(Minghui.org) با نگاه به 24 سال گذشته که فالون دافا را تمرین کردهام، احساس خوشبختی و شادی فوقالعادهای دارم. اصول راهنمای «حقیقت، نیکخواهی، بردباری» دافا در روحم ریشه کرده است و مرا در زندگی راهنمایی میکند و سطح اخلاقیاتم را بالا میبرد. فالون دافا (فالون گونگ) نیز برکات زیادی را برای من، بستگانم و دوستانم بهارمغان آورده است.
ماجراهای زیر از من، خانوادهام و دوستانم گواه شگفتیها و عظمت دافا هستند.
مادرم سالم و قوی شد
مادرم قبلاً وضعیت سلامتی ضعیفی داشت و مستعد بیمارشدن بود. وقتی در سال 1992 مرا بهدنیا آورد، دچار بسیاری از عوارض بعد از زایمان شد. سردرد و سرماخوردگی برایش امری عادی بود. او به روماتیسم پس از زایمان، گرفتگی معده، التهاب کیسۀ صفرا و بسیاری از بیماریهای دیگر مبتلا شد.
تا زمانی که بهیاد میآورم، مادرم در تمام طول سال به دارو تکیه میکرد. او در محله ما به «شیشه دارو» معروف بود. پدرم یک کارگر معمولی بود که درآمد ناچیزش تمام درآمد خانواده ما برای گذران زندگی بود. تقریباً همه آن صرف هزینههای پزشکی مادرم میشد. ما در فقر شدید زندگی میکردیم.
یک شب در تابستان سال 1996، درحالیکه مادرم در حیاط با من بازی میکرد، یک زوج مسن از محله ما عبور کردند که یک دستگاه پخش صوت بزرگ قدیمی با خود داشتند. مادرم از آنها استقبال کرد و فهمید که آنها تمرینکنندگان فالون گونگ هستند و از محل تمرین به خانه بازمیگشتند.
آنها فالون گونگ را به ما معرفی كردند و به ما گفتند كه این تمرین چیگونگ بسیار خوبی است و یک سیستم پیشرفته از مدرسه بودا است. آنها به ما گفتند که فالون گونگ نه تنها در بهبود بیماری و حفظ سلامتی افراد مؤثر است، بلکه به مردم اجازه میدهد که به خود واقعی اولیهشان برگردند. آنها از مادرم دعوت کردند تا فیلمهای سخنرانی استاد لی هنگجی را همراه آنها در خانهشان تماشا کنند.
مادرم مؤدبانه پیشنهادشان را رد کرد، اما بعد از رفتن آنها، مدام داد زدم و از مادرم میخواستم که به آنجا برویم. گریهکنان روی زمین غلت خوردم. مادرم که هیچ راهی برای آرام کردنم نداشت مرا به خانه همسایه برد.
وقتی آنجا رسیدیم، مادرم اولین مجموعه از تمرینهای فالون گونگ را یاد گرفت. او قبلاً به دلیل روماتیسم دچار کمردرد بود، اما با اتمام اولین تمرین، بلافاصله احساس راحتی و آرامش کرد. کمر دردش از بین رفته بود. مادرم بعد از این تجربه مثبت، هر روز مرا به خانه همسایه میبرد تا تمرینها را یاد بگیریم. پس از آن، كتاب جوآن فالون را بهدست آورد و در راه تزکیه دافا قدم نهاد.
مادرم با پیشرفت در تزکیهاش تغییر کرد. او کشوی داروی خود را خالی کرد و تمام نسخههایش را دور ریخت. همه بیماریهایاش بدون هیچ گونه درمان پزشکی ناپدید شد. پوستش درخشان بهنظر میرسید و از درون به بیرون میدرخشید. دافا نه تنها سلامتیاش را بازگرداند بلکه باعث صرفهجویی قابل توجهی در هزینههای پزشکی برای خانوادهام شد.
مادرم بدون بیماری و رنج، احساس آرامش و پرانرژی بودنمیکرد! قبلاً هرگز نمی توانست کارهای سنگین انجام دهد، اما بعد از تمرین دافا بسیار قویتر شد. او برای کمک به اوضاع مالی خانواده، شروع به کار در مزرعه و کاشت سبزیجات کرد و دهها کیلو محصول را برای فروش با دوچرخه به بازار میبرد. یک «شیشه داروی» بیمار تبدیل به «هرکول» شد!
شخص بهتر و دانشآموز خوبی شدم
هر روز صبح زود بیدار میشدم و به مادرم و بسیاری از تمرینکنندگان دیگر میپیوستم تا تمرینهای فالون گونگ را انجام دهم. اگرچه كوچک بودم و هنوز خواندن را یاد نگرفته بودم، اغلب با او به مطالعه گروهی فا میپیوستم و وقتی افراد با صدای بلند میخواندند به آنها گوش میدادم. بسیاری از اصول دافا را بهخاطر میسپردم. بهعنوان مثال، اگر فردی مثل یک انسان خوب رفتار کند، استاد به او کمک میکنند تا کارما را از بین ببرد. سابقاً هر وقت سرما میخوردم یا تب میکردم برای تزریق آمپول به پزشک میرفتم. از زمانی که تمرین دافا را شروع کردم، سالم بودهام و به هیچ دارو و آمپولی نیاز نداشتهام.
در نزدیکی بازاری كه مادرم برای فروش سبزیجات به آنجا میرفت، مردی بیخانمان بود. او در تمام طول سال در زبالهها به دنبال غذا بود. مردم او را «احمق بزرگ» صدا میکردند. برای او متأسف بودم، بنابراین هر وقت با مادرم میرفتم، از مادرم مقداری پول درخواست میکردم و دو عدد نان بخارپز برایش میخریدم. مردم از این کار خوبم باخبر شدند و خوبی مرا تحسین کردند.
بسیار خوششانس هستم که دافا را همیشه با خود دارم. از همان کودکی میدانستم که باید مطابق با معیارهای «حقیقت، نیکخواهی، بردباری» فرد خوبی باشم، چراکه این اصول اساس شخصیتم را بنا نهاد و باعث شد واقعاً تفاوت درست و غلط را درک کنم.
در مدرسه با همکلاسیهایم خوب کنار می آمدم. دافا خِردم را باز کرد، بنابراین عملکرد تحصیلیام همیشه درمیان بهترین نمرات بود و در آواز و رقص نیز مهارت داشتم. اغلب در مدرسه شاگرد اول میشدم. بسیاری از دانشآموزان مرا دوست داشتند و میخواستند با من بازی کنند. همچنین مایل بودم که به سایر دانشآموزانی که در تحصیل نیاز به کمک داشتند یا خانوادههایشان از نظر مالی ضعیف بودند کمک کنم.
وقتی بزرگتر شدم و به دبیرستان رفتم، درباره ماهیت شیطانی حزب کمونیست چین (حکچ) آگاهتر و مشتاقتر شدم تا به همکلاسیهایم درباره دافا بگویم. اغلب در مسیر رفتن از مدرسه به خانه از فرصت برای صحبت با همکلاسیهایم استفاده میکردم. از تجربیات شخصی خود شروع میکردم، اینکه من و مادرم چگونه از تزکیه خود بهرهمند شدیم و سپس درباره ارزشهای جهانی «حقیقت، نیکخواهی، بردباری» صحبت میکردیم.
همچنین به آنها گفتم که بهاصطلاح «خودسوزی» در میدان تیانآنمن دروغ بود زیرا دافا کشتن از جمله خودکشی را منع میکند. ازآنجاکه دانشآموزان اطرافم مرا بهخوبی میشناختند، اکثر آنها مایل بودند حقیقت را بپذیرند. بسیاری از آنها تصمیم گرفتند از حکچ و سازمانهای جوانان آن کنارهگیری کنند تا آیندهای روشن داشته باشند.
وقتی در دانشگاه بودم، با سه هماتاقیام روابط خوبی داشتم. آنها حقیقت را درک کردند و در مطالعه دافا و تزکیهام از من حمایت میکردند. میتوانستم در خوابگاه آزادانه فا را مطالعه کنم، تمرینها و مدیتیشن را انجام دهم. همچنین درباره خوبیهای دافا با آنها صحبت کردم و آنها تاحد زیادی بهرهمند شدند. آنها پس از فارغالتحصیلی از دانشگاه از زندگیهای ارزندهای برخوردار شدند.
برای کارآموزی در یک ایستگاه رادیویی به یک شهر جنوبی رفتم. دوره کارآموزی را با موفقیت به پایان رساندم و کار مناسبی پیدا کردم، درحالیکه بسیاری از همکلاسیهایم پس از فارغالتحصیلی برای پیدا کردن شغل مناسب در تقلا بودند. آنها به من حسادت میورزیدند و از «موفقيتم» در تعجب بودند. بهخوبی میدانستم که این نعمتی است که توسط استاد و دافا به من اعطا شده است. همه چیز توسط استاد نظم و ترتیب داده شده است.
اکنون شش سال است که مشغول کار هستم و طی آن با دشواریها و ناکامیهایی روبرو شدهام. همیشه مطابق با معیارهای دافا رفتار کردهام، با اطرافیانم کنار آمدهام و سخت کار کردهام. از جانب مدیران و همکاران واحد کاریام مورد تمجید و تقدیر واقع شدم و چند بار بهعنوان «کارمند عالی» لقب گرفتم.
درآمدم اکنون یکی از بالاترین درآمدها در بین همسن و سالانم است. از پسانداز ماهانه خود برای حمایت از والدینم که درآمد محدودی دارند، استفاده میکنم تا از بار مالی و نگرانی آنها بکاهم. هر بار که به زادگاهم برمیگردم، دوستان و همسایگانم مرا تحسین میکنند. به آنها میگویم که همه اینها برکاتی است که از طریق تمرین فالون دافا و شخصی خوب مطابق با معیارهای «حقیقت، نیکخواهی، بردباری» بودن حاصل میشود.
دافا برادر کوچکم را بااستعداد ساخت
خانوادهام غالباً مورد تحسین قرار میگیرند و پدر و مادرم نیز به دلیل تربیت دو فرزند خوب مورد تعریف و تمجید قرار میگیرند. از نظر آنها من فوقالعاده هستم، اما برادر کوچکترم حتی بهتر از من است.
او در سال 1998 متولد شد. در آن زمان، حکچ فقط به هر خانواده اجازه داشتن یک فرزند را میداد، بنابراین دولت والدینم را جریمه کرد. این امر وضعیت مالی بد خانواده مرا حتی بدتر کرد. خوشبختانه مادرم قبلاً تمرین دافا را شروع کرده بود. استاد لی آموزش دادند:«آیا نگفتم که با تمرین یک نفر، کل خانواده نفع میبرند.»(آموزش فا در کنفرانس فا در استرالیا) به لطف دافا، همه افراد خانواده ما سالم هستند که بهطور طبیعی باعث صرفهجویی در هزینههای پزشکی ما شد.
برادر کوچکترم همیشه بسیار با استعداد و باهوش بوده است و حافظه استثنایی دارد. قبل از اینکه بتواند بخواند، میتوانست درباره دافا (لون یو) و چند شعر از هنگ یین را بخواند. از زمان رفتن به مدرسه، عملکرد علمیاش همیشه عالی بوده و سالهاست که در مدرسه رتبه اول را کسب کرده است. او با کسب امتیازات برتر در آزمونهای پذیرش دانشگاه در یکی از ده دانشگاه برتر چین پذیرفته شد. هر وقت همسایگان ما درباره عملکرد مدرسه فرزندانشان صحبت میکردند، آنها با لحنی غبطهآمیز از برادر کوچکم یاد میکردند.
با راهنمایی اصول دافا، والدینم هرگز نگران تحصیل او نبودند یا هزینهای برای کلاسهای فوقالعاده پرداخت نکردند. او از خصوصیات اخلاقی و صداقت بالایی برخوردار است. او مهربان، متواضع و مایل به کمک به دیگران است و هرگز با کسی درگیری پیدا نمیکند. معلمان و همکلاسیهایش او را از نظر اخلاقی و تحصیلی سرآمد همه میدانند. به لطف برکات بیحد و حصر دافا، او استعداد فوقالعادهای دارد.
شغل و زندگی دوستم بعد از تمرین دافا بهبود مییابد
من یک همکلاسی دبیرستانی دارم که در سالهای دانشگاه با من در یک شهر بود. مثل دو خواهر با هم سازگار بودیم. او از كوچكی وضعيت سلامتی ضعیفی داشت و اغلب بيمار میشد. بعد از اینکه در جنوب مستقر شدم، او برای کسب فرصتهای شغلی به شهر من آمد. از او دعوت کردم که با من زندگی کند. او دریافت که طی مدتی که با من زندگی میکرد، وضعیت سلامتیاش بهتر شده است. بنابراین به قدرت دافا اعتقاد پیدا کرد و به تدریج گفتار و رفتار خود را با «حقیقت، نیکخواهی، بردباری» همسو کرد.
در حال حاضر او کار و درآمد خوبی دارد. ما در یک آپارتمان زندگی میکنیم و او اغلب کتابهای دافا را مطالعه میکند و تمرینها را با من انجام میدهد. بهدلیل پاکسازی مداوم بدنش، دیگر مانند گذشته بیمار نیست. او خوشبین و مثبت شده است و تغییراتش واقعاً نیکخواهی و قدرت مطلق و بی حد و مرز استاد و دافا را بهتصویر میکشد!
کپیرایت ©️ ۲۰۲۳ Minghui.org تمامی حقوق محفوظ است.
مجموعه آغاز تزکیه