(Minghui.org) درسال 1965 متولد شدم و از یک شرکت دولتی بازنشسته شده‌ام. از بیماری‌های بسیاری رنج می‌بردم تا اینکه تمرین فالون دافا را شروع کردم. نه‌تنها سلامتی‌ام را به‌دست آوردم، بلکه همچنین قوی، خوش‌بین و بردبار شده‌ام. پس از 21 سال تمرین فالون دافا، مایلم تجربیاتم را به‌اشتراک بگذارم.

رنج بردن از انواع بیماری‌ها

درست پس از تولد فرزندم، پزشک تشخیص داد که به افسردگی پس از زایمان مبتلا شدم. افسردگی‌ام روز به روز بدتر می‌شد و با درد زندگی می‌کردم و امیدی نیز نداشتم. بارها دچار فروپاشی ذهنی شدم که قادر نبودم احساساتم را کنترل کنم. حتی بدتر از آن، بعداً دریافتم که رماتیسم مفصلی دارم و زانوهایم به‌تدریج تغییر شکل می‌دهند. تورم مداوم زانوهایم را سفت می‌کرد و نهایتاً دریافتم که راه رفتن بسیار دشوار است.

پزشکم رک و پوست‌کنده به من گفت: «حتی در رؤیا هم به درمان فکر نکن. این غیرممکن است. در حقیقت، تو باید خودت را فرد خوشبختی در نظر بگیری، زیرا سایرین با همین وضعیت ممکن بود فلج شوند.»

می‌دانستم که پزشک حق دارد، اما ناامید بودم.

نه‌تنها این مشکل، بلکه هنوز مشکلات ادامه داشت. در مرحله بعد، دچار خستگی شدم. مجبور بودم قرص بخورم و هر روز برای تزریق وریدی به بیمارستان بروم. حالم بهتر نشد تا اینکه پزشک گران‌ترین دارو را تجویز کرد. درمان کامل شش ماه طول کشید. التهاب نای کاملاً درمان نشد.

تولدی دوباره در دافا

در اکتبر سال 1998 هنگامی‌که برادرم به من گفت که فالون دافا را تمرین می‌کند، بدبختی‌هایم به‌پایان رسید. او قبلاً انواع بسیاری از چی‌گونگ را امتحان کرده بود، اما هیچ‌کدام نمی‌توانستند برای بهبود سلامتی با فالون دافا مقایسه شوند. به این تمرین بسیار علاقه‌مند شدم و خواستم که آن را بیشتر یاد بگیرم.

با برادرم به یک گروه مطالعه فا ملحق شدم و ویدیوهای سخنرانی استاد لی هنگجی را تماشا کردم. اولین باری که تصویر ایشان را دیدم، احساس کردم که بسیار آشنا به‌نظر می‌رسند. دریافتم که همه بیماری‌ها، همه مشکلات و همه دردها نهایتاً از کارمایی است که خودمان جمع می‌کنیم. برای شروع تمرین تزکیه، باید با فردی خوب بودن تزکیه را آغاز کنیم.

پس از اینکه ویدیوهای سخنرانی استاد را به‌پایان رساندیم، من به مطالعه کتاب‌های دافا روی آوردم و مصمم شدم که تمرین‌ها را شروع کنم.

بعد از اینکه مطالعه آموزه‌ها را آغاز کردم، تغییرات جسمی اساسی را تجربه کردم. زانوی تغییرشکل‌یافته‌ام به‌تدریج به حالت عادی بازگشت و درد آن ازبین رفت. می‌دانستم که این استاد هستند که بدنم را پاک می‌کنند.

استاد بیان کردند:

«درحال حاضر ریشۀ بیماری شما بیرون آورده شده و فقط آن مقدار ناچیز چی سیاه باقی مانده است، که آن هم خودش بیرون خواهد آمد، به‌طوری که کمی سختی دارید و از میان کمی دشواری می‌گذرید. اگر هیچ چیزی را متحمل نمی‌شدید واقعاً عملی نمی‌بود.» (سخنرانی دوم، جوآن فالون)

بسیار خوشبخت هستم که استاد بزرگی دارم. به شوهرم گفتم: «ببین، سال‌های بسیاری از دارو استفاده کردم، اما حالم بهتر نشد. در عوض، سلامتی‌ام روز به روز بدتر شد. فقط سخنرانی‌های استاد را یکبار تماشا کردم و بسیار بهبود یافته‌ام!»

علاوه بر آن، همانطور که استاد بیان کردند:

«حقیقت این است که، یک شخص فرصتی مثل این را در هر هزار سال یا ده‌هزار سال به‌دست نمی‌آورد.» (سخنرانی سوم، جوآن فالون)

درباره یکی از کارکنان در شرکتی که در آن کار می‌کردم، پزشک تشخیص داد که سرطان کبد پیشرفته دارد. پزشک به خانواده‌اش گفت که او را به خانه ببرند و برای لحظات پایانی زندگی‌اش آماده کنند.

بعد از اینکه از بیمارستان مرخص شد، در عوض اینکه در انتظار مرگ باشد، تمرین فالون دافا را شروع کرد. در کمال شگفتی، بدون هیچ مداخله پزشکی، درمان شد.

افراد بسیاری که با آنها کار می‌کردیم از شفایم حیرت کرده بودند.

با اصول دافا حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری زندگی می‌کنم. سلامت هستم و زندگی خانوادگی‌ام شاد است. تقریباً همه افرادی که مرا می‌شناسند می‌دانند فالون دافا شگفت‌انگیز است.

مادر بزرگم پس از افتادن از پله‌ها حالش خوب است

تمرین‌کنندگان بی‌شماری در سراسر جهان از مزایای تمرین فالون دافا بهره برده‌اند، نه‌تنها از نظر جسمی بلکه از نظر روانی نیز بهره برده‌اند. افراد بیشتر و بیشتری باور دارند فالون دافا خوب است و از آن برکت دریافت کرده‌اند.

هنگامی‌که مادر بزرگم 91 ساله بود به‌سرعت انرژی‌اش را از دست می‌داد. عمه‌ام گفت که از عمر مادر بزرگم فقط چند روزی باقی است، بنابراین با عجله به خانه مادر بزرگم بازگشتم. هنگامی‌که از کنار باغچه کوچکی در محل اقامتش عبور می‌کردم، او را دیدم که روی نیمکتی نشسته ‌است و بسیار بدحال به‌نظر می‌رسید.

بسیار غمگین بودم. گفتم: «مادربزرگ، با خودم یک نشان یادبود دافا دارم. آیا کلمات آن را می‌بینید؟ "فالون دافا خوب است، حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری خوب است" اگر هر روز صمیمانه این عبارات را تکرار کنید، ممکن است حالتان بهتر شود.»

مادربزرگ پاسخ داد: «بسیار خوب، باور دارم که فالون دافا خوب است، می‌دانستم که رسانه‌ها به آن افترا می‌زنند. هر روز این عبارات را تکرار می‌کنم.»

حدود پنج روز بعد، به دیدن مادر بزرگم رفتم. در کمال تعجب، بسیار سرحال به‌نظر می‌رسید. وقتی مرا دید، گفت: «جای تعجب نیست که تو هرگز تمرین فالون دافا را رها نمی‌کنی، در واقع آن بسیار بسیار خوب است. استاد شما بزرگ هستند!»

در این اثنا او به من گفت که به‌مدت 12 سال بی‌خوابی داشته است و هیچ دارویی مؤثر نبود. اما، پس از تکرار این عبارات، او می‌توانست بخواب رود و بسیار خوب بخوابد. او بسیار هیجان‌زده بود و برای ابراز قدردانی از فالون دافا نمی‌دانست چگونه احساسش را بیان کند.

وقتی مادربزرگم را در منزل عمه‌ام ملاقات کردم، مدتی بود که او را ندیده بودم. او به من گفت: «من چند بار افتادم و حتی چند مرتبه از پله‌ها سقوط کردم، اما ابداً آسیبی ندیدم. بسیار شگفت‌انگیز است. فکر می‌کردم استاد لی مرا حمایت می‌کنند.»

پاسخ دادم: «درباره این مسئله شکی وجود ندارد! شما بالای 90 سال دارید و حتی اگر مردی جوان از پله‌ها می‌افتاد آسیب می‌دید! شما قطعاً برکت یافته‌اید!»

مالک غرفه پس از ترکیدن شاه بلوط در روغن داغ آسیب ندید

در سر راه به محل کارم، دکه‌ای در خیابان بود که غذای سرخ شده می‌فروخت. مالک آن می‌دانست که فالون دافا خوب است و از حزب کمونیست چین و سازمان‌های وابسته به آن نیز خارج شده بود. او اغلب این عبارات را تکرار می‌کرد: «فالون دافا خوب است، حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری خوب است.»

یک روز در تابستان، هنگامی‌که در آنجا مشتری نبود، او حوصله‌اش سر رفته بود و یک شاه‌بلوط بزرگ را در یک دیگ کوچک روغن داغ انداخت. شاه بلوط منفجر شد و روغن داغ به همه جا پاشید. او ترسیده بود زیرا روغن بسیاری روی لباس و بازوهای عریانش پاشیده بود. با کمال تعجب، او دردی را احساس نمی‌کرد.

بعداً، او با عجله به‌طرفم آمد تا بگوید که چه اتفاقی افتاده است. به او نگاه کردم و علائم سوختگی ندیدم. شگفت‌انگیز بود. ما فکر کردیم: «بدون حمایت استاد، آن غیرممکن است.»