(Minghui.Org) بیش از 20 سال است که فالون دافا را تمرین می‌کنم. طی دو دهۀ گذشته، نیروهای کهن ‌از شکاف‌هایم در تزکیه سوءاستفاده کرده‌اند و چیزهایی را برایم نظم و ترتیب داده‌اند. آنها موانع بسیار سختی را برایم ایجاد کردند که روی هم تلنبار و سرانجام به مصیبتی بسیار بزرگ تبدیل شدند، درحالی‌که تلاش می‌کردند به زندگی‌ام پایان دهند. این جریان به‌دلیل ناتوانی‌ام در تزکیۀ حقیقی شین‌شینگم و رهاکردن حقیقی بسیاری از وابستگی‌هایم بود. این استاد هستند که از من محافظت و کمکم کردند بر انواع‌واقسام محنت‌ها غلبه کنم. به‌این‌ترتیب توانستم در مسیر تزکیه‌ام ثابت‌قدم بمانم.

به‌دست‌آوردن دافا در طول یک محنت

هنوز 30ساله نشده بودم که شروع به تمرین دافا کردم. آن دوره، دوره پررونق زندگی‌ام بود، اما به‌دلیل زمین‌خوردنی تصادفی در محل کار که باعث فلج‌شدن و بستری‌شدنم شده بود، روحیه خوبی نداشتم. به نکروز سر استخوان ران چپ و ضایعه فولیکول مبتلا بودم. ما فقیر بودیم و توانایی پرداخت هزینه‌های پزشکی را نداشتیم. شوهرم کار و دختر پنج‌ساله‌ام از من مراقبت می‌کرد.

درحالی‌که مملو از ناامیدی بودم، استاد لی ترتیبی دادند که یکی از همسایگانم، یک تمرین‌کننده، کمک کند فا را کسب کنم. من استاد را داشتم و تمایل داشتم به زندگی ادامه دهم. نکتۀ باورنکردنی این بود که پس از فقط چند روز تمرین‌کردن ‌توانستم بنشینم، بایستم، با عصا راه بروم و برای انجام تمرینات به یک محل تمرین بروم. این استاد و دافا بودند که زندگی جدیدی به من بخشیدند. خانواده و همسایگانم از قدرت دافا و عظمت استاد شگفت‌زده شدند و بسیاری از آنها تزکیه در این روش را شروع کردند.

فرازونشیب‌ها در دریای طوفانی محنت‌ها

فقط چند ماه بعد در ژوئیه1999، رئیس وقت حزب کمونیست چین (ح‌ک‌چ)، جیانگ زمین، آزار و شکنجه فالون دافا را آغاز کرد. مدتی به نظر می‌رسید ابرهای تیره و حسی از وحشت چین را فرا گرفته است. اعضای خانواده‌ام که قصد داشتند تمرین دافا را شروع کنند، تصمیم‌شان عوض شد. دورۀ بسیار دردناکی برایم بود: «دافا چنین روش خوبی و با چنین استانداردهای بالایی است، مردم را از درد و رنج نجات می‌دهد و از آنها می‌خواهد خوب باشند. چرا ناگهان سرکوب می‌شود؟» با حسی از قدردانی بی‌کران از استاد، مصمم شدم تا انتها ایشان را دنبال کنم.

حتی اگرچه به‌سختی راه می‌رفتم، من و دخترم برای برطرف‌کردن درک‌های نادرست مردم درباره دافا بیرون می‌رفتیم. مطالب دافا را در ساختمان‌ها، خیابان‌های فرعی و جاده‌های اصلی توزیع می‌کردیم. برای اعتباربخشی به دافا، در زمستان 2001، من و دخترم همراه سایر ‌تمرین‌کنندگان بر موانع و مداخلات غلبه کردیم و به میدان تیان‌آن‌من رفتیم.

با تشدید آزار و شکنجه، سرکوب و خفقان در محیط چین بیشتر و بیشتر شد. بسیاری از تمرین‌کنندگان به‌طور غیرقانونی دستگیر، شکنجه و کشته شدند. من نیز دستگیر و بازداشت شدم. در آن زمان، فا را مطالعه نمی‌کردم و وابستگی‌های زیادی داشتم، به‌ویژه ترس. بنابراین نمی‌توانستم بر این موانع و سختی‌های مهم غلبه کنم. نیروهای کهن شروع به آزار و شکنجۀ جسمی‌ام کردند و کارمای بیماری را تجربه کردم.

ازآنجاکه در آن زمان نمی‌دانستم چگونه شین‌شینگم را تزکیه کنم و قادر به ازبین‌بردن وابستگی‌هایم نبودم، میدان کارمایی در بدنم شکل گرفت که مدام رشد می‌کرد و ضخیم‌تر می‌شد. آن انباشته و در نهایت به تودۀ سختی در سمت راست سینه‌ام تبدیل شد. رفتن به این‌طرف و آن‌طرف برایم راحت نبود. احساس بدبختی و درماندگی می‌کردم. به‌علاوه، از مطالعه فا و انجام تمرینات غافل و به‌تدریج از تزکیه دور شدم.

نیروهای کهن ‌بارها و بارها از شکاف‌هایم سوءاستفاده کردند تا چیزهایی را برایم نظم و ترتیب دهند. دلیل دیگر این بود که از هم‌تمرین‌کنندگانم دور بودم. ارتباط بسیار کمی‌ با آنها داشتم، بنابراین در اصل خودم به‌تنهایی تزکیه و با «بیماری» و فرازونشیب‌ها دست‌وپنجه نرم می‌کردم. در پاییز سال 2017 دوباره فلج شدم. یک بار دیگر درد و رنج را تجربه کردم.

استاد کمک کردند بر محنت‌ها غلبه کنم و نجاتم دادند

دخترم بزرگ شده بود و در جای دیگری کار می‌کرد. شوهرم برای کار بیرون می‌رفت و دوروبرم نبود. در تخت دراز می‌کشیدم، به سقف نگاه کرده و فکر می‌کردم: «چرا دوباره در تخت بستری شده‌ام؟ همۀ این سالها چطور تزکیه کردم؟ چگونه در جادۀ تخریب‌کننده‌ای که نیروهای کهن نظم و ترتیب دادند، ‌قدم گذاشتم؟ نه، نباید فریب نیروهای کهن را بخورم و نباید مسیری را که نظم و ترتیب داده‌اند، دنبال کنم. من تمرین‌کننده دافا هستم و می‌خواهم نظم و ترتیب آنها را کاملاً نفی کنم. باید مسیر تزکیه‌ای را دنبال کنم که استاد نظم و ترتیب داده‌اند.» سپس از استاد کمک خواستم.

بعد از فرستادن این فکر، استاد نظم و ترتیبی دادند که هم‌تمرین‌کننده‌ای به خانه‌ام بیاید. آن تمرین‌کننده‌ درحالی‌که مراقبم بود، کمک کرد فا را درک کنم، به من یاد داد چگونه پیشرفت کرده و چگونه شین‌شینگم را حقیقتاً تزکیه کنم. خیلی زود، به برکت استاد و قدرت فا، و با توجه به مراقبت و کمک آن هم‌تمرین‌کننده، توانستم بنشینم، بایستم، در اطراف قدم بزنم و با عصا از پله‌ها بالا و پایین بروم. دوباره توانستم از پله‌ها پایین بروم و بعداً دیگر نیازی به عصا هم نداشتم.

تقریباً یک سال فلج بودم. بار دیگر قدرت دافا را تجربه کردم و این تجربه سخنان استاد را تأیید کرد: «... ماده‌ و ذهن هر دو يک‌ چيز هستند.» (سخنرانی اول، جوآن فالون) از استاد سپاسگزارم که من، شاگردی که خوب نبود و باید دوباره نجات می‌یافت، را رها نکردند.

ارتقای خودم در طول یک محنت، درحالی‌که استاد دوباره کمکم کردند

در پاییز و زمستان سال 2019، به محل سکونت اولیه‌ام بازگشتم. در اوایل دسامبر برای خرید سبزیجات به یک بازار صبحگاهی رفتم. برف باریده و جاده لغزنده بود و در مسیرم به سمت خانه زمین خوردم. نیروهای کهن از این جریان به‌عنوان بهانه‌ای استفاده کردند و دوباره در تخت بستری شدم. هدفشان این بود که مانع تزکیه‌ام شوند و سرانجام نابودم کنند. بلافاصله متوجه هدف شیطانی‌شان شدم. همۀ نظم و ترتیب‌های آنها را انکار کرده و فا را بسیار مطالعه و از بر کردم. برای یافتن مشکلاتم به درون نگاه و به‌طور مداوم وابستگی‌هایم را رها کردم. با اصلاح مداوم خودم، وقتی ‌توانستم بنشینم یا بایستم، تمرینات را انجام دادم و درعینِ‌حال هرگونه فکر منفی را نفی ‌کردم.

استاد بیان کردند:

«"وقتی تحمل‌كردن آن سخت است، می‌توانی آن‌ را تحمل كنی. وقتی انجام آن سخت است، می‌توانی آن ‌را انجام دهی".» (سخنرانی نهم، جوآن فالون)

با خودم سختگیر بودم و فای استاد را از بر می‌کردم. در عرض فقط 20 روز، از این محنت عبور و بار دیگر قدرت دافا را تجربه کردم.

اکنون می‌توانم کارهای خانه را انجام دهم. علاوه بر اینکه هر روز فا را مطالعه می‌کنم و تمرینات را انجام می‌دهم، می‌توانم بیرون بروم و حقیقت را روشن کرده و وجدان مردم را بیدار کنم، اگرچه برخی از تمرین‌کنندگان نگران پاها و وضعیت جسمی‌ام هستند و مؤدبانه توصیه می‌کنند که بیرون نروم و فا را در خانه مطالعه کنم.

واقعاً فکر می‌کنم امروز که این پاندمی از کنترل خارج شده و زندگی انسان‌ها در معرض خطر است، باید زمان را غنیمت بشماریم و مردم را بیدار کنیم. اگر یک نفر دیگر در جهان از حقیقت آگاه شود، یک بدن آسمانی دیگر نجات می‌یابد. از وقت کم باقی‌مانده استفاده و با روشنگری حقیقت به استاد در اصلاح فا کمک کرده و مأموریتم را کامل می‌کنم. درعینِ‌حال، شین‌شینگم به‌طور مداوم ارتقا می‌یابد.

استاد بارها و بارها مرا از محنت‌ها نجات داده‌اند. اگرچه اعضای خانواده‌ام دافا را تمرین نمی‌کنند، از مزایای زیادی بهره‌مند شده‌اند. وضعیت سلامتی شوهرم بد بود و زمستان گذشته به‌دلیل بیماری جدی‌اش در بیمارستان بستری شد. پس از ترخیص از بیمارستان، به‌دلیل بیماری‌هایش در خانه می‌ماند و بسیار مضطرب بود. او طی این سالها، به دافا اعتقاد پیدا کرده بود، از تمرین‌کردنم حمایت می‌کرد و در مراقبت از من بسیار باملاحظه بود. او شاهد بود كه استاد در طول این چند محنتِ مهم کمکم کردند و قاطعانه باور دارد كه استاد خوب هستند، فالون دافا خوب است و حقیقت، نیک‌خواهی و بردباری خوب است. این بار که من بهبود یافتم، او هم بهبود یافت.

نمی‌توانم قدردانی بی‌کرانم را به استاد که از من محافظت و کمکم کرده‌اند، ابراز کنم. مصمم هستم مأموریتم را برای بیدارکردن وجدان مردم به انجام رسانم. خودم را اصلاح خواهم کرد و شهرت و ثروت و انواع‌واقسام وابستگی‌های بشری دیگر را کنار خواهم گذاشت. همه سموم ناشی از فرهنگ ح‌ک‌چ را متلاشی خواهم کرد و آنها را از بین خواهم برد و ریشه‌های منیت و خودخواهی را بیرون خواهم کشید. می‌خواهم هرچه زودتر به استاندارهای فا در سطوح مختلف رسیده و به قلمرو یک موجود روشن‌بین جدید برسم. آرزو دارم که با تزکیه حقیقی و شجاعت، رحمت بی‌کران استاد را جبران کنم.