(Minghui.org) خانم هونگ گفت: «در دوره این بحران جهانی، از همه میخواهم که وقتی تمرینکنندگان فالون دافا درباره حکچ به شما میگویند، به حرف آنان گوش دهید. آنها حقیقت را به شما میگویند.»
پس از اینکه یک تمرینکننده فالون دافا حقایق آزار و شکنجه را برای آقای هونگ و همسرش روشن کرد، آنها به ماهیت واقعی حکچ پی بردند. این زوج سالخورده تصمیم گرفتند که دیگر ارتباط خود را با حکچ قطع کنند و برای خروج خود از حکچ و سازمانهای وابسته به آن، اظهاریهای را در وبسایت اپک تایمز منتشر کردند.
خانم هونگ درباره آنچه پس از کنارهگیری از حکچ اتفاق افتاد، اینطور توضیح داد: «روزی دو نفر از محل کار شوهرم به خانه ما آمدند. میخواستند از او عکس بگیرند. آنها فرمی را بیرون آوردند و از شوهرم خواستند که آن را امضا کند. وقتی شوهرم پرسید که این چیست، گفتند که فرم ثبتنام در حکچ است. شوهرم گفت: "از حکچ جدا شدهام. فرم را پر نمیکنم و شما نمیتوانید از من عکس بگیرید." شوهرم بدون توجه به حرفهای آنها از ثبتنام مجدد در حکچ اجتناب کرد. آنها قبل از رفتن گفتند: "ما صلاحیت تأیید یا تأیید نکردن کنارهگیری شما را نداریم. برو با رئيس محل کارت صحبت کن."»
«من و شوهرم روز بعد به محل کار او رفتیم. شوهرم به منشی حزب کمونیست چین گفت که تصمیم دارد از حزب جدا شود.» منشی پاسخ داد: «چند سال است که بازنشسته شدهاید و اکنون مسن هستید. چه فرقی میکند عضو حزب باشید یا خیر؟» شوهرم در جواب گفت که چرا میخواهد کنارهگیری کند، اما بدون توجه به اینکه چطور برایشان توضیح داد، منشی از تأیید کنارهگیری او اجتناب کرد. مضطرب شدم و گفتم: «اگر اجازه ندهید از حکچ جدا شود، از او طلاق خواهم گرفت!» منشی پاسخ داد: «حتی اگر از او طلاق بگیرید، کنارهگیریاش را تأیید نمیکنم.»
به خانه برگشتیم، اما شوهرم دیگر از پرداخت حق عضویت در حزب اجتناب کرد. بعداً که کارمند کمیته اماکن به منزل ما آمد و از شوهرم خواست تا در حکچ ثبتنام کند، شوهرم گفت: «مرا ثبتنام نکنید. عضو حکچ نیستم.» آن مرد پرسید: «آیا واقعاً عضو نیستید؟» شوهرم بهروشنی و با صدای بلند گفت: «عضو حکچ نیستم!» سپس آن مرد رفت.
تمام اعضای خانواده پنجنفرهام، واقعیتهای مربوط به فالون دافا را درک میکنند و همه ما از حکچ و سازمانهای وابسته به آن خارج شدهایم. میدانیم که فالون دافا بسیار خاص است و استاد لی (بنیانگذار) عالی هستند. اغلب عبارات «فالون دافا خوب است و حقیقت، نیکخواهی و بردباری خوب است» را تکرار میکنیم. خانوادهام احساس میکند که در نتیجه برکت نصیبمان شده است.
تجربههای شگفتانگیز ما
«یک بار شوهرم چرخدستی الکتریکیاش را میراند که با ماشینی تصادف کرد. در نقطهای از ماشین که بدن شوهرم به آن اصابت کرد، فرورفتگی بزرگی ایجاد شد اما شوهرم آسیبی ندید.»
«یک روز درحالی که سوار دوچرخهام بودم، در تقاطعی با یک کامیون تصادف کردم. حتی اگرچه به چند متر دورتر پرتاب شدم، صدمهای ندیدم. تقریباً 70 سال دارم. بعد از آن تصادف شدید، توانستم بلند شده و سوار دوچرخهام شوم. احساس میکردم معجزهآسا است! یک تمرینکننده فالون دافا تعدادی نشان یادبود کوچک به خانوادهام داد که عبارت "فالون دافا خوب است" رویش نوشته شده است. همیشه نشان خودم را همراهم دارم و میدانم که استاد فالون دافا از من محافظت کردند.»
«یک صبح برفی نوهام را به مدرسه میبردم و نمیدانستم که سطح خیابان زیر برف، یخی است. بهمحض بیرون آمدن از ساختمانمان لیز خوردم و محکم به زمین افتادم. سرم به پله بتونی برخورد کرد. دستها و پاهایم بلافاصله بیحس شدند و نمیتوانستم حرکت کنم. نکته شگفتانگیز این بود که وحشت نکردم و دردی نداشتم! در عوض بهراحتی در آنجا دراز کشیده بودم. کمکم توانستم دستها و پاهایم را حرکت دهم. آرام آرام ایستادم. کمی سرگیجه داشتم. بلافاصله گفتم: "فالون دافا خوب است، حقیقت، نیکخواهی و بردباری خوب است." به بیمارستان نرفتم و روز بعد حالم خوب شد.»
«در دوره این بحران بینالمللی از همه میخواهم که وقتی تمرینکنندگان درباره حکچ با شما صحبت میکنند، به حرفهایشان گوش دهید. آنها حقیقت را به شما میگویند. میدانم که خانوادهام بعد از کنارهگیری از حکچ برکت نصیبش شده است و ما درامان بودهایم. لطفاً به یاد داشته باشید که فالون دافا خوب است!»