(Minghui.org) زنی56 ساله و اهل کره‌ هستم که در چین زندگی می‌کنم. در سال 2009 با دافا آشنا شدم. خانمی به مغازه‌ام آمد و یک نشان یادبود فالون دافا به من داد. او گفت این عبارات را تکرار کن: «فالون دافا خوب است و حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری خوب است! اگر این کار را از صمیم قلب انجام دهی، اقبال خوبی خواهی داشت.»

ازآنجاکه به دروغ‌های حزب کمونیست چین (ح.ک.چ) باور داشتم، فکر کردم چون دولت فالون دافا را ممنوع کرده است، این خانم اینجا است تا دردسر کند. آن خانم مرتب به مغازه‌ام می‌آمد تا مطالب روشنگری حقیقت را به من بدهد، اما من هرگز آنها را نمی‌خواندم.

در سپتامبر2012، دوباره آن خانم را ملاقات کردم. شاید به‌خاطر اینکه زمانش رسیده بود، از او پرسیدم: «شما آن کتاب را دارید؟ مایلم نگاهی به آن بیندازم.» به این طریق جوآن فالون، کتاب اصلی فالون دافا به دستم رسید و رابطه تقدیری‌ام با فالون دافا شروع شد.

کتابی ارزشمند زندگی شوهرم را نجات داد

شوهرم عاشق مطالعه است. او در 35 سالگی به دیابت و تا سال 2012، به سل ریوی شدید مبتلا شد.

به منزل رفتم و به شوهرم گفتم: «عجیب است، نمی‌دانم چرا این کتاب را از آن خانم درخواست کردم. ازآنجاکه تو عاشق مطالعه هستی، نگاهی به این کتاب بینداز. اگر خوب نباشد، آن را به آن خانم برمی‌گردانم.» اکنون، اعتقاد دارم که موجودات خدایی درحال محافظت از ما بودند.

شوهرم خیلی خوش‌اقبال بود. او آن کتاب را رد نکرد، بلکه جوآن فالون را مطالعه کرد. این واقعاً انتخاب خود او بود. اگر او تصمیم متفاوتی می‌گرفت، نتیجه بسیار متفاوت بود.

شوهرم پس از خواندن سخنرانی اول، بدنش شروع به واکنش کرد. وقتی تمام کتاب را خواند، با هیجان گفت: «این یک کتاب فوق‌عادی است. فالون دافا خیلی خوب است. آموزش ویدئویی تمرینات را از آن خانم درخواست کن.» به این‌ طریق شوهرم تمرین فالون دافا را شروع کرد.

از آن به بعد، شوهرم دیگر به بیمارستان نمی‌رود و هیچ دارویی مصرف نمی‌کند. او فقط به تزکیه در فالون دافا تمرکز می‌کند. ازآنجاکه فا را یاد نگرفته بودم، هر روز سعی می‌کردم او را متقاعد کنم که به بیمارستان برود، اما او حاضر نمی‌شد. ازاین‌رو ما با هم جروبحث می‌کردیم. سرانجام، من از آن خانم خواستم که به منزل‌مان بیاید. آن خانم از ابتلا به بیماری نترسید. درعوض، به شوهرم کمک کرد که فا را مطالعه کند و تمرینات را انجام دهد.

شوهرم ظرف دو ماه از یک چنین سل شدید و بیماری دیابت بهبود یافت. او به من گفت که طی دو ماه گذشته به‌طور مداوم سرفه ‌کرده و خون بالا ‌آورده است. او حتی یک قرص مصرف نکرد، فقط به استاد لی (بنیانگذار فالون دافا) و فا اعتقاد داشت و ما قدرت دافا را تجربه کردیم.

استاد لی به شوهرم زندگی دوباره دادند. از استاد به‌خاطر نیک‌خواهی‌شان بسیار سپاسگزارم، هم‌چنین از آن خانم که خالصانه به ما کمک کرد. اکنون، آگاهم که آن خانم واقعاً مردم را نجات می‌دهد، درحالی‌که زندگی خودش را به خطر می‌اندازد! فقط فکر کردن به آن، اشکم را درمی‌آورد.

در مسیر تزکیه استاد مرا راهنمایی کردند

مشاهده تغییرات در شوهرم به من این امکان را داد تا قدرت و عظمت دافا را تجربه کنم. درنتیجه، من نیز تزکیه در دافا را شروع کردم و با شوهرم هم‌تمرین‌کننده شدم.

وقتی برای اولین بار شروع به خواندن جوآن فالون کردم، فقط با خواندن مقدار کمی خوابم می‌برد. تمرینات را مانند کاری عادی انجام می‌دادم. اما استاد مرا رها نکردند و در خواب به من اشاراتی می‌دادند. هر زمان از چنان رؤیایی بیدار می‌شدم، هیجان‌زده و پشیمان بودم. خوشحالی‌ام برای این بود که می‌دانستم استاد درست در کنارم هستند و احساس ندامتم به این دلیل بود که به‌طور کوشا تزکیه نمی‌کردم و استاد نگرانم بودند.

رؤیای اول تزکیه موضوعی جدی است

میمونی را دیدم که شکلک در‌می‌آورد، گویی سعی می‌کرد مرا سرگرم کند. وقتی بیدار شدم، درک کردم زمانی‌که تمرینات را مانند کاری عادی انجام می‌دهم، درست مثل میمونی است که مردم را سرگرم می‌کند.

تزکیه موضوعی بسیار جدی است. اگر با آن به‌طور جدی رفتار نکنم، به خودم آسیب می‌زنم. استاد متوجه آن شدند، ازاین‌رو اشاره کردند. از آن روز به بعد، مصمم شدم که به درون نگاه کنم. با کمک آن خانم، هر روز یک سخنرانی از جوآن فالون را مطالعه می‌کنم و تمرینات را انجام می‌دهم.

رؤیای دوم تزکیه راحتی و آسودگی نیست

طنابی وجود داشت که به‌نظر می‌رسید بیشتر از یک متر طول داشته باشد. فکر کردم اگر دستانم را دراز کنم می‌توانم آن را بگیرم. هرچقدر نزدیک‌تر می‌شدم، نمی‌توانستم آن را لمس کنم. ازآنجاکه هر روز فا را مطالعه و تمرینات را انجام می‌دادم، احساس می‌کردم به‌خوبی تزکیه کرده‌ام.

گاهی اوقات، حتی فکر می‌کردم که تزکیه بسیار ساده است زیرا فا را مطالعه می‌کنم و مطمئن بودم که به‌خوبی تزکیه می‌کنم. اما انتظار نداشتم که استاد درونی‌ترین افکارم را ببینند. ایشان یک بار دیگر به من اشاره کردند. درک کردم که تزکیه خیلی راحت نیست. قبل از اینکه بتوانم به خود واقعی‌ام بازگردم، باید به‌طور واقعی، به‌شیوه‌ای معقول و استوار تزکیه کنم و از وابستگی‌هایم رها شوم.

رؤیای سوم وابستگی به احساسات خانوادگی

برادر کوچکم را دیدم. من درگیر تمام اتفاقات بزرگ زندگی برادر کوچکم بوده‌ام. این بار، احساس کردم که نگاهش مرموز بود، انگار چیزی را از من پنهان می‌کرد. ازاین‌رو او را دنبال کردم و به پلکانی چوبی رسیدم که پله‌ها در وضعیت خیلی خوبی نبودند و بالا رفتن از آنها دشوار بود. آنگاه بیدار شدم.

برادر کوچکم باوجودی‌که بیش از 40 سال دارد هنوز ازدواج نکرده است، ازاین‌رو بیشتر از همه نگران او بودم. پس از بیداری از رؤیا، درک کردم که استاد به من اشاره می‌کنند که باید وابستگی به احساسات به او را رها کنم. استاد همه چیز را می‌دانند. من واقعاً خیلی نگران خانواده‌ام هستم. چیزی در خانواده وجود ندارد که من به آن اهمیت ندهم. به‌نظر می‌رسد که اگر من نباشم، خانواده‌ام ازهم پاشیده می‌شوند.

استاد بیان کردند:

«برخی از افراد می‌گویند: "من پول بیشتری به‌دست خواهم آورد و مطمئن خواهم شد که خانواده‌ام تأمین باشند. پس از آن هیچ نگرانی ندارم و می‌روم که تزکیه کنم." می‌گویم که خواب می‌بینید. شما نمی‌توانید در زندگی دیگران دخالت کنید، خواه همسر، فرزند، والدین یا خواهر و برادرتان باشد. آیا این چیزی است که شما تصمیم می‌گیرید؟» (سخنرانی چهارم، جوآن فالون)

رؤیای چهارم - پیدا کردن خود واقعی

افراد زیادی در صف درحال خریدن تنقلات بودند. زمانی‌که نزدیک بود نوبتم شود به خواب رفتم. وقتی از خواب بیدار شدم فقط چند نفر باقی مانده بودند.

متوجه شدم که وابستگی به خوراکی‌های لذیذ و آشپزی دارم. هم‌چنین مطالب و عکس‌هایی را در رسانه‌های اجتماعی می‌گذاشتم تا غذاهایم با سایرین مقایسه شود که غذای چه کسی بهتر به‌نظر می‌رسد یا مزه بهتری دارد.

در این روند، از مطالعات فا غافل می‌شدم. ناگهان درک کردم که زمان‌ در دنیای بشری بسیار محدود است. هدف اصلی‌ ما یافتن خود واقعی‌مان است. برای اینکه با هم‌تمرین‌کنندگان هم‌گام شوم، باید فا را یاد بگیرم و خودم را با پشتکار تزکیه کنم.

متشکرم استاد که اجازه دادید من و شوهرم این مسیر تزکیه را بپیماییم. اکنون خانواده‌ام در فالون دافا تزکیه می‌کنند. به‌ویژه که امسال یک نوزاد مرید دافا نیز به جمع ما اضافه شده است، که نه تنها خوشحالی را به‌ارمغان آورده، بلکه مسئولیت دیگری نیز برای ما به همراه دارد. ما می‌گذاریم این تمرین‌کننده جدید دافا به پودو، موسیقی (دافا) و در زمان مطالعه فای‌مان به جوآن فالون گوش دهد. وقتی با او بازی می‌کنیم، هم‌چنین به او یاد می‌دهیم تکرار کند: «فالون دافا خوب است، حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری خوب است.». هم‌تمرین‌کننده کوچک‌مان را به‌خوبی راهنمایی خواهیم کرد.