(Minghui.org) در پاییز سال ۲۰۰۴ دچار سکته قلبی و در بیمارستان بستری شدم. مادرم وقتی فهمید، بسیار نگران شد و با خواهرم تماس گرفت که تمرین‌کننده فالون دافا است. خواهرم همان روز به بیمارستان آمد و کتاب جوآن فالون را برایم آورد.

او قبلاً از من خواسته بود تا این کتاب را بخوانم، اما من همیشه آن را کنار می‌گذاشتم و می‌گفتم که سرم خیلی شلوغ است. اما اکنون در بیمارستان بودم و هیچ کاری برای انجام‌دادن نداشتم، بنابراین خواهرم دوباره از من خواست که جوآان فالون را بخوانم.

به‌محض رفتن او شروع به خواندن کردم. واقعاً مجذوب خواندن آن شدم و کاملاً فراموش کردم که در بیمارستان هستم. هرچه بیشتر می‌خواندم، احساس بهتری پیدا می‌کردم.

استاد بیان کردند:

«وقتی شین‌شینگ شما بهتر می‌شود، بدن شما واقعاً تغییر می‌کند. وقتی شین‌شینگ شما بهتر می‌شود، ماده در بدن شما قطعاً تغییر می‌کند. چه تغییراتی روی می‌دهد؟ شما آن چیزهای بدی را که سرسختانه به‌دنبال آنها می‌روید بیرون می‌اندازید. بگذارید آن را توضیح دهم. یک بطری پرشده از مواد کثیف را بردارید، درِ آن را ببندید و در آب بیندازید، بلافاصله به زیر آب فرو می‌رود. سپس کمی از آن چیزهای کثیف داخل آن را بیرون بریزید. هرچه بیشتر آن را خالی کنید، بیشتر به سمت سطح آب بالا می‌آید. اگر کاملاً خالی شود، در سطح آب کاملاً شناور می‌شود. وقتی تزکیه می‌کنیم کاری که انجام می‌دهیم رهاشدن از هر نوع چیز بدی است که در بدن می‌باشد و این تنها راه برای صعود به سطوح بالاتر است. این سرشت جهان دقیقاً چنین نقشی را ایفا می‌کند.» (سخنرانی اول، جوآن فالون)

بعد از خواندن این موضوع جدیت تزکیه را درک کردم و مصمم شدم تا یک تزکیه‌کننده باشم. استاد شروع به تمیزکردن بدنم کردند و سه روز بعد از بیمارستان مرخص شدم.

پزشک معالجم به خانه آمد تا دارویی را به من تزریق کند، اما سوزن نمی‌توانست از پوستم عبور کند. نمی‌دانستم که چه اتفاقی افتاده بود، اما بعد به یاد آوردم که استاد گفتند:

«"معلم، چرا در سراسر بدنم احساس معذبی دارم؟ همیشه برای تزریق به بیمارستان می‌روم، اما کمکی نمی‌کند. دارو نیز اثر نمی‌کند." آنها حتی خجالت نمی‌کشند درباره این جریان با من صحبت می‌کنند! البته که آنها کمکی نمی‌کنند. آنها بیماری نیستند، چگونه می‌توانند کمک کنند؟ بروید و معاینه شوید. هیچ مشکلی موجود نیست، بلکه فقط معذب هستید. یکی از شاگردان ما به بیمارستان رفت و چند آمپول روی بدنش شکست. در آخر، دارو با فوران بیرون زد و سوزن هم نتوانست در بدن او فرو رود. در آن موقع متوجه شد: "صبر کن، من یک تمرین‌کننده هستم و هیچ آمپول بیشتری نمی‌خواهم." فقط آن موقع پی برد که آمپول تزریق نکند.» (سخنرانی ششم، جوآان فالون)

فهمیدم که تزکیه‌کننده هستم، نه فردی معمولی. به‌عنوان تمرین کننده، استاد از من مراقبت می‌کنند. من اصلاً بیمار نبودم. در طول زندگی‌ام کارهای بد زیادی انجام داده بودم، بنابراین باید کمی درد را متحمل می‌شدم تا کارمایم را از بین ببرم. این چیزی بود که باید تحمل می‌کردم.

به پزشک گفتم که نیازی به تزریق ندارم و از او خواستم تمام داروهای تجویز‌شده را برگرداند. از آن زمان تاکنون هیچ تزریقاتی انجام نداده‌ام و نیازی به مصرف هیچ‌گونه دارویی نداشته‌ام.

وقتی مادر‌شوهرم مرا دید که پزشک را فرستادم برود، نگران شد، بنابراین به او گفتم: «من تمرین‌کننده دافا هستم. استاد لی مراقبم هستند و بدنم را پاکسازی می‌کنند. نیازی نیست درباره من نگرانی داشته باشید. لطفاً راحت باشید، من خوبم.»

روشنگری حقیقت درباره فالون دافا

ایمنی مهمترین موضوع است

با مردی در اتوبوس روبرو شدم که صورتش پانسمان بود و پرسیدم که چه اتفاقی افتاده است. گفت كه وقتی سوار موتورسيكلت بود با اتومبیلی برخورد كرده است و اخيراً بدشانسي می‌آورد. به او گفتم که امنیت مهمترین چیز در زندگی است و مردم برای اطمینان از داشتن آینده‌ای ایمن از حزب کمونیست چین (ح‌ک‌چ) کناره‌گیری می‌کنند. او درباره این موضوع چیزی نشنیده بود، بنابراین به او درباره جنایات ح‌ک‌چ در آزار و اذیت تمرین‌کنندگان فالون دافا، برداشتاجباری اعضای بدن و واقعه خودسوزی در میدان تیان‌آن‌من گفتم.

همان‌طور که صحبت می‌کردیم، به او گفتم که موجودات الهی و بوداها نیکخواه و مهربان هستند و می‌خواهند همه موجودات ذی‌شعور را نجات دهند، اما کسانی که به سازمان‌های ح‌ک‌چ پیوستند و آنها را ترک نکرده‌اند، در قبال جنایات‌شان پاسخگو خواهند بود.

از او خواستم كه در اسرع وقت از آنها کناره‌گیری كند تا در امان باشد. او به توصیه‌ام عمل کرد یک نشان یادبود فالون دافا را پذیرفت.

آموزش باورداشتن

با جوانی آشنا شدم که در میدان نشسته بود و از او پرسیدم که آیا این موضوع را شنیده که اگر از ح‌ک‌چ کناره‌گیری کند، می تواند اطمینان داشته باشد که آینده‌ای ایمن خواهد داشت.

او گفت که درباره این موضوع بسیار شنیده است اما آن را باور نمی‌کند. در پاسخ به او گفتم كه فقط امیدوارم كه در امان باشد، اما او را مجبور نمی‌كنم كه هر چیزی را باور كند، زیرا باورداشتن یك انتخاب شخصی است.

با او درباره فالون دافا و آزار و شکنجه آن صحبت کردم. او به گریه افتاد هنگامی که گفتم: «واقعاً می‌خواهم آینده‌ای روشن داشته باشی. تو خیلی جوان و امیدوار هستی. امیدوارم که سپر بلا برای ح‌ک‌چ نباشی.»

او از حزب خارج شد.

دوست‌داشتن کشورمان همان دوست‌داشتن ح‌ک‌چ نیست

وقتی درحال عبور از کنار رودخانه بودم با مردی حدوداً ۶۰ ساله آشنا شدم. او گفت كه بازنشسته ارتش است. از او پرسیدم آیا روز ملی (هر ساله در تاریخ ۱ اکتبر برای بزرگداشت تأسیس جمهوری خلق چین جشن گرفته می‌شود) را دوست دارد. او لبخند زد و از من پرسید: «البته. شما کشورمان را دوست ندارید؟»

گفتم:«من کشورم خود را دوست دارم، اما ح‌ک‌چ را دوست ندارم. عشق به کشور با عشق به ح‌ک‌چ برابر نیست.»

او عضو حزب بود، بنابراین به او گفتم که چگونه ح‌ک‌چ تمرین‌کنندگان فالون دافا را تحت آزار و اذیت قرار می‌دهد و چگونه خودسوزی در میدان تیان‌آن‌من صحنه‌سازی شد تا مردم را فریب داده و آنها را درمقابل تمرین‌کنندگان فالون دافا قرار دهند.

گفتم: «به‌نظر می‌رسد آدم خوبی هستی. من واقعاً نمی‌خواهم که به‌عنوان سپر بلای آنها باشی. اگر ازبین‌رفتن موجودات بشری در گستره بزرگی رخ دهد، امیدوارم بتوانی ایمن بمانی. لطفاً ح‌ک‌چ را ترک کن.»

او کناره‌گیری کرد.

پاندمی

هنگامی که پاندمی ویروس ح‌ک‌چ (ویروس کرونا) در اوج شیوعش بود، مردم به‌خاطر ترس از ابتلا به آن جرئت بیرون‌آمدن نداشتند. به نظر می‌رسید این پاندمی در سراسر جهان انتشار می‌یافت، اما از دیدگاه یک تزکیه‌کننده، موجودات الهی از آن برای ازبین‌بردن افرادی خاص استفاده می‌کنند.

در صورت عدم وجود ویروس ح‌ک‌چ، بیماری‌های دیگری وجود خواهد داشت. آنها زمانی شیوع پیدا می‌کنند که معیارهای اخلاقی و ارزش‌های مردم سقوط می‌کند و مردم به وجود موجودات الهی و بوداها اعتقادی نداشته و همچنان به آنها بی‌احترامی می‌کنند.

وقتی با مردم درباره این پاندمی صحبت می‌کردم، همیشه در مورد لیو بووِن، فرزانه‌ای مشهور از سلسله مینگ و پیش‌بینی‌های او درخصوص ابتلا به بیماری‌ها، برای آنها می‌گفتم. او گفت که چگونه پس از اینکه مردم ازاعمال گذشته‌شان توبه کردند، بیماری‌ها به‌طور معجزه‌آسایی ناپدید شدند.

پیش‌بینی‌های او را با ویروس ح‌ک‌چ امروز مرتبط کردم. تمرین‌کنندگان فالون دافا به‌خاطر اعتقاد به حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری مورد آزار و اذیت آزار قرار می‌گیرند و ح‌ک‌چ اقدام به برداشتن اعضای بدن از تمرین‌کنندگان زنده می‌کند.

فقط با خروج از ح‌ک‌چ و سازمان‌های وابسته به آن، فرد می‌تواند واقعاً ازسوی موجودات الهی و بوداها مورد محافظت قرار گیرد. چنین شخصی تحت تأثیر این اپیدمی قرار نمی‌گیرد.

وقتی برای گفتگو با مردم بیرون می‌رفتم، معمولاً با این جمله سرِ صحبت را با آنها باز می‌کردم: «چه مدت در خانه مانده‌اید؟»

پاسخ معمولاً این بود: «چند روز.» بنابراین این مسئله را به‌عنوان نقطه شروع برای روشنگری حقیقت در نظر می‌گرفتم: «اپیدمی فعلی با انتخاب‌های زندگی همه ارتباط دارد. در دوره‌های تاریخی، عیسی برای نجات مردم آمد و مصلوب شد. این موضوع منجر به سه طاعون شد. فقط كسانی كه به خدا ایمان داشتند، از ابتلا به آن رهایی یافتند.

«این اپیدمی شبیه همان است. یکی از فجایعی که ناشی از آزار و اذیت فالون دافا به دست ح‌ک‌چ است. این یک تراژدی تکراری است. اگر از ح‌ک‌چ خارج نشوید، سپر بلای آن خواهید بود. ارزشش را ندارد. فقط كساني كه با اصول حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری موافق باشند، مي‌توانند در امان بمانند.»

بسیاری از مردم موافقت می‌کردند که از حزب خارج شوند.

همچنین به آنها گفتم که به‌ خاطر داشته باشند صادقانه تکرار کنند: «فالون دافا خوب است؛ حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری خوب است.»