(Minghui.org) پدرم ۹۲ ساله است. او در دهه ۵۰ از دانشکده مهندسی در شمال شرقی چین فارغ‌التحصیل شد. او روشنفکری درستکار است که هیچ وقت به‌خاطر خرسندی افرادِ در مسند قدرت، وجدانش را زیر پا نگذاشته است. او مقامات فاسد حزب کمونیست چین (ح.ک.چ) را به دیده تحقیر نگاه می‌کند. به همین دلیل، حتی باوجود اینکه مهندسی بااستعداد و دارای مدرک معتبر بود، از بسیاری مناصب کنار گذاشته شده است. در طول انقلاب فرهنگی، از سوی مسئولان مورد آزار و اذیت قرار گرفت. شهرتش  از بین رفت و از مزایایی که شامل حالش بود محروم شد. او مجبور بود به‌عنوان یک تکنسین معمولی کار کند. با وجود همه اینها، همچنان فردی مثبت باقی ماند.

من و خواهرم در سال ۱۹۹۸ تمرین فالون دافا را شروع کردیم. اولین باری که خانواده ما فیلم سخنرانی استاد لی (بنیانگذار) را در دالیان مشاهده کردیم، پدر پاکسازی بدن را دقیقاً همانطور که استاد لی در جوآن فالون شرح داده بودند، تجربه کرد. او شگفت‌زده شد اما درک نکرد که استاد درحال از بین بردن کارمایش بودند.

پدرم بعد از مشاهده تغییرات مثبت در من و خواهرم احساس کرد که فالون دافا خوب است، اما نمی‌خواست تمرین کند. خواهرم مبتلا به سرطان بود و بعد از عمل جراحی بسیار ضعیف شده بود. حتی نمی‌توانست به‌تنهایی راه برود. وضعیت سلامتی‌اش طی یک سال پس از شروع تمرین فالون دافا کاملاً بهبود پیدا کرد. پرانرژی و عاری از بیماری شد. من قبلاً در محل کار فردی خودخواه و حساب‌گر بودم، اما بعد از شروع تمرین، سخت‌کوش و آسوده‌خاطر شدم.

در سال ۲۰۰۲ به‌خاطر روشنگری حقایق درباره فالون دافا به حبس طولانی مدت محكوم شدم. پدرم هرگز مرا سرزنش نکرد. حتی بااینکه می‌دانست همه نامه‌هایش به من را مسئولان زندان می‌بینند، اما همچنان در هر یک از نامه‌هایش مرا مورد تشویق قرار می‌داد. می‌توانستم عشق و دلگرمی عمیق او را از طریق سخنانش احساس کنم که به من کمک می‌کرد در اعتقادم قاطع و راسخ باشم.

پدر درباره ظلم و شرارت حزب کمونیست بسیار  آگاه بود. او مصمم بود تا روزی که پسرش از زندان آزاد شود به زندگی‌اش ادامه دهد!

او تنها زندگی می‌کرد. تنها همراهش یک سگ معلول بود که نامش را «امید»، امید به بازگشتن من گذاشت. بیش از ۱۰ سال در زندان زنده ماندم. وقتی آزاد شدم، پدر سالخورده‌ام دستم را محکم گرفت و گفت: «پسر، به تو افتخار می‌کنم!»

پدرم به قدرت فالون دافا اعتقاد دارد. از او خواستم بگوید: «فالون دافا عالی است. حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری عالی است.» او این کلمات را چندبار در روز تکرار می‌کند. او سالم و پرانرژی است. از خواربارفروشی خرید می‌کند، با سگ قدم می‌زند و هر روز تمرین می‌کند. او به من گفت كه درحالی‌كه می‌گوید: «فالون دافا عالی است!»، قادر است بدون استراحت تمام پله‌ها را تا طبقه هفتم طی کند. او دارای گونه‌هایی صورتی‌ با اندکی چین و چروک است. همه متحیر هستند از اینکه با وجود سنی که دارد چقدر سالم است! خواهرم اغلب به من می‌گوید که ما با داشتن پدری سالم خوشبخت هستیم. اغلب به او یادآوری می‌کنم که پدر به دلیل حمایت از فالون دافا برکت داده است!

بعد از آزادی‌، به‌عنوان معلم خصوصی شروع به کار کردم. در قبال تدریسم بسیار جدی بوده و احساس مسئولیت می‌کنم، اما در مقایسه با سایر مدرسین، مبلغ بسیار پایین‌تری از دانش‌آموزانم می‌گیرم. پدرم به من گفت: «همه افراد جامعه ما برای پول هیاهو و جنجال راه می‌اندازند. فقط تمرین‌کنندگان فالون دافا مانند شما می‌توانند سخت تلاش کنند، اما همچنان مبلغ اندکی در ازای آن بخواهند!»

اولویت پدر هر روز خواندن مطالب وب‌سایت هایی است که برای آنها از سد مسدودسازی اینترنت عبور می‌کند. او می‌خواهد به حقیقت دسترسی پیدا کند که توسط ح.ک.چ مسدود شده است. او از طریق تجربه شخصی‌اش در جنبش‌های سیاسی عمیقاً می‌داند که حزب چقدر فاسد و قاتل است. من پس از آزادی، نُه شرح و تفسیر درباره حزب کمونیست را به پدر دادم. او پس از خواندن آن، گفت: «این كتاب ح.ک.چ را به‌طور كامل در معرض دید عموم قرار می‌دهد!»

سال گذشته، پدر به‌طور تصادفی از روی پله‌ها افتاد. سرش مجروح شد. دو دنده و استخوان دنبالچه‌اش شکستند. پزشک معالجش گفت که حداقل باید ۳ ماه در رختخواب بماند. اما، پدر طی ۲ ماه بهبود یافت و می‌توانست به تنهایی بیرون برود انگار که هیچ اتفاقی نیفتاده است. همه ما می‌دانستیم که استاد به او کمک می‌کنند. بهبودی سریعش تجلی قدرت دافا است.

پدر اخیراً حقوق و دستمزدی كه از سوی مسئولان از دریافت آن محروم شده بود، از جمله افزایش دستمزدی كه شامل حالش شده بود را دریافت كرد. نعمت‌هایش یکی پس از دیگری حاصل شدند.

پدر اغلب به ما می‌گوید: «بدون هیچ مشکلی می‌توانم تا ۱۰۰ سالگی زندگی کنم. تا روزی که ح.ک.چ سقوط کند و اعمال اشتباهی که علیه فالون دافا انجام شده است اصلاح شوند، زندگی خواهم کرد!» او اغلب اخبار وب‌سایتی را برایم تعریف می‌کند که از طریق شکستن سد اینترنت آنها را می‌خواند. می‌گوید: «ببین! اوضاع بهتر می‌شود. عمر حزب شرور به انتها نزدیک می‌شود. همه دنیا درحال تحت فشار قرار دادن ح.ک.چ هستند. اکنون زمان زیادی طول نخواهد کشید. فقط صبر کن و ببین!»

صمیمانه امیدوارم که چینی‌های بیشتر و بیشتری مانند پدرم به حقایق آگاه شوند و برای آینده خودشان دست به انتخاب‌های خوبی بزنند!