(Minghui.org) جوآن فالون، کتاب حاوی آموزههای اصلی فالون دافا، برای اولین بار ۲۵ سال پیش در سال ۱۹۹۵ در چین منتشر شد. نسخه آلمانی در سال ۱۹۹۸ به بازار عرضه شد و افراد زیادی در مناطق آلمانی زبان از آن بهرهمند شدهاند.
آموزههای جوآن فالون به بسیاری از افراد کمک کرده است تا در زندگی نقاط ضعفشان را درک کرده و آنها را حل و فصل کنند. بسیاری از مردم از شکایت درباره بدبختیشان دست کشیدهاند، اما در عوض درپی این هستند که با تبدیلشدن به افرادی بهتر رشد و بهبود یابند. این کتاب به افراد مختلف کمک کرده است تا اضطرابشان را کاهش دهند، دیگران را مورد توجه قرار دهند و در زندگی افراد دیگر تأثیرات مثبتی داشته باشند. با وارد شدن به سال ۲۰۲۰، تمرینکنندگان آلمانی زبان زیر امیدوار هستند که ماجراهای آنها برای افراد بیشتری الهامبخش باشد و به دیگران کمک کند تغییر و تحولات مشابهی را تجربه کنند.
حدود ۶۰۰۰ تمرینکننده فالون دافا در ۲۱ نوامبر ۲۰۰۹ برای تشکیل تصویر کتاب جوآن فالون در شهر تایچونگِ تایوان در کنار هم نشستهاند.
پایان زندگیکردن در پایینترین سطح
میلنا صاحب یک سالن زیبایی است. او هنوز هم شادی آن لحظهای را بهخاطر میآورد که برای اولین بار کتاب جوآن فالون را مطالعه کرد. او گفت: «آنقدر مجذوب آن شده بودم که تقریباً هر روز بعد از کار میدویدم تا به ماشینم برسم و بتوانم زودتر به خانه بروم تا به خواندن آن ادامه دهم. در آن روزها، وقت کمی برای خرید داشتم و یخچالم تقریباً خالی بود.»
او با پشتسرگذاشتن مشکلات موجود در زندگیاش تا دستیابی به جایگاه یک تاجر موفق، مسیری طولانی را طی کرده است. او گفت: «در گذشته رنجهای بسیار زیادی را متحمل میشدم و نمیتوانستم بفهمم که چرا متحمل این همه بدبختی شده بودم.»
میلنا از دوره جوانی از سوی پدرش مورد بدرفتاری قرار میگرفت و نمیتوانست به دانشگاه برود زیرا هیچکسی در خانوادهاش در پرداخت شهریه به او کمک نمیکرد. او سپس تجارتش را از ابتدا آغاز كرد و با فراز و نشیبهای یادگیری عمیقی روبرو شد كه بسیار دردناک بودند. او افزود: «اما، همه این چیزها در مقایسه با فشار روانی در زندگیام چیزی نبودند. پدر پسرم بهطور غیرقانونی دو بار پسرم را از من گرفت و مرا در ناامیدی و غم و اندوه فرو برد.»
بعد از اینکه خواندن جوآن فالون را شروع کرد، عبارت زیر توجه او را جلب کرد:
«معنی گفته بودیستی "نجات تمام موجودات ذیشعور" این است که شما از وضعیت انسانهای عادی که فلاکتبارترین است بیرون آورده شوید و به سطوح بالاتر برده شوید، بهطوری که دیگر هرگز دوباره زجر نکشید و آزاد شوید. این منظور آنها است. (سخنرانی دوم، جوآن فالون)
او گفت: «وقتی این کلمات را خواندم، چنان تحت تأثیر قرار گرفتم که تمام بدنم میلرزید. بلافاصله درک کردم که این همان چیزی است که به دنبالش بودم.»
میلنا هنگامی که به خواندن ادامه داد، فهمید به سؤالاتی که درباره زندگی داشت یک به یک پاسخ داده شد. اصول توصیفشده در کتاب همچنین به او کمک کرد تا متوجه شود که او به همان اندازه که فکر میکند خوب نیست. «بنابراین به خودم گفتم: تو کارهای بد زیادی را در زندگیات انجام دادهای و به همین دلیل است که اکنون باید درد را تحمل کنی. هیچ چیز برای شکایت وجود ندارد.»
تغییراتی که او تجربه کرد چشمگیر بودند. میلنا با درک بهتر درخصوص بسیاری از موقعیتهای اطرافش متوجه شد که دیگر نیازی به نگرانی نیست. برخلاف گذشته که در ارتباط با تجارتش به کشمکش و جدال پیوسته متوسل میشد، یاد گرفت که چگونه براساس آموزههای جوآن فالون، مسائل را با ذهنی مسالمتآمیز اداره کند. ملینا درحالیکه میخندید گفت: «مشتریانم خیلی زود متوجه این تغییرات شدند، زیرا چهرهام به رنگ گل سرخ شده بود و شادتر و خوشفکرتر بودم. یکی از آنها حتی از من پرسید که آیا عاشق شدم؟»
آوا، مادر مجرد سه فرزند، همچنین سپاسگزار است که جوآن فالون به او کمک کرد تا بدترین روزهای زندگیاش را پشت سر بگذارد. او گفت: «مادرم بهترین دوستم بود و خیلی به من کمک کرد. به همین دلیل وقتی درگذشت، نتوانستم آن را بپذیرم. هر وقت به او فکر میکردم گریه و زاری میکردم و قادر نبودم به این وضعیت خاتمه دهم.»
اصول توضیح دادهشده در جوآن فالون واضح و عمیق بود. او گفت: «بخش "مداخله شیطانی ناشی از ذهن خود شخص" در سخنرانی ششم به من بسیار کمک کرد. از این موضوع فهمیدم که نیازی به همدردی یا بهشدت گریهکردن نیست. بنابراین این اندوه غیرقابل کنترل خاتمه یافت.»
غرفه فالون دافا در جشنواره چند فرهنگی در شهر لونن در سال ۲۰۱۶.
قلبی صمیمی
سابرینا خیلی نگران وضعیت جامعه بود. او کسب و کار خصوصیاش را شروع کرد و بهخاطر وضعیتهای فاسدی که شاهدش بود، مورد مزاحمت قرار گرفت. او به یاد میآورد: «ارزشهای اخلاقی نسل به نسل رو به سقوط میروند و من نمیتوانستم هیچ امیدی را در پیش رو ببینم.» سابرینا قبلاً اعتقاد به مذهب سازمانیافته را از دست داده بود، اما هنوز هم هر روز همچنان نیایش میکرد. او در ادامه افزود: «در قلبم، رو به سوی خالق یگانه دعا کرده و از او درخواست کمک میکردم، گرچه نمیدانستم او کیست.»
سابرینا بعدها با کتاب جوآن فالون مواجه شد. او به جای خواندن آن به صورت صفحه به صفحه، ابتدا به فهرست مطالب نگاه کرد. با دیدن بخش «موضوع کشتن»، متوجه شد که این سیستم تزکیه بسیار درست است و شروع به خواندن کتاب از ابتدا کرد. مسائل زیر توجهش را جلب کرد:
«تمام اصولی که شاکیامونی و لائوزی در زمان خود آموزش دادند، همگی به اصولی در کهکشان راه شیری ما محدود میشد. ما در فالون دافا چه چیزی را تزکیه میکنیم؟ ما با پیروی از قوانین حاکم بر تکامل این کیهان تزکیه میکنیم، ما والاترین سرشت کیهان، حقیقت، نیکخواهی، بردباری را بهعنوان استانداردی برای راهنمایی تزکیهمان برمیگزینیم. آنچه که ما تزکیه میکنیم چیزی بسیار عظیم است، معادل تزکیهکردن یک کیهان است.» (سخنرانی اول، جوآن فالون)
سابرینا که با این سخنان تحت تأثیر قرار گرفت، بسیار هیجانزده بود و متعجب بود از اینکه دعای او رو به سوی خالق یگانه پاسخ داده شده بود. درحالیکه همچنان به خواندن کتاب ادامه میداد، از بدبینی دست برداشت.
او گفت: «آموختهام که نباید شکایت کنم از اینکه افراد دیگر چقدر بد هستند، این موضوع به جایی نمیرسد، زیرا من هم واقعاً شخص خوبی نبودم. بنابراین فقط باید بر رشد و بهبود خودم براساس اصول حقیقت، نیکخواهی، بردباری، متمرکز شوم.»
در گذشته، درحالیکه کسب و کارش را اداره میکرد، هدایای بسیاری از دیگران دریافت کرده بود. او توضیح داد: «از آنها استفاده نکرده بودم، بنابراین تصمیم گرفتم آنها را فقط در اختیار افرادی قرار دهم که به آنها احتیاج داشتند.»
رها کردن اضطراب
اورسولا بهعنوان محقق فعالیت میکند. او گفت که وقتی اولین بار جوآن فالون را مطالعه کرد، عمیقاً مجذوب آن شد. او بهخاطر میآورد: «همچنین متوجه چیز جالبی شدم. همانطور که صفحات را میخواندم، سؤالهای بسیاری برایم مطرح میشدند و همیشه در چند صفحه بعدی به آنها پاسخ داده میشد. سؤالات جدیدی مطرح میشدند و پس از آن نیز به آنها پاسخ داده میشد. با این موضوع بارها و بارها مواجه شدم. این کتابی شگفتانگیز است.»
اورسولا با نگاهی به زندگی گذشتهاش، گفت که نگران بسیاری از مسائل، بهخصوص فرزندانش بود. وقتی در اطرافش نبودند، عصبی و حتی وحشتزده میشد. پس از اینکه شروع به خواندن جوآن فالون کرد، به درک جدیدی دراینخصوص دست یافت.
روزی لازم بود شوهرش دخترشان را برای شرکت در یک مسابقه به شهر دیگری برساند. زمستان بود و تازه برف باریده بود. او احساس نگرانی کرد و قصد داشت به آنها ملحق شود. شب قبل از سفر، اورسولا ناگهان دچار درد معده شدیدی شد و نمیتوانست بخوابد. بنابراین بلند شد تا جوآن فالون را بخواند.
او در ادامه گفت: «با خواندن چند خط از کتاب، اضطرابم از بین رفت. بالاخره، هر کسی سرنوشت خودش را دارد. میتوانستم سعی کنم به آنها کمک کنم، اما اضطراب به هیچ وجه به کسی کمک نمیکند.» جالب اینکه با این فکر درد معدهاش از بین رفت. روز بعد تصمیم گرفت که در خانه بماند و به برخی از کارهای خانه رسیدگی کند. چنین موضوعی در گذشته برایش غیرقابل تصور بود.
اورسولا زندگی هماهنگ فعلیاش با همسر و فرزندانش را مرهون فالون دافا میداند. مادرش، که تمرینکننده نیست نیز از خواندن جوآن فالون بهره برده است. او گفت: «یك بار به من گفت آموزههای فالون دافا به او كمك كرد تا آنچه را كه در كتاب مقدس شرح داده شده است، بفهمد.»
تمرینکنندگان دومین مجموعه از تمرینات فالون دافا را در کلیسای سنت مایکل در مونیخ، آلمان انجام میدهند.
ملاحظه دیگران
هانا، که اکنون ۲۰ ساله است، در دوران کودکیاش در چین از مادرش درباره فالون دافا شنیده بود. وقتی در مدرسهای در چین تحصیل میکرد، در زندگی روزمرهاش سعی میکرد از اصول شرح دادهشده در جوآن فالون پیروی کند.
او توضیح داد: «در ابتدا، اغلب با سایر دانشآموزان بحث و مشاجره میکردم و کلماتی را میگفتم که آنها را آزار میداد. بعداً، به اهمیت توجه به دیگران پی بردم.» درنتیجه، در طول سالهای دبیرستان، اطرافیانش او را دوست داشتند و از سپری کردن زمان با او لذت میبردند.
فالون دافا همچنین شفقت را به هانا آموخت. او توضیح داد: «اگر واقعاً به این موضوع فکر کنید، ممکن است هر کس در جامعه مسائلی داشته باشد که برایش نگرانکننده هستند یا از سوی دیگران مورد آسیب قرار گرفته باشد. اگر فقط مراقب خودمان باشیم نه دیگران، نه تنها خودمان متحمل درد و رنج خواهیم شد بلکه کارهایی را انجام میدهیم که باعث درد و رنج بیشتر دیگران میشود. درنهایت، همه خودخواه میشویم و نادرست خواهیم بود.»
به همین دلیل او از فالون دافا بسیار سپاسگزار است. او گفت: «اگر جوآن فالون را نخوانده بودم، شاید میتوانستم مثل سایر جوانان رفتار میکردم، از قبیل بازی کردن یا افراط در کسب لذت، بدون اینکه زیاد به خانوادهام یا سایر افراد اهمیت بدهم. حتی ممکن بود برای بدست آوردن آنچه میخواستم، کارهای بدی انجام میدادم. بسیار خوششانس هستم که تمرینکننده دافا شدم.»
پترا، تمرینکنندهای در هامبورگ، موافق بود. او گفت که آموزههای فالون دافا به او کمک کرده است تا نارضایتیاش را نسبت به والدینش از بین ببرد و همچنین باعث بهبود شرایط کاریاش شد.
او گفت: «همكارانم گفتند كه حضورم به مردم كمك میكند تا با همدیگر خوب باشند. همکاری یك بار كلمات زشتی را به کار برد و بعداً از من عذرخواهی كرد و گفت كه نمیدانست من آنجا حضور دارم.»
کپیرایت ©️ ۲۰۲۳ Minghui.org تمامی حقوق محفوظ است.
مجموعه رشد و اصلاح خود