(Minghui.org) ویروس کرونا در اواخر سال 2019 در شهر ووهانِ چین شیوع یافت. طی چند ماه، این اپیدمیِ منطقهای به یک پاندمی جهانی تبدیل شد.
درحالیکه مردم در بیش از 200 کشور و منطقه در حال مبارزه با این بیماری و بهدنبال درمانی برای آن هستند، مایلیم دیدگاه جامعی ارائه دهیم درباره آنچه میتوانیم از این پاندمی بیاموزیم: درباره جامعهمان، درباره فرهنگ و علم مدرنمان، و نیز درباره تاریخ.
امیدواریم که این مجموعه چهارقسمتی به خوانندگانمان در درک این مسئله کمک کند که اگر اطلاعات گمراهکنندۀ حزب کمونیست چین ادامه نمییافت، این پاندمی اتفاق نمیافتاد (قسمت اول). تئوریهای مربوط به مکانِ شروع این پاندمی را نیز بررسی میکنیم (قسمت دوم) و اینکه این پاندمی چگونه آغاز شد (قسمت سوم).
از سوی دیگر درک این پاندمی از دیدگاه فرهنگ و تاریخ (قسمت چهارم) سرنخهایی به ما میدهد در این خصوص که چطور اصول و تعهدات اخلاقیمان را مجدداً ارزیابی کنیم، درحالیکه خود را برای فصل جدیدی از تاریخ آماده میسازیم.
در زیر طرحی کلی از این مجموعه ارائه شده است:
قسمت 1: گاهشمار و تجزیهوتحلیل فصل 1: مخفیکاری این شیوع در چین فصل 2: آیا چنین تراژدیهایی دوباره رخ خواهند داد؟قسمت 2: ویروسی مرموز؛ از کجا شروع شد؟ فصل 3: نظریۀ مبنی بر اینکه آمریکا مبدأ این ویروس بوده است فصل 4: نظریۀ مبنی بر اینکه چین مبدأ این ویروس بوده استقسمت 3: ویروس مرموز؛ چگونه شروع شد؟ فصل 5: نظریۀ مبنی بر اینکه این ویروس ساختِ دست بشر است فصل 6: نظریۀ مبنی بر اینکه آن ویروسی با منشأ طبیعی استقسمت 4: بازاندیشی درباره علم مدرن و بازگشت به ارزشهای سنتی فصل 7: حکچ وضعیتی دشوار و بیسابقه را بر بشر تحمیل میکند فصل 8: تأملات درباره خرد دوران باستان
* * *
(ادامه قسمت 3)
قسمت چهارم: بازاندیشی درباره علم مدرن و بازگشت به ارزشهای سنتی
بیش از 1000 نوع خفاش وجود دارد و چین تقریباً 100 نوعِ آن را دارا است. همانطور که در قسمت سوم این مجموعه نشان داده شد، شی ژنگلی از مؤسسۀ ویروسشناسی ووهان و تیمش طی 7 سال در تلاش برای یافتن منشأ ویروس سارسِ 2003، به 28 استان سفر کردند. این کار مانند پیدا کردن سوزنی در انبار کاه بود، اما آنها خوشاقبال بودند که توانستند ویروس خفاشِ بانیِ شیوع سارس را بیابند.
وقتی آنها نمونههای ویروس را به ووهان برگرداندند، اصلاً نمیدانستند که جعبه پاندورا را نیز باز کردهاند. در قسمت سوم، ما دو مسیر انتقالِ احتمالیِ ویروس کرونای فعلی را مطرح کردیم: یکی ازطریق حیوانات آزمایشگاهیِ آلوده به ویروس خفاشی که به ووهان بازگردانده شدند، و دیگری ازطریق اعضای تیم شی که به ویروس خفاش آلوده شدند. در هر صورت، معتقدیم که ویروس خفاشی که شی و تیمش در یک غارِ خفاش در استان یوننان یافتند، بذر شیوعِ کنونی را کاشت.
این نتیجۀ غیرمنتظره خلاف چیزی است که شی قصد داشت انجامش دهد. تیم او امیدوار بود درباره ویروس سارسِ 2003 اطلاعات بیشتری کسب کند تا از بروز اپیدمیهای آینده جلوگیری کند، اما تلاشهای علمی او که نیت خوبی پشتش نهفته بود، پاندمی جهانی کنونی را بهدنبال داشت.
خلاصه اینکه علم هنوز پاسخ بسیاری از معماها را درباره این ویروس کرونای مرموز نیافته است؛ ویروسی که موجب مرگ بیش از 300هزار نفر در سراسر جهان شده است. شاید زمان آن باشد که تأمل دوبارهای داشته باشیم بر علم، و نخست در این باره بیندیشیم که چرا پاندمیها اصلاً رخ میدهند.
فصل 7: حکچ وضعیتی دشوار و بیسابقه را بر بشر تحمیل میکند
سیاره ما تمدنهای بیشماری را در تاریخ پرورش داده است، ازجمله 5000 سال فرهنگ چین که سلسلههای بسیاری را در بر داشت. برای نمونه، درحالیکه فرهنگ غرب امپراتوری بزرگ روم را دارد، سلسلۀ هان چین نیز بهدلیل ادبیات، هنر، رفاه و بازبودنش مشهور است.
رونق و رفاه در سلسله هان، از سلسله تانگ (هنگامی که نمونه اولیه سفر به غرب رخ داد) تا سلسله مینگ (هنگامی که سفر دریایی ژنگ هه به شرق آفریقا رسید) ادامه داشت. حتی اگرچه در طول سلسله چینگ (آخرین سلسله در چین)، امپراتور کانگشی و چین بهدلیل رونق و رفاه و تبادل فرهنگی شهرت داشتند.
همانطور که در نمایشهای ارائهشده در شن یون (یک شرکت هنرهای نمایشی مستقر در ایالات متحده) به تصویر کشیده شده است، سلسلههای چین باستان طی هزاران سال مشتاق حفظ فرهنگ سنتیِ الهی چین بودند که بر هماهنگی بین آسمان، زمین و انسان تأکید داشت.
چینیان باستان، از امپراتورها گرفته تا زیردستانشان، به تقوا ارزش میگذاشتند و بر روشنبینی معنوی متمرکز بودند که بهنوبه خود به ایجاد علم پیشرفته کمک کرد، آن هم مدتها قبل از پیدایش علم مدرن. در زیر ماجرایی از این دست ارائه شده است.
خورشیدگرفتگی
سویتانگ جیاهوآ (ماجراهایی در سلسلههای سویی و تانگ) ماجرایی از لی چونفنگ، فرزانه معروفی در سلسله تانگ، را مستند ساخت. پس از اینکه لی سیستم تقویم را کالیبره کرد، درباره خورشیدگرفتگی قریبالوقوع به امپراتور تایزونگ گفت.
امپراتور حرفش را باور نکرد و پرسید: «آیا مطمئنی؟ اگر هیچ خورشیدگرفتگی رخ ندهد، چه؟» لی در پاسخ گفت: «اگر خورشیدگرفتگی رخ ندهد، مجازات را میپذیرم و میمیرم.»
وقتی روز موعود فرا رسید، امپراتور و لی مدتی طولانی در حیاط انتظار کشیدند، اما خورشیدگرفتگی رخ نداد. امپراتور به شوخی گفت: «اکنون میتوانی به خانه بروی و با خانوادهات وداع کنی.»
لی با اشاره به ساعت آفتابی گفت: «کمی صبر کنید، رخ میدهد. خورشیدگرفتگی زمانی رخ میدهد که سایه به اینجا برسد.» حدود پانزده دقیقه بعد، طبق پیشبینی او خورشیدگرفتگی رخ داد. 3سپتامبر سال 639 بود و گفته میشود لی نخستین کسی است که خورشیدگرفتگی را پیشبینی کرد.
شبیهسازی نرمافزاری خورشیدگرفتگی در تاریخ 3سپتامبر639 در سلسله تانگ.
لی علاوه بر اینکه منجم بود، یک ریاضیدان بزرگ (چینشناس بریتانیایی، جوزف نیدهام لی را بزرگترین مفسر ریاضی در تاریخ چین میدانست)، مورخ، محقق آیچینگ (کلاسیک تغییرات) و پیشگو نیز بود. پیشگویی او، تویی بِی تو (نمودار را به عقب هل بده) نیز یکی از معروفترین پیشگوییها در تاریخ چین بود.
فرهنگ ازدسترفته
از دهها سال پیش که حزب کمونیست چین (حکچ) قدرت را در این کشور به دست گرفت، فرهنگ سنتی چین تقریباً از بین رفت.
نظریه اصلی حکچ، مشابه نظریۀ اصلی اتحاد جماهیر شوروی سابق، مبارزه طبقاتی، وحشیگری و دروغ است. مورخان دریافتهاند که حکچ مسبب حدود 80میلیون مرگ غیرطبیعی بوده است، ازجمله دستکم 45میلیون نفری که فقط در جنبشِ جهش بزرگ روبهجلو در اواخر دهه 1950 تا سرحد مرگ گرسنگی کشیدند.
«آن با جمعیت 800میلیوننفری، چگونه میتواند بدون کشمکش عمل کند؟» رهبر پیشین حکچ مائو زدونگ یک بار ادعا کرد و نیز قصد داشت «هر هفت یا هشت سال یک بار» یک انقلاب فرهنگی راهاندازی کند.
چنین ظلمهایی به خارج از چین نیز گسترش یافت. در نُه شرح و تفسیر درباره حزب کمونیست (از این پس «نُه شرح و تفسیر») آمده است: «یک نمونه عالی از استفادۀ حزب کمونیست از خشونت، حمایتش از خمرهای سرخ کامبوج است. تحت حاکمیت خمرهای سرخ، یکچهارم از جمعیت کامبوج، ازجمله اکثر مهاجران چینی و فرزندانشان به قتل رسیدند.» در این کتاب همچنین آمده است: «چین هنوز جامعه بینالمللی را از محكومكردن خمرهای سرخ منع میکند تا نقش رسواآمیز حکچ را در این نسلکشی پنهان کند.»
نیاز به ذکر نیست که چنین وحشیگریای با دروغگویی نیز همراه است.
«ما از جوانی ایالات متحده آمریکا را کشوری دوستداشتنی درنظر گرفتهایم. معتقدیم که آن تا حدودی به این دلیل است که ایالات متحده آمریکا هرگز چین را اشغال نکرده یا هیچ حملهای به چین نکرده است. مسئله اساسیتر اینکه مردم چین بر اساسِ شخصیت دموکراتیک و روشنفکرانه مردم آمریکا، حس خوبی به آنها دارند.»
با توجه به خصومت طولانیمدت حکچ با آمریكا، باورش سخت است كه سخنان فوق در روزنامه رسمی حکچ، شینهوآ دیلی منتشر شده است. در واقع این سخنان از سرمقالهای است که در 4ژوئیه1947 منتشر شد، زمانی كه حکچ به کمک آمریکا نیاز داشت، اما 3 سال بعد که حکچ نیروهایش را برای مبارزه با سربازان آمریکایی به کره اعزام کرد، آمریکاییها را بهعنوان پلیدترین امپریالیستهای جهان ترسیم کرد.
حکچ از طریق شستشوی مغزی مداوم مردمش بهویژه در طول جنبشهای سیاسی، آنها را به حمله به یکدیگر تحریک کرده است و حتی اعضای خانواده را مجبور کرده است همدیگر را تحویل دهند. این جریان به معیارهای اخلاقی در چین بهسرعت آسیب رسانده است، درحالیکه دروغگویی، محصولات تاریخمصرفگذشته، کالاهای تقلبی و سرقت فکری به چیزی عادی تبدیل شده است.
طی چند ماه گذشته بود که جامعه بینالمللی تازه متوجه آسیب ناشی از دروغگویی مداوم و تبلیغات گسترده حکچ شد. در واقعیت، حکچ دهها سال است که از این تاکتیکها استفاده میکند و همانطور که این پاندمی به ما نشان داده است، آنها تهدیدی جدی هم برای چین و هم برای جهان هستند.
حقیقت خاموش
برخلاف محققان باستان که جرئت بازگوکردن افکار خود را داشتند، روشنفکران مدرن در چین بارها بهخاطر ابراز عقاید خود هدف قرار گرفتهاند.
یک نمونه سرکوب روشنفکران در سال 1957 بود. حکچ نخست موضع فروتنانهای را در پیش گرفت و از روشنفکران خواست تا نظرات خود را درباره حکومت ارائه دهند. سپس آنها را بهعنوان «راستیها» تحت آزار و شکنجه قرار داد، آن هم با استفاده از صحبتهای خود آنها بهعنوان مدرکی دال بر «جرائم»شان.
برطبق نه شرح و تفسیر وقتی عدهای از و آزار و شکنجه بهعنوان دسیسه یا «توطئه در تاریکی» انتقاد كردند، مائو علناً ادعا كرد: «این توطئهای در تاریكی نیست، بلکه استرتژی آشکار است.»
متأسفانه این به تاکتیکی استاندارد در نمایشنامه حکچ در جنبشهای سیاسی بیشمار تبدیل شده است، از انقلاب بزرگ فرهنگی گرفته تا قتلعام تیانآنمن، از آزار و شکنجه فالون گونگ گرفته تا سارس 2003 و ویروس کرونای 2019. در تقریباً همه این موارد، حکچ آن افرادی را که بهاندازه کافی شجاع بودند تا عقاید مختلف خود را ابراز کنند، مجازات کرده است، آن هم بهعنوان ابزاری برای تهدید باقی مردم و تقویت حاکمیت خود.
لی ونلیانگ پزشکی در بیمارستان مرکزی ووهان بود. او پس از اطلاع از ویروس کرونا از طریق همکارانش در تاریخ 30دسامبر2019، در همان روز آن اطلاعات را در رسانههای اجتماعی منتشر کرد، اما در ساعت 1:30 صبح، یعنی چند ساعت بعد، کمیسیون سلامت ووهان او را احضار و توبیخ کرد که با انواع دیگر مجازاتها دنبال شد.
لی عضو حکچ بود و درست مانند سایر پزشکان بهراحتی سکوت اختیار کرد. او بعداً از دستور حزب درباره استفاده از کمترین تجهیزات حفاظتی اطاعت کرد و براثرِ این بیماری درگذشت.
اما خطر واقعی فراتر از مرگ او است.
اگر شیوع دیگری رخ دهد، آیا هیچکسی وجود دارد که جرئت کند دیکتاتوری حکچ را به چالش بکشد و درباره آن صحبت کند؟ درخصوص اکثر افراد، کاملاً غیرمحتمل است، اما استثنائاتی در این زمینه وجود دارد که یکی از آنها تمرینکنندگان فالون گونگ هستند.
آزار و شکنجه بر اساس اعتقاد
فالون گونگ (یا همان فالون دافا) که در سال 1992 به عموم مردم معرفی شد، یک سیستم مدیتیشن مبتنی بر اصول حقیقت، نیکخواهی و بردباری است. این اصول همراه پنج تمرینی که یادگیریشان آسان است، طی چند سال حدود 100میلیون تمرینکننده را جذب خود کرده است.
این تمرینکنندگان که از همه اقشار جامعه و همه سنین هستند، شاهد بهبودی چشمگیر سلامت جسمی خود بودهاند. بسیاری نیز گزارش کردهاند که از یافتن اصول فالون گونگ مطابق با فرهنگ سنتی چین که راهنمایی عالی برای پیشرفت اخلاقیشان است، خوشحال هستند، دقیقاً مانند آنچه طی هزاران سال تاریخ چین در گذشته، اتفاق افتاده است.
علیرغم فوائد بسیار زیاد ذهنی و جسمی که فالون گونگ برای تمرینکنندگان و خانوادههای آنها به ارمغان آورده است، رهبر پیشین چین جیانگ زمین در ژوئیه1999 سرکوب آن را آغاز کرد.
یک سازمان ملی مشابه گشتاپو به نام اداره 610 تعدادی زیادی از تمرینکنندگان را بهدلیل اعتقادشان بازداشت، زندانی و شکنجه کرده است. برخی از آنها قربانی سوءرفتار روانی و برداشت اجباری اعضای بدن شدهاند.
برای نمونه ووهان را در نظر بگیرید: ابتدا که جیانگ در سال 1999 تصمیم به سرکوب فالون گونگ گرفت، با مخالفت سران ارشد کمونیست، ازجمله سایر اعضای پولیتبورو مواجه شد، اما ژائو ژیژن، مدیر ایستگاه تلویزیونی ووهان، به دستور جیانگ عمل کرد. ژائو یکی از کارکنانش را به چانگچون در استان جیلین، زادگاه آقای لی هنگجی (بنیانگذار فالون گونگ) اعزام کرد که فیلمی 6ساعته و افتراآمیز را درباره فالون گونگ و بنیانگذارش فیلمبرداری کرد.
این فیلم در بین سران ارشد کمونیست و بعداً در سراسر چین در رسانههای خبری، ازجمله تلویزیون مرکزی دولتی چین پخش شد. فیلمهای بیشمار دیگری در طول 20 سال بعد برای شیطانیجلوهدادن فالون گونگ و تمرینکنندگانش تولید شد.
علاوه بر این، بیمارستان تونگجی در ووهان یکی از نخستین مراکز پزشکی است که در برداشت اجباری اعضای بدن تمرینکنندگان فالون گونگ مشارکت داشته است، جنایتی که نخستین بار در سال 2006 گزارش شد و مدارک گستردۀ اشخاص ثالث آن را تأیید کرده است. تحقیقات آشکار کرده است که دستکم 14 نوع عضو و بافتِ بدن در بیمارستان تونگجی پیوند زده شده است. فقط در فوریه2005، بیش از 1000 پیوند کلیه در این مرکز انجام شد.
آزار و شکنجه فالون گونگ در چین، تا حدودی تضاد بین حکچ و ارزشهای سنتی را برجسته میکند. جای تأسف است، اما آن به چین و سایر جهان فرصتی نیز میدهد تا نزول اخلاقیاتی را که حکچ مسببش بوده است، برعکس کند.
تعهدات اخلاقی ما
پیش از سفر رئیسجمهور نیکسون به چین در سال 1972، جامعه جهانی همکاری کمی با حکچ داشت. از زمان سفر نیکسون، فعالیتهای بسیاری صورت گرفته است. ایالات متحده و چین در سال 1979 روابط دیپلماتیک برقرار كردند و چین در سال 2001 به سازمان تجارت جهانی پیوست. به همین ترتیب، سرمایهگذاری ایالات متحده و سایر كشورهای غربی در چین نیز بهطرز چشمگیری افزایش یافت.
بسیاری از رهبران جهان معتقد بودند كه توسعه اقتصادی سرانجام به بازشدن فضای سیاسی و دموكراسی منجر میشود، اما همانطور که پیشتر بررسی شد، چنین فکری فقط در حد آرزو باقی ماند. طی یک ماه پس از دیدار جانشین مائو، دنگ شیائوپینگ، از ایالات متحده، او در فوریه 1979 جنگ علیه ویتنام را آغاز کرد.
ده سال بعد، دنگ دستور قتلعام تیانآنمن را در سال 1989 صادر کرد. علاوه بر این کار، بهدلیل موضعگیری سخت جیانگ زمین درباره این مسئله، او را به جانشینی خود ارتقاء داد. جیانگ نیز ده سال بعد، در سال ۱۹۹۹، سرکوب فالون گونگ را شروع کرد.
در گزارشی جدید که «خانۀ آزادی» در ماه مارس با عنوان «آزادی در دنیا در سال ۲۰۲۰» منتشر کرد، چین بهعنوان «یكی از 15 كشور با بدترین عملکرد» درنظر گرفته شد و از نظر «آزادی جهانی» رتبه ۱۰ از ۱۰۰ را گرفت.
براساس این گزارش: «چین یکی از افراطیترین برنامههای جهان را درخصوص آزار و اذیت قومی و مذهبی دارد و ترفندهایی را که ابتدا روی اقلیتها آزمایش شدند، بهطور روزافزون برای کل مردم و حتی کشورهای خارجی نیز استفاده کرد. این اقدامات فزاینده نشان داد که چگونه این کشور توانسته است با نقض حقوق اقلیتها، موانع قانونی و متعارفی را ازمیان بردارد که محافظی برای آزادی همه افراد جامعه بودند.»
حکچ بدون حمایت مداوم از سوی کشورهای غربی، مانند امروزه آنقدر قدرتمند نمیبود و نفوذ جهانی آن (مانند تأثیر بر سازمان بهداشت جهانی) احتمالاً مهار شده بود.
نگاه دقیقتر به کشورهایی که ویروس کرونا ضربه شدیدی به آنها وارد کرده حاکی از آن است که بسیاری از آنها روابط مالی نزدیکی با حکچ دارند. برای نمونه، برخی از آنها از ورود حکچ به سازمان تجارت جهانی حمایت کردند، برخی از کشورها از «طرح کمربند و جاده» حمایت کردند، درحالی که برخی در ازای همکاری با شرکتهای چینی مانند هوآوی، اصول خود را به خطر انداختند.
اکنون متوجه شدهایم که هزینۀ کارکردن با حکچ چیست. فاصلهگرفتن از این رژیم به ایمنی طولانیمدت ما کمک خواهد کرد.
فصل هشتم: تأمل در خرد باستان
مطابق طب سنتی چینی، بلایایی مانند پاندمی ویروس کرونا، «چی بد» (یا «انرژی بد») تلقی میشوند. کتاب هوآنگدی نیجینگ، یکی از معتبرترین کتابهای طب چینی، گفتگوی بین امپراتور زرد و چی بو، یکی پزشکان باستان را نشان میدهد.
امپراتور: شنیدم که وقتی بلایایی مانند طاعون میآید، مردم از هر سنی یکدیگر را آلوده میکنند. علائم آنها مشابه است و درمان آنها دشوار است. آیا میدانی چگونه از عفونت جلوگیری کنیم؟
چی بو: وقتی شخصی در درونش چی صالح داشته باشد، هیچ چیز بدی نمیتواند حمله کند.
در علم مدرن رابطه ذهن و بدن نیز بهطور گسترده بهرسمیت شناخته شده است. ویچسلاف گوبانوف، دانشمند روسی و رئیس مؤسسه بینالمللی بومشناسی اجتماعی، معتقد است که همه بیماریها با وضعیت روانی فرد ارتباط نزدیکی دارند. بنابراین، او معتقد است كه وقتی فرد با مرضی مواجه میشود، روح نیز باید درمان شود.
نگاه به درون
در طول تاریخ چین، از امپراتورها گرفته تا شهروندان عادی، مردم تمایل داشتند که هنگام بروز حوادث، به درون خود نگاه کنند، خود را مورد تأمل قرار دهند و ببینند چه اشتباهی مرتکب شدهاند که این بلایا و بدبختی را پدید آورده است. سپس اشتباهات خود را اصلاح میکردند و خود را بهبود میبخشیدند. برای نمونه، امپراتور وو از سلسله هان غربی با تأمل درباره اشتباهات سیاسی خود حكمی صادر كرد که به «حكم توبه لونتای» معروف شد:
«اکنون مهمترین وظیفه این است که مأمورین در همه سطوح از رفتار خشونتآمیز و بیرحمی با مردم منع شوند و افزایش مالیات آنها بدون مجوز متوقف شود. با این کار میتوان تولید کشاورزی را تا حد زیادی تقویت کرد.»
چند امپراتور در سلسلههای بعدی حکم توبه مشابهی را صادر کردند، ازجمله امپراتور مینگ از سلسله هان، امپراتور تایزونگ از سلسله تانگ، امپراتور لیزونگ از سلسله سونگ، امپراتور شیزونگ از سلسله مینگ و امپراتور یونگجنگ از سلسله چینگ.
بهبود شخصی
چنین ذهنیتی در افراد عادی نیز وجود داشت. ژانگ دائولینگ، یک تائوئیست مشهور در زمان سلسله هان شرقی (25 قم تا 220 بم) دهها هزار شاگرد داشت. او مانند سایر تائوئیستها، به پیشرفت شخصیت و روشنبینی معنوی توجه داشت. ژانگ علاوه بر تدریس شاگردان خود، مردم را راهنمایی میکرد تا در جهت رسیدن به معیار اخلاقی بالاتر و رفتار بهتر تلاش کنند. یک نمونه، روش منحصربهفرد او در برخورد با بلایا بود.
ژانگ از افرادی که آلوده شده بودند خواست تمام کارهایی را که در کل زندگی خود انجام دادهاند، بنویسند. سپس از آنها خواسته شد که كاغذ را به آب بسپارند و در پیشگاه خداوند عهد ببندند که دیگر مرتکب كار بدی نشوند. همچنین باید قول میدادند که اگر دوباره مرتکب اشتباه شوند، ترجیح میدهند به زندگی خود پایان دهند.
بسیاری از افراد از این توصیه پیروی کردند و بهبود یافتند. سپس افراد بیشتری در این خصوص شنیدند، طبق آن دستور، عمل کردند و درمان شدند. در نتیجه، ژانگ و شاگردانش صدهاهزار انسان را نجات دادند.
درسهایی از امپراتوری روم باستان
امپراتوری روم یکی از بزرگترین و طولانیترین امپراتوریهای تاریخ بشر بود. این امپراتوری با جمعیتی حدود 65میلیون نفر، با همتای خود در شرق، یعنی سلسله هان با 60میلیون نفر برابری میکرد. امپراتوری روم در اوج خود حدود 5میلیون کیلومترمربع وسعت داشت یعنی حدود سرزمینهای سلسله هان.
اما این امپراتوری قدرتمند پس از سرکوب مسیحیان در سراشیبی افتاد. امپراتوری روم غربی در سال 476 تحت تأثیر سه بلای بزرگ قرار گرفت. فاجعه چهارم، طاعون جوستینین (541-542) بین ۲۵ تا ۵۰میلیون نفر دیگر را کشت و باعث تضعیف بیشتر امپراتوری شد.
بدترین حمله علیه مسیحیان توسط امپراتور نرون در فاصله سال 64 تا 65 میلادی انجام گرفت. نرون که در سال 54 میلادی امپراتور شد، مادر، برادر و دو همسر خود را به قتل رساند. نرون پس از برچسبزدن به مسیحیان بهعنوان فرقه و خطر برای جامعه، مردم رم را برای آزار و اذیت آنها بسیج کرد. درنتیجه، بسیاری از مسیحیان کشته شدند، توسط جانوران پارهپاره شده یا زندهزنده بهعنوان مشعل انسانی سوزانده شدند.
بسیاری از افرادی که نرون را دنبال کردند و مسیحیان را مورد آزار و اذیت قرار دادند، خیلی زود با عواقبی روبرو شدند. طاعونِ بعد در پاییز در رم رخ داد و حدود 30هزار نفر کشته شدند. سه سال بعد، شورشی علیه نرون صورت گرفت. او در سال 68 میلادی از رم گریخت و احتمالاً با خودکشی به زندگی خود پایان داد.
در سال 680، مردم بیدار شدند و شروع به تأمل درباره ظلم و ستم علیه مسیحیان و نیز فروپاشی اخلاقی عمومی جامعه کردند. در سال 680، شهروندان رومی درحالیکه استخوانهای سن سباستین (256 تا 288، که در هنگام آزار و شکنجه توسط دیوکلتین کشته شد) را حمل میکردند، در خیابانها راهپیمایی کردند. وقتی مردم از اعمال بد خود پشیمان شدند، طاعون بهطرز معجزهآسایی در رم از بین رفت.
تکرار تاریخ
سرکوب فالون گونگ توسط جیانگ زمین و یارانش از بسیاری جهات، شبیه به آزار و اذیت مذهبی توسط نرون است که شامل افترا، بازداشت، شکنجه و کشتار بود.
اما اقدامات حکچ در مقایسه با نرون، بسیار جامعتر است. از پولیتبوروی مرکزی گرفته تا پایینترین سطح (روستاهای حومه شهر و خیابانهای مناطق شهری)، از مدارس گرفته تا سازمانهای دولتی و مشاغل خصوصی، حکچ تقریباً تمام منابع را برای تهمت و افترازدن به فالون گونگ و بدرفتاری با تمرینکنندگانش بسیج کرده است.
همراه با پلیس، دادستانها، دادگاهها، بازداشتگاهها و زندانهای حکچ تمرینکنندگان را بازداشت کرده و آنها را بهشدت شکنجه کردهاند. در داخل مراکز شستشوی مغزی و بیمارستانهای روانی، تمرینکنندگان تحقیر میشوند و از حقوق اساسی مانند خوابیدن یا دسترسی به توالت محروم میشوند.
علاوه بر این، حکچ با سانسور شدید (با همکاری شرکتهای فناوری غربی) و دستگاههای تبلیغاتی گسترده، طی 21 سال گذشته فالون گونگ را بدنام کرده است. از طريق مؤسسات كنفسيوس و ساير انجمنهاي طرفدار حکچ نیز چنين تبليغاتي را به خارج از كشور صادر كرده است (بعضي از آنها در قالب سازمانهاي غيردولتي ظاهر میشدند).
همانطور که اکنون مشاهده کردیم، طی چند دهه گذشته، حکچ با کمک کشورهای غربی، شرکتها و فناوریها، سیستم پیشرفته و عظیمی را ایجاد کرده است برای نظارت و پاییدن شهروندانش، مداخله در عقاید آنها و ساخت دروغ برای فریب مردم در داخل و خارج چین.
هر گونه امید برای تغییر و بهتر شدن حکچ بیفایده است، زیرا حکچ بر اساس خشونت، مبارزه طبقاتی و دروغ زنده مانده است و رشد میکند و برای حفظ قدرت خود نیاز به فریب دائم مردم دارد.
خاتمه
لیو بووِن، فرزانه مشهور در سلسله مینگ، زمانی در کتیبه کوهستانی تایبای نوشت:
آسمان چشم دارد، زمین چشم دارد،
و هر کسی یک جفت چشم دارد؛
آسمان نگاه میکند، زمین نگاه میکند،
[بهطور طبیعی] زندگی شاد و بدون نگرانی است.
در مطالب فوق، او به مردم هشدار داد كه آسمان و زمين چشم دارند و از نيكی و بدي كه مردم مرتكب شدهاند، آگاه هستند.
او همچنین در پیشگویی خود پاندمی ویرانگری را پیشبینی کرده است که میتواند خسارات بزرگی را به آنهایی که مرتکب اعمال بد شدهاند، وارد کند، اما کسانی را که در قلب خود مهربانی دارند، نجات خواهد داد. او همچنین پیشبینی کرد که فالون گونگ مردم را به سمت ایمنی راهنمایی میکند:
در طلب دفاع خود باشید، بدن شفاف خود؛
اما ایمنی فقط با نیکخواهی در قلب حاصل میشود.
...
در عصری که برخی درحال پخشکردن انجیلهای بزرگ هستند،
ارزشی ندارد که احمق باشید و آینده را از دست بدهید.
(پایان)
کپیرایت ©️ ۲۰۲۳ Minghui.org تمامی حقوق محفوظ است.
مجموعه ویروس ووهان