(Minghui.org) از زمان شیوع ویروس کرونا، رفت و آمد عموم مردم در استان محل اقامتم محدود شده است و جادهها را بسته و روستاها را قرنطینه کردهاند. تمام راههای خروجی محلۀ ما بسته شده، بجز یکی از خروجیها که در آن یکی از کارکنان کمیتۀ مسکونی، مأموران اجرایی شهرداری (چنگگوان – مدیریت شهری) و مأموران ادارۀ امنیت عمومی نگهبانی میدهند. به ما گفتند که مدارک شناسایی و مجوزمان برای تردد را نشان دهیم.
تمرینکنندۀ فالون دافا بودن آسان نیست
رئیس کمیتۀ مسکونی منطقه هرگز از دیدنم در ایست بازرسی خوشحال نمیشد و میگفت: «باز بیرون میروی! این بار بیشتر خرید کن! دیگر بیرون نرو!»
مرا بیشتر تحت نظر دارند چون فالون گونگ (یا همان فالون دافا) را تمرین میکنم. همچنین ادارۀ 610 شهر نیز دائماً مرا تحت نظر دارد. بیشتر مسئولین در کمیتۀ مسکونی منطقه میدانند که فالون دافا را تمرین میکنم، اما بهدلیل اینکه نظر مثبتی نسبت به این تمرین دارند، در خفا از من حمایت میکنند. اما با این وجود دوست ندارند مرا ببینند که آزادانه و به کرات این سو و آن سو بروم.
روزی وقتی به خانه بازگشتم، با چهرۀ عبوس پدرم که حدود 80 سال دارد، مواجه شدم. درحالیکه روی صندلی در وسط اتاق نشیمن نشسته بود، پرسید: «چرا هنوز در چنین شرایطی بیرون میروی؟ از امروز به بعد دیگر اجازه نداری بیرون بروی.»
ساکت ماندم چون میدانستم که نگرانم است. نهتنها نگرانم بود که به ویروس مبتلا شوم، مهمتر اینکه نگران ایمنیام بود. برای پدر و مادرم تحمل آن روزهایی که توسط عوامل حزب کمونیست چین (حکچ) بازداشت و در مکانهای هولناکی حبس شدم، آسان نبود.
پدرم هرگز دوست نداشت برای روشنگری حقیقت دربارۀ دافا بیرون بروم. اما بهخاطر اینکه نمیتوانست صحبت کند و حال خوشی نداشت، از مادرم میخواست که مرا تنبیه کند. خوشبختانه مادرم حقیقت دافا را درک کرده است و میداند که من برای کمک به مردم در درک حقیقت بیرون میروم. مادرم هنوز گاهی ازدستم ناراحت میشود، اما هرگز مانع بیرون رفتنم نمیشود.
ازآنجاکه نمیخواستم پدرم را ناراحت کنم، چند روز در خانه ماندم و درعوض بر مطالعۀ فا و فرستادن افکار درست تمرکز کردم. اما هر بار که در تلویزیون انتیدی گزارشی درخصوص تعداد کشتهها در ووهان براثر ویروس کرونا را میدیدم، احساس بسیار بدی داشتم.
در روز تولدم، خانوادهام مقدار زیادی غذای مخصوص درست کردند و تولدم را جشن گرفتند. با نگاه به ضیافت مجللی که ترتیب داده بودند، اصلاً هیچ اشتهایی نداشتم. درحالیکه به آن افرادی فکر میکردم که هنوز حقیقت دافا به آنها گفته نشده است، اشکهایم جاری شد. بهرغم فشارهای خانواده، باید برای نجات مردم بیرون میرفتم. میخواستم به مردم بگویم که باید صمیمانه این عبارات را تکرار کنند: «فالون دافا خوب است! حقیقت، نیکخواهی، بردباری خوب است! با خارج شدن از تمام سازمانهای حکچ ایمن بمانید!»
ملاقاتی در زمان درست
آن روز بعدازظهر، توانستم مادرم را متقاعد کنم که اجازه دهد کیسۀ زباله را بیرون ببرم و بعد از آن در محلهمان پرسه زدم. تقریباً هیچ کسی بیرون نبود و در و پنجرۀ بیشتر خانهها بسته بود.
نهایتاً زنی را دیدم که از کوچهای فرعی بیرون آمد. او با صدای بلند گفت: «سلام، بهاندازۀ کافی در خانه حبس بودهای؟» گفتم: «درست میگویید، دیگر نمیتوانم تحمل کنم. فقط میخواهم بیرون بروم و کمی هوای تازه بخورم.» پس از اینکه درخصوص وضعیت ویروس کرونا صحبت کردیم، سر اصل مطلب رفتم. «بگذارید راهی به شما بگویم که ایمن بمانید. خالصانه تکرار کنید "فالون دافا خوب است!" و با خارج شدن از تمام سازمانهای حکچ ایمن بمانید!»
آن زن نگاه مبهمی به من کرد و گفت: «تو تمرینکنندۀ فالون دافا هستی؟» سری تکان دادم و شروع کردم که حقایق دافا را برایش روشن کنم. زن گفت: «دیشب رؤیایی دیدم که در آن شخصی به من گفت که باید [از سازمانهای حکچ] خارج شوم. این شگفتانگیز است که اکنون دقیقاً همین مطلب را به من میگویی.»
خودم نیز بسیار شگفتزده شدم. گفتم: «باید فرد خوششانسی باشی که در رؤیایت چنین توصیۀ بزرگی به تو شده است.» زن گفت: «البته که هستم.» او توضیح داد که مسیحی بوده و قبلاً به توصیۀ یک تمرینکنندۀ فالون دافا از حکچ و سازمانهای جوانان آن خارج شده است. اما کمی بعد بهنوعی در سازمان نظامی دیگری متعلق به حکچ بوده و در آنجا تحت تعلیمات ویژهای قرار گرفته و مجبور شده که برای وفاداری به پرچم «سرخ» قسم بخورد. پرسیدم: «آیا آن ملحق شدن به حکچ به حساب نمیآید؟» زن گفت که به احتمال زیاد اینطور است.
زن به من گفت که در رؤیای شب گذشتهاش بانوی زیبایی به او توصیه کرده که [از حکچ] خارج شود، چراکه نباید همزمان در دو روش عبادت کند. او در رؤیایش فوراً موافقت کرد: «خارج خواهم شد. بله، خارج میشوم. میخواهم آنچه که بالاترین است را انتخاب کنم.» آن روز تمام مدت چیزی ذهنش را آزار میداد و او را بیقرار کرده بود. بنابراین تصمیم گرفت بیرون برود و حالا بیرون آمده است.
به او کمک کردم که با استفاده از همان نام مستعاری که در ابتدا از سایر عضویتها خارج شده بود، از عضویت فعلی در حکچ نیز خارج شود. بعد تمایلی به رفتن نداشت و گفت: «باید دوباره صحبت کنیم.»
رفت و آمد آزادانه
سعی کردم که حداقل یک بار در روز به بهانۀ بیرون گذاشتن زباله یا خرید مواد غذایی بیرون بروم. هنوز قادر بودم اخبار خوب را پخش کنم، اما تعداد کسانی که از عضویت خارج میشدند زیاد نبود. همچنین با الهام از مقالات تمرینکنندگان در وبسایت مینگهویی، هر روز زمانی به فرستادن افکار درست اختصاص میدهم تا مداخلهای که از طریق شیوع این ویروس در مأموریتمان در نجات مردم ایجاد شده را ازبین ببرم. طولی نکشید که تمام محدودیتها در منطقۀ ما برداشته شد. اکنون آزاد هستیم که به میل خود رفت و آمد داشته باشیم.
بیایید همه از این چالش بگذریم و بیرون برویم، تا بتوانیم در زمان انتشار گستردۀ این فاجعه مردم بیشتری را نجات دهیم. میتوانیم از خردی که دافا به ما داده و قدرتهای فوقطبیعی که استاد به ما دادهاند استفاده کنیم و نظم و ترتیبات نیروهای کهن را ازبین ببریم. موجودات الهی ما را تشویق میکنند و موجودات ذیشعور درانتظار تمرینکنندگان دافا هستند که حقایق دافا را برایشان روشن کنند.
کپیرایت ©️ ۲۰۲۳ Minghui.org تمامی حقوق محفوظ است.
مجموعه روشنگری حقیقت