(Minghui.org) یک بار یک استاد قلابی در تزکیه را دنبال کردم و چیزهای آشفته را یاد گرفتم. در نتیجه بسیاری از موجودات بد وارد بدنم شدند و میدان بعدی‌ام را پر کردند.درست بعد از شروع تمرین فالون دافا، استاد لی هنگجی، بنیانگذار این تمرین به من کمک کردند تا از آن چیزهای بد خلاص شوم.

در تسخیر مار

مدتی از شروع تمرین فالون دافا نگذشت که روح اصلی‌ام بدنم را ترک کرد و یک مار بزرگ در بُعد دیگر به سمتم هجوم آورد. آن را در دستم گرفتم و به زمین انداختم. سپس مار به خاکستر تبدیل شد.

روح اصلی‌ام به بدنم نگاه کرد و بدن دیگری را در کنارم دید. اما دو پای آن بدن از پوست مار ساخته شده بود و قسمت بالای بدن انسان نبود.

بلافاصله فهمیدم که من تسخیر شده‌ام و آن مار در حال جمع‌آوری جوهرِ بدنم است. آن قبلاً موفق شده بود دو پای انسان را ایجاد کند.

من متحیر بودم که توانستم مار را که درحال تسخیر بدنم بوده است، به‌وضوح ببینم. استاد درحال کمک به من بودند تا چیزهای کثیف داخل بدنم ازبین بروند و بدنم را پاک می‌کردند.

اگر من فالون دافا را یاد نگرفته بودم و به ‌دنبال کردن تمرین قلابی ادامه می‌دادم، بدنم توسط مار کاملاً تسخیر شده بود.

استاد بیان کردند:

«دائوئیستی در سلسله مینگ وجود داشت، که در زمان تزکیه‌اش به‌وسیله یک مار تسخیر شد. او هرگز تزکیه‌اش را تمام نکرد، درگذشت و مار بدن او را تصاحب کرد و نهایتاً یک شکل انسانی را تزکیه کرد. استاد بزرگ آن مرد، آن مار در شکلی انسانی بود. سرشت او تغییر نکرده بود، به همین جهت به مار بزرگی تبدیل می‌شد تا سر به سر من بگذارد. فکر کردم که او بیش از حد خود جلو رفته است، بنابراین او را در دستم گرفتم و از گونگی بسیار قوی به نام «گونگ حل‌کننده» استفاده کردم تا قسمت پایین بدن او را ذوب و به آب تبدیل کنم. قسمت بالای بدن او خزید و به همان جایی که از آن آمده بود برگشت.» (سخنرانی پنجم،جوآن فالون)

هنگام مطالعه فا موجودات بد بدنم را ترک کردند

گاهی اوقات من در تزکیه‌ام کوتاهی می‌کردم و ساعات زیادی را در اینترنت می‌گذراندم و فیلم تماشا می‌کردم. وقتی این کار را انجام می‌دادم، اغلب احساس می‌کردم چیزهایی از صفحه نمایش بیرون می‌آمدند و داخل چشم‌ها و صورتم را سوراخ می‌کردند و به داخل بدنم نقب می‌زدند. واقعاً ترسناک بود!

استاد به ما گفته‌اند كه آنچه می‌بینیم و می‌شنویم وارد بدن‌مان خواهد شد.

می‌دانستم که نگاه کردن به آن چیزها درست نیست. به‌عنوان یک تزکیه‌کننده باید کوشا باشم و امیال مردم عادی را رها و به تزکیه تمرکز کنم.

تصمیم گرفتم که فا را بیشتر مطالعه کنم. همین‌که کتاب جوآن فالون را می‌خواندم، چشمانم می‌سوخت. نمی‌توانستم آنها را باز کنم.

در چشم‌ها و صورتم چیزهایی درحال حرکت بودند. می‌دانستم که آنها همان موجودات بدی هستند که سعی می‌کنند در مطالعه فایم مداخله کنند. در برابر درد مقاومت کردم، چشمانم را باز نگه داشتم و به خواندن کتاب ادامه دادم.

وقتی فا را بیشتر خواندم، احساس کردم که چشمانم می‌سوزند. چیزی مثل قطره آب، مانند اشک، از آن بیرون آمد. مایعی کدر نیز از بینی‌ام بیرون آمد. این موجودات در تلاش بودند تا مرا از مطالعه فا متوقف کنند، اما هم‌چنان‌که به مطالعه ادامه دادم، آنها از بدنم بیرون رانده شدند.

ازآنجاکه به خواندن کتاب‌های دافا ادامه ‌دادم، سرانجام چشمانم احساس خنک‌تر و راحتی کردند. احساس می‌کردم موجودات بد از بدنم بیرون رفته‌اند و با فا جایگزین شده‌‌اند.