(Minghui.org) برادر‌شوهرم، هان، در اوایل سال جاری در بیمارستان بستری شد. او سال‌ها پیش به هپاتیت مبتلا شد و این عفونت منجر به سیروز پیشرفته و نارسایی کبدی شد.

هان از فوریه دچار آسیت (تجمع آب‌ در شکم) و بی‌حال و کسل شده بود. او و همسرش می‌دانستند كه بسیاری از مشکلات در وضعیت سلامتی تمرین‌کنندگان برطرف شده است، بنابراین تمایل داشتند فالون دافا را امتحان كنند.

شوهرم یک دستگاه پخش صوتی را که حاوی سخنرانی‌های ضبط‌شده استاد لی هنگجی، بنیانگذار فالون دافا بود، برای هان آورد.

همسرم به او یادآوری کرد که با قلبی صادق و صمیمانه به سخنرانی‌های استاد گوش کند، به خاطر بسپارد: «فالون دافا خوب است، حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری خوب است» و از استاد کمک بخواهد. هان قول داد به توصیه‌اش عمل کند.

چند روز بعد، هان دستگاه پخش صوتی را شکست. شوهرم یکی دیگر را برایش آورد، اما هان آن یکی را نیز شکست.

همسر هان به ما گفت كه هنگام گوش‌دادن به سخنرانی‌های استاد، بسیار بدخلق شد و به استاد و فالون دافا بی‌احترامی کرد.

من و همسرم نمی‌خواستیم هان را وادار کنیم. می‌دانستیم که خودش باید این تصمیم را بگیرد.

هان مدت‌ها پیش از حزب کمونیست چین کناره‌گیری کرده بود. در یک مقطع به‌خاطر بیماری مزمن کبدش به‌شدت مریض شد. چند روز در کنار ما ماند و تمرین‌ها را یاد گرفت. طی کمتر از یک هفته، دوباره احساس کرد سالم شده و به خانه رفت.

وقتی او و همسرش برای کار به شهر دیگری رفتند، هان انجام تمرین را متوقف کرد.

وضعیت هان رو به وخامت گذاشت و لازم شد که به بیمارستان بزرگتری در شهر منتقل شود. ما با تمام بیمارستان‌های منطقه تماس گرفتیم اما هیچ‌یک از آنها به‌خاطر پاندمی ویروس ح‌ک‌چ (ویروس کرونا) بیماران جدید را پذیرش نمی‌کردند. سرانجام یکی از آنها قبول کرد که هان را بپذیرد.

پزشک معالج دستور آزمایش خون داد اما نتوانستند ورید مناسبی برای گرفتن خون پیدا ‌کنند. سپس در همان روز به ما گفته شد كه هان ممكن است آن شب را سپری نكند، زیرا به احتمال زیاد پس از خوابیدن از دنیا می‌رود.

آن شب، قبل از رفتن به بیمارستان از استاد خواستم كه هان را نجات دهند و افكار درست برایش فرستادم. این فکر را داشتم: بگذارید هان «بیانیه رسمی» بنویسد تا از رفتار حاکی از بی‌احترامی‌اش ابراز ندامت کند.

وقتی وارد شدیم هان هنوز هشیار بود و ما را می‌شناخت. ورم او بدتر شده بود و جویده جویده حرف می‌زد. دست‌هایش به‌طور غیرقابل کنترل دچار رعشه می‌شدند.

او گفت که می‌خواهد فالون دافا را تمرین کند و عبارت: «فالون دافا خوب است، حقیقت، نیک‌خواهی بردباری خوب است» را مدام تکرار می‌کرد.

به او خاطرنشان كردم كه قبلاً به فالون دافا پشت كرده بود و سخنانی حاکی از بي‌احترامي عليه استاد گفت. پیشنهاد کردم که یک «بیانیه رسمی» بنویسد تا از استاد به‌خاطر آنچه گفته بود عذرخواهی کند.

هان بلافاصله گفت: «من گفتم که تمرین (فالون دافا) نخواهم کرد. همچنین چیزهای بدی درباره آن گفتم. من اشتباه می‌کردم.»

از او پرسیدم: «آیا می‌توانی آسیب‌های اعمال‌شده را جبران کنی؟» گفت: «می‌توانم!»

اندکی پس از آن، چهره هان بهبود یافت. او هوشیارتر به نظر می‌رسید و سخنانش واضح بود. همسر هان، شوهرم و من دگرگونی او را مشاهده کردیم. گفت که گرسنه است. یک تخم‌مرغ آب‌پز، یک تکه نان و مقداری ماست خورد.

آن شب «بیانیه رسمی» هان را به وب‌سایت مینگهویی ارسال کردم.

وقتی پزشک معالج صبح روز بعد دید که هان هنوز زنده است‌، نمی‌توانست باور کند.

هان قبل از رفتن به طبقات پایین برای انجام آزمایشات، برخی از تمرینات فالون دافا (هنوز برای انجام همه آنها بسیار ضعیف بود) را با شوهرم انجام داد. او هر دو مسیر رفت و برگشت را قدم زد. می‌گفت: «احساس می‌کنم پاهایم سبک هستند.»

تغییرات در هان طی چند روز بعد بسیار چشمگیر بود. او به‌طور منظم وعده‌های غذایی را می‌خورد و ورمش فروکش می‌کرد. همچنین برای دیگران احترام بیشتری قائل می‌شد.

هان گفت که احساس می‌کند چیزی در شکمش می‌چرخد. همسرش به او گفت که باید فالون باشد که می‌چرخد و بدنش را پاک و تمیز می‌کند. مدتی بعد، آب جمع‌شده در شکم هان ناپدید شد. او چند بار به دستشویی رفت زیرا ادرارش زیاد شده بود.

دو هفته بعد هان به خانه رفت. اخیراً با ما تماس گرفت و گفت که وضعیتش به‌طور چشمگیری بهتر شده است و حتی انجام کارهای سبک خانگی را شروع کرده است. هان و همسرش سپاسگزار نیک‌خواهی استاد هستند.

اخیراً درخصوص یکی از اعضای خانواده تشخیص داده شد که مبتلا به سرطان ریه در مرحله میانی است. هان مشتاق کمک بود. هان در‌حالی‌که با خویشاوند مزبور از طریق ویدئو کنفرانس ارتباط برقرار کرده بود، با کف دستش به شکمش زد و گفت که اوضاعش بسیار خوب است. «دافا می‌تواند زندگی‌ها را نجات دهد!»