(Minghui.org) برای برقراری تماس تلفنی به چین برای کمک به مردم بیشتر درباره حقیقتِ فالون دافا و آزار و اذیت، از سیستمی به نام بستر نرمافزاری تماس تلفنی (آرتیسی) استفاده میکنم. درصد ارتباطات موفقیتآمیزم برای تماسها از طریق بستر نرمافزاری تماس تلفنیاخیراً نسبتاً کم بوده است. درخصوص تماسهایی که باموفقیت ارتباط برقرار میشد، افراد فقط مدت کوتاهی گوش میدادند و بعد از آن تلفن را قطع میکردند.
تحتتأثیر تجربه یک تمرینکننده قرار گرفتم که درباره این موضوع در خود را به اشتراک گذاشت. فکر کردم که او باید واقعاً مشفق و نیکخواه باشد که چنین سخنرانی خوبی میکند. وقتی به خودم نگاه کردم خجالت کشیدم، زیرا احساس میکردم سطح درک بسیار پایینتری دارم.
یافتن روشهای ارتباطی موفق
در ذهنم گفت: «استاد، مشکلم را پیدا کردم. به هنگام بیدارکردن وجدان مردم سعی میکردم مسئولیتهایم را به انجام برسانم. زحمت بسیاری را متحمل میشدم، وقت زیادی را صرف میکردم و کارهای زیادی انجام میدادم. اما بیدارکردن وجدان مردم را بهعنوان شغلی که باید انجام میدادم در نظر میگرفتم. واقعاً قلبم را وقف آن نمیکردم. فقط روال معمول را دنبال میکردم. بعضی اوقات افرادی از حزب کمونیست چین (حکچ) و سازمانهای جوانان آن خارج میشدند، اما وقتی آن را با آمار سایر تمرینکنندگان مقایسه میکردم، تعداد بسیار کمتر بود.»
به استاد قول دادم كه در برقراری تماس تلفنی و بیداركردن وجدان مردم بهخوبی عمل كنم. در گذشته تنبل بودم و معمولاً برای صحبت با مردم از متنهایی استفاده میکردم که سایر تمرینکنندگان نوشته بودند. تصمیم گرفتم که با استفاده از متنهایی که خودم مینویسم با افراد صحبت کنم. براساس وضعیت تصمیم میگرفتم که چگونه صحبت کنم، از تجربیاتم درس میگرفتم و استراتژیام را اصلاح میکردم.
اطلاعاتی را که میتوانستم درخصوص درگاه نرمافزاری تماس تلفنیپیدا کنم، میخواندم. بهترین قسمتها را انتخاب کرده و آنها را دوباره در پاراگرافها قرار میدادم. پوشههایی با نامهای مختلف ایجاد کردم و مطالب مرتبط را در پوشههای مختلف قرار دادم. وقتی روز بعد تماس تلفنی برقرار کردم، نتایج عالی بود.
بهمحض اینکه طرف مقابل درباره موضوعی صحبت میکرد یا سؤالی را میپرسید، پوشههای مناسب را باز کرده و مطالب مربوطه را پیدا میکردم. ترتیب سؤالات را دنبال میکردم و به آنها یکی پس از دیگری پاسخ میدادم.
آن روز زیاد صحبت کردم و شخص مخاطب در آن طرف خط آنقدر علاقهمند شده بود که تلفن را قطع نکرد. تجربهام این بود که هر وقت قلبم را وقف آن میکردم، تماسهای تلفنی با آرامش پیش میرفت.
در آن زمان فقط یک فکر داشتم: «اگر او حقیقت را نداند، زندگیاش از بین خواهد رفت و بدن کیهانیای که او نمایندگی میکند نیز چنین خواهد شد. این بدان معنی است که موجودات ذیشعور بیشماری نابود میشوند.»
وقتی با مردم صحبت میکنیم لازم نیست همیشه به شکل یکسانی صحبت را شروع کنیم. باید بر حسب شرایط، آن را اصلاح کنیم و تغییر دهیم.
علت اینکه با مردم صحبت میکردم این نبود که صرفاً چیزی گفته باشم، بلکه این کار را کردم که به آنها کمک کنم، واقعاً زندگی آنها را گرامی میدارم و میدانم که اگر نتوانم آنها را درخصوص حقیقت متقاعد کنم، ناامید و مأیوس خواهند شد. وقتی واقعاً قلبم را وقف آن میکنم، به موجودات ذیشعور کمک میشود.
سخنان قانعکننده
میگفتم: «من این تماس را برای این انجام میدهم زیرا آرزوی ایمنی و سلامتی شما را دارم. درواقع همانطور که قدیمیها میگفتند: "اگر کسی از اراده آسمان پیروی کند، رحمت دریافت خواهد کرد." وقتی فاجعه بروز میکند، تکیه به دیگران یا به دولت بیفایده است. اگر کسی روابط خوبی با الهیات برقرار کند، ازسوی موجودات الهی مورد محافظت قرار میگیرد. بنابراین امروز میخواهم به شما کمک کنم که با استفاده از یک نام مستعار، از سازمانهای حکچ خارج شوید.»
«وقتی بخشی از حکچ نباشد، آن را ترک کنید، عهد و پیمانهایی را که هنگام پیوستن به حزب بستید را لغو میکنید. شما دیگر از آموزههای الحادی پیروی نمیکنید و دیگر عضو آن نیستید. موجودات الهی فقط به افکار مردم اهمیت میدهد. آیا برای کنارهگیری از سازمانهای حکچ موافقت میکنید؟»
مردم معمولاً موافقت میکردند. اگر این کار را نمیکردند به آنها فشار بیشتری نمیآوردم. آنها را ترغیب میکردم که به خاطر بسپارند که «فالون دافا خوب است. حقیقت، نیکخواهی، بردباری خوب است.» به آنها میگفتم که از مزایای آن برخوردار خواهند شد.
چند نمونه به آنها را ارائه میدادم. «نوجوانی در ووهان به ویروس کرونا آلوده شد. او از خارج از کشور یک تماس تلفنی دریافت کرد و از او در بیمارستان خواست که از حکچ خارج شود. او به توصیه ارائهشده عمل کرد. همچنین همانطور که به او گفته شد، تکرار کرد: "فالون دافا خوب است. حقیقت، نیکخواهی، بردباری خوب است." طولی نکشید که از بیمارستان مرخص شد.»
روشنگری حقایق درباره دافا
اگر همچنان فرد را قانع نکرده باشم، درباره حقایق اساسی درباره دافا صحبت خواهم کرد. توضیح میدهم که فالون دافا چیست و چقدر خوب است. سپس، از او میخواهم كه از حكچ را كنار بگذارد.
اگر شخص مزبور همچنان شک و تردیدش را ابراز کند، درباره حقه خودسوزی در میدان تیانآنمن و برداشت اعضای بدن از تمرینکنندگان صحبت میکردم. برداشت اعضای بدن از تمرینکنندگان بهعنوان «شکلی از شرارت که هرگز در این سیاره رخ نداده است» توصیف شده است. به همین دلیل ما باید حکچ را ترک کنیم.
به آنها میگفتم که حکچ در تمام مبارزات گذشتهاش مردم را به قتل رسانده است و حتی آدمخواری رخ داده است. این ماهیت حکچ است. آنها همیشه با دروغ و خشونت حاکم بودهاند.
اکنون بسیاری از افراد حاضر به گوشدادن به تماسهای تلفنی من هستند. از طریق مطالعه دافا و آموختن از تجربیات سایر تمرینکنندگان، دیگر هنگام برقراری تماس احساس ترس نمیکنم.
گرچه متنهای خودم را میخوانم، ازآنجاکه مطالب زیادی را تهیه کردهام، احساس اطمینان میکنم. احساس میکنم حتی اگر آنها از حکچ خارج نشوند، همچنان تا حد ممکن این شرایط را برای آنها فراهم میکنم که به حقایق گوش فرا دهند. هنگامی که بهحدکفایت واقعیتها را میشنوند و به حقیقت آگاه میشوند، سازمانهای حکچ را ترک میکنند.
کپیرایت ©️ ۲۰۲۳ Minghui.org تمامی حقوق محفوظ است.
مجموعه روشنگری حقیقت