(Minghui.org) برای ما تمرین‌کنندگان فالون دافا ضروری است که ضمن نجات مردم، از قدرت‌های فوق طبیعی‌مان استفاده کنیم. می‌خواهم افکارم را با شما در میان بگذارم.

در طول 20 ژوئیه سال گذشته،  برای نصب بنرهای روشنگری حقیقت به بیرون رفتم. نقطه خوبی پیدا کردم و بنرم را بیرون کشیدم. دقیقاً همانطور که قصد داشتم آن را روی شاخه درخت گیر بیندازم، مردی که سوار دوچرخه شده بود از کنار آن عبور کرد و نگاهم کرد. احساس کردم که او باز خواهد گشت.

همانطور که فکر می‌کردم او برگشت، در كنار دیوار دوچرخه‌اش را پارک كرد و شروع به برقراری تماس تلفنی كرد (فرض كردم به پلیس زنگ زده است). او را تماشا کردم که در حال صحبت است، آرزو کردم ازآنجا برود تا بتوانم بنرم را نصب کنم. ازآنجاکه او جایی نرفت، بالاخره من آنجا را ترک کردم.

به محض ورود به خانه، افکار درست فرستادم. به این فکر کردم که چطور می‌توانستم آن شخص را پس از انجام چنین رفتار بدی نجات دهم. نتوانستم در آن نقطه مانع او شوم، اما احساس کردم او باید بلافاصله یک تجربه منفی داشته باشد - چیزی که در خاطرش بماند و بتواند کمکش کند به این خاطر است که او مانع یک تمرین‌کننده فالون دافا از نجات مردم شده است.

به‌علاوه اداره پلیسی که آن شخص با آنها تماس گرفته بود تا گزارشم را بدهد باید ازاتفاقی که برای آن شخص افتاده مطلع شوند و درس عبرت بگیرند تا در آینده تمرین‌کنندگان را تحت آزار و شکنجه قرار ندهند.

از آن به بعد، به محض شنیدن هر مورد آزار و شکنجه، افکار درست می‌فرستادم. هدفم این بود که افراد دخیل در آزار و شکنجه بدانند كه این بازپرداخت آزار و شکنجه تمرین‌کنندگان است و باید  اشتباهات‌شان را اصلاح کنند.

گاهی اوقات تشخیص اینکه چه افرادی در این آزار و شکنجه مشارکت داشته‌اند کار سختی است تا بتوانیم حقایق را برای‌شان روشن کنیم. احساس کردم اگر بلافاصله بعد از انجام کارهای بد نسبت به تمرین‌کنندگان دافا تجربه منفی داشته باشند، به آنها کمک می‌کند درک کنند کاری که انجام داده‌اند اشتباه بوده است. درغیراین‌صورت، اگر آن تجربه پندآموز هفته‌ها یا ماه‌ها بعد روی می‌داد، آنها نمی‌فهمیدند که علت آن اتفاق مشارکت آنها در آزار و شکنجه دافا بوده است.

درک خود را با تمرین‌کننده دیگر در میان گذاشتم، اما او با من مخالف بود. او گفت تنها کاری که ما باید در آن نقش داشته باشیم نجات مردم است و اینکه اتفاق بدی برای مردم بیفتد بخشی از آن نیست. توضیح دادم که انگیزه‌ام منفی نیست. اما سایر تمرین‌کنندگان با او موافق بودند. در واقع بیشتر تمرین‌کنندگان گفتند که اشتباه کردم.

گفتم: «در نظم دوم فرستادن افکار درست، استاد به ما آموختند، «عقوبت آنی در این دوره زندگی». به نظرم، اینکه بگذاریم بدکاران بلافاصله پس از انجام یک عمل اشتباه عقوبت آنی دریافت کنند، ریشه در فا دارد. اگر این درس او را بیدار کند، می‌تواند نجات یابد. حتی اگر او از خواب بیدار نشود و نجات پیدا نکند، نباید به او اجازه داده شود به میل خود کارهای بد انجام دهد و افراد دیگر را نابود کند.»

استاد بیان کردند:

«در حقیقت برخی از شاگردان و موجودات در قلمروهای مختلف که قادرند از توانایی‌های فوق‌طبیعی‌شان در بُعدهای مختلف استفاده کنند، از توانایی‌های فوق‌طبیعی و توان گونگ (گونگ‌لی) خود استفاده کرده‌اند تا در ازبین بردن موجوات شیطانی که به دافا آسیب می‌رسانند شرکت کنند. وقتی برخی از مریدان دافا موجودات شیطانی را می‌بینند، آنها فالون و قدرت‌های خدایی دافا را بیرون می‌فرستند تا شیطان را ازبین ببرند و شاگردانی نیز وجود دارند که زمان‌های مشخصی که قاتل‌های دنیا و مهاجمینی که مردم را کتک می‌زنند کیفر دریافت کنند را معین کرده‌اند. آنها به‌طور مؤثری عوامل شیطانی را ازبین برده‌اند و افراد بد را بازداشته‌اند.» (افکار درست مریدان دافا قدرتمند است از نکات اصلی برای پیشرفت بیشتر 2)

مقاله‌ای از مینگهویی را به‌یاد می‌آورم که درباره یک نگهبان زندان بود که قصد داشت تمرین‌کننده‌ای را تحت آزار و شکنجه قرار دهد. این تمرین‌کننده به نگهبان گفت: «آخرین باری که تمرین‌کنندگان را مورد آزار و شکنجه قرار دادی، دچار حمله قلبی شدی. مراقب باش.» نگهبان زندان هشدار را نادیده گرفت و پانزده روز بعد دچار سكته مغزی شد. سایر نگهبانان چنان وحشت‌زده شدند که جرئت نکردند دیگر آن تمرین‌کننده را تحت آزار و شکنجه قرار دهند.

براساس مقاله دیگر مینگهویی، یک رئیس پلیس در دالیان، استان لیائونینگ تمرین‌کننده‌ای را ربود. آن تمرین‌کننده افکار درست فرستاد و سپس گفت: «آیا پاهای شما بعد از ربودنم درد نمی‌کند؟» از آن لحظه به بعد، پاهای رئیس آنقدر درد گرفت که دیگر نمی‌توانست پاهایش را روی زمین قرار دهد. درد شدت گرفت و او نمی‌توانست راه برود.

از آنجا که هیچ چیزی مؤثر نبود، او نزد یک پیشگو رفت که به او گفت: «تو به خدایان و بوداها توهین کرده‌ای. درد پا مجازات توست. چه موقع درد شروع شد؟ چه کار کردی؟» او گفت که  کار خاصی جز دستگیری یک تمرین‌کننده خانم فالون دافا چند روز قبل انجام نداده است.

شخص پیشگو گفت: «همین بود! او را در اسرع وقت آزاد کن و حالت خوب خواهد شد.» رئیس از ارتباطات خود استفاده کرد و آن تمرین‌کننده را آزاد کرد. درد پا بلافاصله از بین رفت.

یک نقطه شروع درست

برخی از تمرین‌کنندگان ثابت قدم بودند و از امضای هرگونه اظهارنامه برای کنارگذاشتن تمرین امتناع ورزیدند. به هر حال آنها مورد آزار و شکنجه قرار گرفتند. سایر افراد نیز همین کار را کردند و آنها را به حال خودشان رها کردند.

در یک مقاله مینگهویی، به یک تمرین‌کننده گفته شد که قبل از آزادی از زندان چیزی را امضاء کند. او برگه را خواند و گفت: «این توهین به من است.» او پنج روز شکنجه شد. هنگامی که دستور امضای اظهارنامه به تمرین‌کننده دیگری داده شد، او گفت: «این توهین به دافا است.» او مجبور به امضاء نشد و آزاد شد.

شرایط یکسان بود؛ تفاوت فقط در یک کلمه بود. نتایج بسیار متفاوت شد، زیرا دیدگاه آنها متفاوت بود.

بسیاری از تمرین‌کنندگان از شکنجه‌گران خود پیروی کردند: آنها به‌طور مطیعانه وارد ون پلیس شدند و اجازه دادند پلیس آنها را ببرد. بعضی از آنها مقاومت کردند اما باز به‌زور به داخل ماشین کشیده شدند.

در مقابل، وقتی پلیس بازوی تمرین‌کننده‌ای را گرفت، آن تمرین‌کننده بازویش را چرخاند و پلیس را به فاصله دوری پرتاب کرد. یک تمرین‌کننده تقریباً 90 ساله روی نیمکت نشسته بود. وقتی مأمور پلیس او را گرفت، بازویش را چرخاند و او را به داخل حیاط پرتاب کرد.

استاد در بخش چی‌گونگ هنرهای رزمی بیان کردند:

«وقتی سعی می‌کنید حمله کسی را دفع کنید، گونگ نیز در همان زمان در آن جا خواهد بود. بدون توجه به این که با چه سرعتی با مشت ضربه را پرتاب می‌کنید، آن سریع‌تر از ما عبور می‌کند زیرا مفهوم زمان در دو طرف متفاوت است.» (جوآن فالون)

چرا بسیاری از تمرین‌کنندگان (از جمله من) هنگامی که دستگیر شدند نتوانستند به شکنجه‌گران خود به‌طور جدی هشدار دهند؟ این موضوع را با تمرین‌کنندگان دیگر مورد بحث قرار داده‌ام، و نتیجه‌گیری ما این بود: این اتفاق برای ما نیفتاد چراکه افکار بشری مانع ما شد. نگران بودیم که کلمات‌مان هیچ تأثیری نداشته باشد، بلکه در عوض باعث آزار و شکنجه بیشتر شود.

افکار بشری ما مانع از افکار درست ما شده است. در نتیجه نتوانستیم جلوی شکنجه‌گران خود را بگیریم و در آزار و شکنجه‌های طولانی مدت گیر افتادیم. قدرت فوق طبیعی که استاد به ما داده‌اند نتوانستند نقشی را بازی کنند، ما نتوانستیم قدرت عظیم دافا را به نمایش بگذاریم و نتوانستیم به دافا  اعتبار ببخشیم و افراد بیشتری را نجات دهیم.

فکر می‌کنم که ما تمرین‌کنندگان باید بیشتر در مورد این موضوع درک‌های‌مان را به‌اشتراک بگذاریم  و به این فکر کنیم که چرا تمایل به تحمل آزار و شکنجه را داریم.

استاد بیان کردند:

«اگر هر کدام از شما بتوانيد فا را از اعماق ذهنتان درک كنيد، آن به‌طور واقعی تجلی فا، كه قدرتش هيچ حد و مرزی نمی‌شناسد خواهد بود- ظهور مجدد فای عظيم بودا در دنيای بشری» (نصیحت هشدارآمیز از نکات اصلی برای پیشرفت بیشتر)