(Minghui.org) وقتی مشخص شد که به سرطان خون مبتلا شدم، دچار فروپاشی روحی شدم. در چهل سالگی و هنوز جوان بودم و با خانواده‌ام در حومه شهر زندگی می‌کردم. حالم خوب نبود و برای یک معاینه رفتم. هرگز انتظار نداشتم که چنین بیماریی داشته باشم.

به‌خاطر بودن در کنار خانواده‌ام به آنجا رفته بودم، اما هر روز وضعیت جسمی‌ام بدتر می‌شد، به همین دلیل به یک بیمارستان در چانگچون رفتم. به من گفته شد که نیاز به انتقال خون دارم، اما منابع مالی برای تأمین این هزینه را نداشتم. با حس نا امیدی به خانه برگشتم.

در چانگچون خویشاوندی دارم که تمرین‌کننده فالون دافا است. وقتی او درباره وضعیت بیماری‌ام شنید، به دیدار من آمد. او یک ضبط صوت و کاست‌های سخنرانی استاد لی هنگجی (بنیانگذار فالون دافا) را برایم آورد. از من خواست كه تعالیم را با او مطالعه كنم. او توضیح داد که پس از شروع به تمرین فالون دافا، بیماری‌هایش شفا یافته است. او گفت که دافا راهی برای روشن‌بین و آگاه شدن است و می‌تواند زندگی مرا نجات دهد.

او بیش از هفتاد سال سن دارد، سالم است و ظاهری زیبا و گلگون دارد. احساس امیدواری کردم.

قبول کردم که روز بعد آموزه‌های دافا را با او مطالعه کنم. سایر تمرین‌کنندگان نیز به ما ملحق شدند. آنها تمام صبح را مطالعه کردند، اما من به‌سرعت خوابم برد. وقتی از خواب بیدار شدم، ذهنم روشن بود. بعد از آن هرگز در طول مطالعه فا احساس خواب‌آلودگی نکردم. بعداً فهمیدم که صبح روز اول هنگامی که خوابم برد، بدنم درحال پاکسازی بود.

شروع کردم و هر روز به مطالعه فا و انجام تمرینات پرداختم. فهم من از اصول دافا بیشتر و بیشتر شد. دافا معیارهای حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری را برای ما تعیین کرده است، تا بتوانیم انسان‌های خوبی ‌شویم. همچنین ما را ملزم می‌کند که در همه چیز دیگران را در نظر بگیریم و همیشه به فکر دیگران باشیم. برای هدایت زندگی روزمره از اصول دافا استفاده می‌کنم.

چهار سال گذشته است. سرطان خون که در من تشخیص داده شده بود کاملاً از بین رفته است و یک ریال هم هزینه نکردم. رستوران کوچکی افتتاح کردم که خوب پیش می‌رود. خانواده‌ام خوشحال هستند. با هیچ کلمه‌ای نمی‌توانم قدردانی‌ام را نسبت به استاد و دافا به‌خاطر اعطای زندگی دوباره‌ به من ابراز کنم.