(Minghui.org) حدوداً شصت ساله هستم و سال‌هاست که فالون دافا را تمرین می‌کنم. این تمرین نه‌تنها برای خودم بلکه برای خانواده‌ام نیز برکاتی به ارمغان آورده است. به‌ویژه شوهرم، از چندین بیماری جدی جان سالم به در برده است. همه گفتند که خوش اقبال بوده است چراکه بعضی از موجودات الهی از او مراقبت کرده‌اند.

شوهرم قبلاً یک خال مشکی به اندازه یک نوک انگشت کوچک درست زیر شقیقه‌اش داشت. با گذشت سال‌ها بزرگتر شد، نگرانی‌هایی مبنی بر اینکه ممکن است بدخیم باشد وجود داشت، اما ما هرگز به‌دنبال برداشتن آن نرفتیم. یک روز در کمال تعجب متوجه شدیم که خال ناپدید شده است و هیچ نشانی از آن باقی نمانده است انگار که اصلاً آنجا نبوده است. این معجزه کمی پس از اینکه شوهرم از حزب کمونیست چین خارج شد اتفاق افتاد. در نتیجه خروجش از حزب انواع عناصر نامطلوب از جمله این خال از بدنش بیرون رانده شد. وقتی چندی پیش موضوع این خال در گفتگوی ما مطرح شد، شوهرم اشاره کرد که یک توده قرمز در کمرش نیز به نوعی ناپدید شده است.

در بهار سال 2014 وی دچار حمله قلبی و در بیمارستان بستری شد. پس از معاینات مختلف، پزشک نتیجه گرفت که عمل بای‌پس عروق کرونر ضروری است. اما او به ما گفت كه ابتدا شرایط شوهرم باید تثبیت شود و این بدان معنا بود كه او باید یك هفته در تخت‌خواب بماند و استراحت کند. وقتی هر روز به دیدنش می‌رفتم، مدام در ذهنم تکرار می‌کردم: «فالون دافا عالی است. حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری عالی است.» به شوهرم توصیه کردم همین کار را انجام دهد: «اگر هر دو صمیمانه این عبارات شگفت‌انگیز را بخوانیم، ممکن است نیازی به عمل جراحی نداشته باشی.» قبل از آنژیوگرام قبل از عمل، از سه بیمار موجود در بخش، شوهرم در صدر لیست برای جراحی بای‌پس قرار داشت. شانس عمل جراحي بيمار دوم ۵۰درصد و بیمار سوم ۳۰درصد بود. به شوهرم گفتم: «بیا فقط این دو عبارت را دائماً تکرار کنیم. حتی اگر مجبور به جراحی شوی، تکرار این عبارات به تو کمک می‌کند.»

در روز عمل، هر سه بیمار آنژیوگرافی خود را انجام دادند. پزشک خانواده مرا به اتاق عمل فراخواند تا نتیجه آنژیوگرافی را به ما نشان دهد. او گفت: «شما نیاز ندارید هیچ پولی خرج کنید، می‌توانید به خانه بروید و جشن بگیرید! همانطور که می بینید، این سه شریان باز و عریض و بدون انسداد هستند، بنابراین نیازی به جراحی نیست.» ما می‌دانستیم که این نتیجه تلاش‌های صمیمانه ما برای تکرار این دو عبارت است. درباره دو بیمار دیگر، سرانجام روی یک نفرشان یک عمل جراحی بای پس و روی دیگری دو بار جراحی بای‌پس انجام شد. آنها نمی‌توانستند باور کنند که لازم نیست شوهرم جراحی کند.

همسرم سال‌ها پیش بازنشسته شد، اما از آن زمان به‌عنوان مدیر میانی در یک شرکت خصوصی کوچک کار کرده است. سه ماه پیش، او دچار سرماخوردگی سختی شد و اصرار داشت که پس از مصرف داروی سرماخوردگی، به سر کار برود. او با حالت خواب‌آلودگی سوار خودروی ون شرکت شد و به محل کار رفت. ازآنجاکه حالت خواب آلودگی داشت، هنگام بالا رفتن از پله‌ها در محل کار، با صورت زمین خورد و از هوش رفت. از دهان و گوش‌هایش خون بیرون آمد و تمام لباس‌هایش را خونی کرد. با آمبولانس به نزدیکترین بیمارستان منتقل شد اما به‌دلیل وضعیت بحرانی‌اش بلافاصله به بیمارستان شهر منتقل شد. مشخص شد که جمجمه‌اش در دو نقطه شکسته شده و به عفونت جدی ریه مبتلا شده است. آنها او را در بخش مراقبت‌های ویژه نگه داشتند و در همان شب ضربان قلبش نامنظم شد. ازآنجاکه نمی‌توانست به‌درستی نفس بکشد او را به دستگاه تنفس مصنوعی وصل کرده بودند.

من در خارج از بخش مراقبت‌های ویژه بیدار بودم و عبارات «فالون دافا عالی است. حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری عالی است،» را بی‌وقفه تکرار می‌کردم. روز بعد خبر خوب آمد و پزشك گفت شوهرم دوباره هوشیاری‌اش را بدست آورده است. وقتی از پزشک خواستم به شوهرم یادآوری کند که آن عبارات را تکرار کند، پزشک خوشحال شد. همچنین از او خواستم كه یک نشان‌یادبود فالون دافا را به شوهرم بدهد.

یکبار دیگر شوهرم محافظت شد. او روز به روز بهتر شد و در روز پنجم از بخش مراقبت‌های ویژه خارج شد.

همکاران و دوستان شوهرم از بهبودی‌اش شگفت‌زده شدند. اطمینان دارم که این معجزه دافا بوده است و استاد او را نجات داده‌اند.