(Minghui.org) من یک تمرین‌کننده تایوانی هستم و در سال 2000 تزکیه در فالون دافا را شروع کردم. در طول بیش از 10 سال از تمرین تزکیه‌ام، تماس‌های تلفنی با سرزمین اصلی چین برقرار کرده‌ام تا از مردم بخواهم از حزب کمونیست چین (ح‌ک‌چ) خارج شوند. حقیقت درباره دافا را روشن می‌کنم و به مردم می‌گویم که نُه کلمه را به‌خاطر بسپارند، «حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری خوب است. فالون دافا خوب است.» این نُه کلمه واقعاً می‌توانند بدی را به خوبی تبدیل کنند. حقیقت را روز به روز، سال به سال روشن کردم و سرانجام در بهار سال 2010، قدرت دافا را تجربه کردم.

در پایان سال 2009، شوهرم یک ماشین فورد دست دوم خریداری کرد. ما می‌خواستیم عملکرد این ماشین را آزمایش کنیم، بنابراین شوهرم در طول تعطیلات سال جدید قمری (در سال 2010) کل خانواده را سوار همین خودرو کرد تا به کوه هه‌هوان ببرد. بعد از اینکه استراحت کوتاهی در استراحتگاه انجام دادیم، ماشین روشن نمی‌شد، شاید به‌دلیل دمای سرد در کوهستان بود. بنابراین، شوهرم مجبور شد برای درخواست کمک با نمایندگی خودرو در پایین کوه تماس بگیرد.

من در صندلی راننده نشستم و از استاد درخواست کمک کردم، در قلبم گفت: «استاد! من در این مکان جنگلی درمانده‌ام. استاد، لطفاً به من کمک کنید.» نُه کلمه را تکرار کردم: «حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری خوب است. فالون دافا خوب است.» ماشین فوراً روشن شد! از فرزندانم در صندلی عقب خواستم که به‌دنبال پدرشان بروند. وقتی شوهرم برگشت، نمی‌دانست که ماشین چگونه روشن شده است.

بنابراین شوهرم ما را با خودرو به مقصد بعدی برد تا کوهنوردی کنیم. وقتی برگشتیم، ماشین دوباره روشن نمی‌شد. ازآنجاکه شوهرم نتوانست ماشین را روشن کند، دوباره دست‌هایم را درحالت هه‌شی (حالت احترام) به‌هم فشار دادم و از استاد کمک خواستم. نُه کلمه: «حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری خوب است. فالون دافا خوب است» را با صدای بلند تکرار کردم، دوباره ماشین بلافاصله شروع به کار کرد.

سپس به سمت دریاچه سان مون حرکت کردیم. در مسیر حقیقت درباره دافا را برای شوهر و فرزندانم روشن کردم و آنچه را که استاد بیان کرده بودند توضیح دادم:

«اگر کسی در این زمانه‌ای که شکنجه و آزار درحال رخ دادن است شهامت دارد که بگوید "فالون دافا خوب است"- فقط بر اساس این یک بیان‌ِ از روی قلب و بدون انجام دادن هیچ کار دیگری- این شخص واقعاً به مکان اصلی خود برخواهد گشت!» (آموزش فا در کنفرانس فای نیویورک ۲۰۰۷)

درحالی که صحبت می‌کردم، ماشین در حین بالا رفتن از یک شیب تند به‌طور ناگهانی متوقف شد. این بار، بدون توجه به اینکه چقدر تلاش ‌کردم ماشین روشن نمی‌شد. شک داشتم که ممکن است به این دلیل باشد که شوهرم به آنچه گفته بودم شک داشت.

ازآنجاکه شیب باریک و خطرناک بود، شوهر و دو فرزندم عجله کردند که مثلث‌های اضطراری را در پشت خودرو قرار دهند. برای بار سوم، دستانم را به هم فشار دادم و از استاد کمک خواستم. پنجره را باز کردم و با صدای بلند فریاد زدم: «حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری خوب است. فالون دافا خوب است.» صدایم طنین‌انداز شد. مثل گذشته، ماشین بلافاصله شروع به کار کرد. از این واقعه بسیار تحت تأثیر قرار گرفتم و می‌خواهم از استاد به‌خاطر نیک‌خواهی‌شان تشکر کنم!

در راه دریاچه سان مون، ماجرایی از یک دانش‌آموز جوان را برایشان تعریف کردم که پدرش یک تمرین‌کننده فالون دافا است. شنیدم که آقای وو بهبود اعجاب‌انگیز پسرش از لنفوم (سرطان لنف) را در گروه مطالعه فا به اشتراک گذاشته است. آقای وو قبلاً در روستای هوالین تایوان زندگی می‌کرد و اکنون به شهر تایچونگ نقل مکان کرده است. درحالی که او در روستای هوالین زندگی می‌کرد، پسرش که در آن زمان دانش‌آموز کلاس یازدهم بود، ناگهان به‌دلیل ورم گردن و گلو درد، توانایی صحبت کردن را از دست داد. آقای وو ابتدا پسرش را به درمانگاه برد و سپس آنها به‌دنبال درمان بهتر به بیمارستان تسو چی مراجعه كردند. آزمایش بیوپسی منجر به تشخیص لنفوم پسرش شد و پزشک شیمی‌درمانی را تجویز کرد.

آقای وو درباره نتایج آزمایش پزشک به پسرش گفت. او گفت: «درمورد سرطانت، پزشکان نمی‌توانند تو را نجات دهند و من هم نمی‌توانم. اکنون فقط استاد لی هنگجی، بنیانگذار فالون دافا می‌توانند جانت را نجات دهند. آیا هنوز به یاد داری که زمانی که در کلاس پنجم بودی، فالون دافا را با من و مادرت تمرین می‌کردی؟ حالا باید صادقانه عبارات "فالون دافا خوب است! حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری خوب است!" را تکرار کنی و استاد لی هنگجی می‌توانند تو را نجات دهند.»

ازآنجاکه پسرش در آن زمان نمی‌توانست صحبت کند، در تأیید سرتکان داد. روز بعد، آقای وو برای پسرش کتاب جوآن فالون، کتاب اصلی آموزه‌های تمرین معنوی فالون دافا را آورد. با این حال، قبل از اینکه وارد بخش شود، پرستاری که از بیمار دیگری مراقبت می‌کرد، او را جلوی در ورودی متوقف کرد و گفت که پسرش تمام شب با کسی صحبت کرده است.

وقتی به پسرش نگاه کرد، در کمال تعجب او می‌توانست صحبت کند و تومور نیز از بین رفته بود! آقای وو از قدرت دافا شگفت‌زده شده بود. ازآنجاکه پسرش بهبودی شگفت‌‌انگیز سریع و یک شبه‌ای را تجربه کرده بود، آقای وو عمیقاً معتقد بود که استاد فالون دافا او را نجات داده‌اند!

وقتی پزشک بیمارستان صبح برای معاینه بیماران آمد، او نیز شگفت‌زده شد و پرسید که آیا این پسر دارویی پنهانی مصرف کرده است. آقای وو مجبور بود بگوید نه.

ازآنجاکه پسرش چنین بهبودی سریعی داشت، خیلی زود مرخص شد. اما، پزشک هنوز از او خواسته بود بعد از دو هفته مجدداً به بیمارستان مراجعه کند. بعداً وقتی گزارش پزشکی بیرون آمد، همه چیز طبیعی به‌نظر می‌رسید و هیچ سلول سرطانی پیدا نشد. آقای وو می‌دانست که این استاد لی بودند که جان پسرش را نجات دادند و او این تجربه اعجاب‌انگیز را با اقوام و دوستان خود به اشتراک گذاشت.

همین که این داستان را گفتم، شوهرم چیزی را زیر سؤال نبرد و ما بدون هیچ اتفاق دیگری به دریاچه سان مون رسیدیم.