(Minghui.org) من60 ساله هستم و در روستای کوهستانی کوچکی در شمال شرقی چین زندگی میکنم. همه افراد سه نسل خانوادهام، فالون دافا یا فالون گونگ را تمرین میکنند. این روشی معنوی و مدیتیشن باستانی است. سه اصل اساسی آن عبارتند از: حقیقت، نیکخواهی، بردباری و شامل پنج تمرین ملایم است.
تحت حفاظت استاد لی (بنیانگذار فالون گونگ) و غرق در نور بودا، خانوادهام تجارب شگفتانگیز بسیاری داشتهاند که یکی از آنها معجزه پزشکی پسرم است.
تشخیص بیماری
پسرم در سه سالگی برآمدگیهای کوچکی روی صورت و بدنش داشت. من به آنها زیاد توجه نکردم زیرا آنها درد و آسیبی نداشتند.
در سال 1995، در 10 سالگی، طول و اندازۀ تودهها بزرگتر شد. آنها با هم گسترش یافتند و رشد کردند. به متخصص پوست مراجعه کردیم، اما پس از درمان، فقط این وضعیت بدتر شد.
برآمدگیهای بزرگ در قفسه سینه و پشت او به چیزی مثل میلههای گوشتی تبدیل شد و مانند ریشههای درخت با یکدیگر در هم تنیده شدند. ظاهر آنها ترسناک بود.
ما به بیمارستان استانی رفتیم و در آن زمان با یک متخصص پوست ژاپنی مشورت کردیم. پس از آزمایشات و معاینات زیاد، متخصصان تأیید کردند که این بیماری توبروز اسکلروزیس و یک بیماری ژنتیکی نادر است.
متخصصان گفتند که برای آن هیچ درمانی وجود ندارد. تنها با استفاده از دارو میتوان رشد تومورها را مهار کرد. هنگامی که تومورها، به ویژه آنهایی که در مغزش بودند بزرگتر شدند، روی اعصاب فشار میآوردند و پسرم به صرع مبتلا شد. اگر اوضاع وخیمتر میشد، سرانجام منجر به فلج و مرگش میشد. آنها گفتند که پسرم عمر زیادی نخواهد کرد.
ما مات و مبهوت مانده بودیم. احساس کردم که قلبم چند پاره شد.
سفر برای معالجه پزشکی
پزشکی غربی به ما گفت که یک پزشک معروف طب چینی را در شهرستانی میشناسد که ممکن است تنها امید ما باشد. ما سریع او را یافتیم. در طول دهها سال طبابت او، پسرم نفر دوم با این بیماری بود که این پزشک با آن مواجه شده بود و نفر اول تا 18 سالگی زندگی کرده بود. او گفت که دارویی که تجویز کرده فقط میتواند رشد تومورها را مهار کند و ظرف دو سال علائم صرع در پسرم آغاز میشود. او نمیدانست پسرم چند سال بعد از آن زندگی خواهد کرد.
پسرم را با یک کیسه بزرگ از داروهای چینی به خانه آوردیم، اما تأثیر زیادی نداشت. دو سال بعد، در 6 نوامبر1997 او دچار تشنجهایی از نوع صرع شد. وقتی این وضعیت پیش آمد، ناخن انگشت شستش عمیقاً به داخل گوشت انگشتان میانی او فرو میرفت.
تشنجها بیشتر و بیشتر ادامه یافت. حملات در هر زمانی اتفاق میافتادند، در حالی که او غذا میخورد، راه میرفت یا استحمام میکرد. بعضی اوقات با سردرد شدید شروع میشد. درد باعث میشد او فریاد بکشد و دستوپا بزند.
هرگز امتحان هیچ شیوهای برای معالجه صرع و تسکین درد پسرم را رد نکردیم. ما بدون توجه به مسافت برای معالجه او را به همه جا بردیم. حتی پزشکان ساحر را نیز امتحان کردیم. اما تلاشهای ما بیهوده بود. ما کسبوکارمان را تعطیل کردیم تا روز و شب از او مراقبت کنیم. دیگر نمیتوانستیم برای کمک به او کاری کنیم و فقط توانستیم منتظر وقوع آن واقعه اجتنابناپذیر باشیم.
وقتی به بنبست رسیده بودیم، همسایه مهربانی به ما گفت: «فالون گونگ را تمرین کن! آن میتواند فرزندت را نجات دهد.»
بهعنوان آخرین راه حل، شروع به تمرین فالون گونگ کردیم.
بهبودی
ما تمرینکنندگان جدید بودیم و در آن زمان اصول فالون گونگ را به روشنی نمیدانستیم. ما پسرمان را مجبور کردیم که به سخنرانیهای ضبط شده استاد لی هنگجی (بنیانگذار فالون گونگ) گوش کند و همزمان دارو نیز مصرف کند. بهطرز عجیبی، وقتی داروهای قبلیاش را کامل مصرف کرد، بسته جدید که پُست شده بود گم شد و هرگز به دستمان نرسید. من نگران بودم، اما همسرم افکار درست قویتری داشت. او به پسرمان گفت:«بگذار زندگیمان را به دست استاد بسپاریم!» پسرم موافقت کرد.
استاد بیان کردند:
«برای ازبین رفتن چنین سختیهایی، کارما باید از بین برود.» (سخنرانی اول، جوآن فالون)
قبل از اینکه تمرین فالون گونگ را شروع کنیم، صورت پسرم کبود شد و اندامش هنگام تشنج مثل یخ سرد شده بود. در حالی که او حدود سه هفته کارمایش را از بین میبرد، هر چند دقیقه دچار تشنج میشد، اما وقتی این اتفاق افتاد متفاوت به نظر میرسید. هرچه تشنج بدتر بود، بهتر بهنظر میرسید. صورتش درخشان و دست و پاهایش گرم شد. زیاد عرق میکرد و لباسهایش خیس میشد. همچنین، چرکی که از زخمهای هر دو انگشت وسطش ترشح میشد، بوی قوی داروهای چینی میداد. فهمیدیم که استاد در حال پاکسازی بدنش هستند.
پسرم در این مدت فالونهای (چرخ قانون) بسیاری را دید که در اتاق میچرخیدند. او همچنین شخصی را دید که با لباس زرد در اتاق راه میرفت. این اعتقاد او را به دافا و استاد تقویت کرد.
استاد بیان کردند:
«وقتي تحمل کردن آن سخت است، میتوانی آن را تحمل کني. وقتي انجام آن غيرممكن است، میتوانی آن را انجام دهی.» (سخنرانی نُه، جوآن فالون)
در آخرین روز از روند ازبین بردن کارما، پسرم 16 ساعت بدون وقفه دچار گرفتگی عضلات شد. کاملاً به یاد داشتیم که استاد به ما چه چیزی آموزش دادند. بهدلیل اعتقاد شدید پسرم به دافا و استاد، این آزمایش دشوار را پشت سر گذاشت. او توسط دافا از مرگ نجات یافت.
یک ماه بعد پسرم سلامتیاش را بهدست آورد و به حالت عادی برگشت. خویشاوندان و دوستانم از دیدن او متعجب شدند که پس از سالها معالجات ناموفق پزشکی، تزکیه دافا فقط برای اندکی بیش از یک ماه او را درمان کرد.
خبرهای مربوط به این معجزه پزشکی در همه جا پخش شد. همه در روستای کوچک کوهستانی ما واقعاً توانستند احساس کنند که فالون دافا فوقالعاده و قدرتمند است. در نتیجه، بیش از 60 تن از روستائيان تمرین این روش را شروع کردند.
پسرم اکنون 35 سال دارد و به اندازه سایر مردان اهل شمال شرقی چین سختکوش است. او از آن زمان تاکنون به دارو نیازی نداشته است. بهمناسبت روز جهانی فالون دافا، ماجرای او را برای تجلیل از قدرت خارقالعاده دافا به اشتراک میگذارم.
کپیرایت ©️ ۲۰۲۳ Minghui.org تمامی حقوق محفوظ است.