت

در ژوئیه2015، خواهر کوچکترم و برخی از همکارانش در یک محل ساخت و ساز مشغول کار بودند که یک بالابر در طبقه ششم از جای خود در رفت و به یک تخته سنگین اصابت کرد که به سمت خواهرم پرتاب شد. تخته بر روی کلاه ایمنی خواهرم اصابت کرد و آن تخته کلاه ایمنی را چند متر دورتر به هوا پرتاب کرد. پس از سقوط آن تخته، پای چپش در گِل و خاک فرو رفت.

همکارانش وحشت‌زده شدند و فکر کردند که او مرده است. اما آنها او را دیدند که بی‌حرکت ایستاده است و ظاهراً آسیبی ندیده بود. رئیس جلو آمد و خواهرم به او اطمینان داد که حالش خوب است. رئیس فریاد زد: «آن بودی‌ساتوایی که خانواده‌ات پرستش می‌کنند باید بسیار قدرتمند باشد. مارا تا حد مرگ ترساندی.»

خواهرم به او گفت: «خانواده من هیچ بودی‌ساتوایی را عبادت نمی‌کنند. مادر و خواهر بزرگترم تمرین‌کنندگان فالون دافا هستند و به من توصیه کردند که  هر وقت با هر شرایط مخاطره‌آمیزی در زندگی روبرو شدم، عبارات: «فالون دافا خوب است. حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری خوب است» را تکرار کنم. این فالون دافا و استاد آن بودند که مرا از له‌شدن تا حد مرگ نجات دادند.»

رئیس به خواهرم توصیه کرد که برای معاینه به بیمارستان برود، سپس در خانه بماند و چند روز استراحت کند. با این حال، او روز بعد به محل کار آمد و برای رئیس که متعجب شده بود توضیح داد: «مادرم گفت که دافا به فرد می‌آموزد که از معیارهای اخلاقی بالایی برخوردار باشد و با دیگران باملاحظه باشد. پای من کمی متورم است، اما دردی ندارد. از آنجا که من همچنان حقوق خود را دریافت می‌کنم، درست نیست که از وضعیتم سوءاستفاده کنم و در خانه استراحت کنم.»

رئیس بسیار تحت تأثیر قرار گرفت و پاسخ داد: «اگر همه کارگران ما مثل تو می‌بودند، محل ما اختلافات کمتری می‌داشت.»

اکنون بیش از ده‌ها نفر از اعضای خانواده‌ام فالون گونگ را تمرین می‌کنند و دافا همواره معجزه‌اش را به ما نشان داده است.

‌امیدوارم که با به‌اشتراک گذاشتن تجربیات‌ما‌ن، دیگران به خوبی آن باور بیاورند و تبلیغات دروغ حزب کمونیست چین درباره فالون گونگ را رد کنند.