(Minghui.org) اخیراً به فایل صوتی مقاله تبادل تجربه‌ای که توسط تمرین‌کنندگان دافا در زمینه رشد شین‌شینگ و از بین بردن وابستگی شهوت نوشته شده بود گوش کردم. بعد از اینکه به‌تازگی به‌درون نگاه کردم، درک جدیدی از احساسات، شهوت و سایر عقاید و تصورات بشری پیدا کردم. می‌خواهم آنها را با شما به‌اشتراک بگذارم.

گاهی اوقات وقتی افکاری از شهوت یا شکایت و سایر احساسات نامناسب داشتم، نمی‌توانستم آنها را کنترل یا رد کنم. آنها به‌طور جدی در مطالعه‌ام و انجام تمرین‌ها مداخله می‌کردند. وضعیت تزکیه‌ام سیر نزولی را طی می‌کرد. وقتی چند روز پیش تمرین‌کننده دیگری به موضوع شهوت اشاره کرد، تصمیم گرفتم به‌طور جدی مشکلم را بررسی کنم.

گوش دادن به مقالات تبادل تجربه به‌طور مکرر باعث آرام شدن افکار و تقویت افکار درستم شده است. فهمیدم که احساسات و شهوت موادی از داخل سه قلمرو هستند. نمی‌توانستم آنها را رد كنم، زیرا درک نمی‌کردم كه آنها جزئی از من نیستند و نمی‌توانستم عواقب جدی ازبین نبردن آنها را ببینم.

شروع به کاوش درباره ریشه وابستگی‌ام به احساسات و شهوت کردم. یک روز ناگهان کلمه «خود» به‌طور بزرگنمایی شده‌ای در ذهنم ظاهر شد. درباره ارتباط شهوت و «خود» سردرگم شده بودم، اما می‌دانستم كه استاد به من اشاره می‌كنند تا بیشتر به درون نگاه كنم. با این حال در آن لحظه هنوز ارتباط‌شان را درک نکردم.

به گوش دادن به تبادل تجربه‌های صوتی ادامه دادم. متوجه شدم که وابستگی‌ام به «خود» پشت شهوتم پنهان شده است. اگرچه نمی‌خواستم ازدواج کنم، در ناخودآگاهم هنوز آرزو داشتم یار و همراهی داشته باشم و آرزو داشتم که کسی مرا از صمیم قلب دوست داشته باشد. تصمیمم برای تنها بودن به معنای این نبود که وابستگی به احساسات را رها کرده‌ام. این به‌تدریج مرا گمراه کرد و در تزکیه‌ام سست شدم.

اغلب اوقات فراغتم را در محل کار صرف تماشای تلفن همراهم، تماشای فیلم‌های آنلاین و خواندن رمان می‌کردم. مطالعه فایم در عصر تبدیل به تشریفات شده بود. نمی‌توانستم معنای عمیق‌تر آموزه‌های استاد را ببینم. گاهی اوقات حتی اوقات فراغت عصرگاهی‌ام به‌جای مطالعه فا، بر روی تلفن همراهم  سپری می‌شد. آنچه می‌خواندم و تماشا می‌کردم همه مربوط به عشق و انواع مختلف احساسات بود.

در سطوح عمیق‌تر، وابستگی‌ام به احساسات و تمایلات، ناشی از وابستگی‌ام به «خود» بود، تمایل داشتم مورد لطف و محبت، مراقبت و محافظت قرار بگیرم. این وابستگی فقط متمرکز بر احساسات و راحت‌طلبی‌ام بود و از وابستگی‌ام به احساسات و درطلب عشق بودن بهره می‌برد. هنگامی که در تزکیه‌ام سست می‌شدم، وابستگی‌ام باعث می‌شد تا در رمان‌ها و فیلم‌های عاشقانه به‌دنبال رضایت و خشنودی باشم. زیاده‌روی‌ام در این امر به نوبه خود منجر به تغذیه و تقویت وابستگی‌ام به «خود» شد.

در حالی که طبیعی است که یک شخص عادی آرزوی عشق داشته باشد، دلیل دیگری برای نیاز روانی خود پیدا کردم. پدرم در جوانی درگذشت و زمانی که زنده بود با من رابطه صمیمی نداشت. هرگز عشق محافظ‌کننده پدرانه را تجربه نکردم. بعد از بزرگ شدن، آرزویم برای دریافت مراقبت از سوی پدر به آرزوی مراقبت و محافظت شدن از سوی یک مرد تغییر شکل یافت.

با گوش دادن به مقالات تبادل تجربه شنیداری در این رابطه، فهمیدم که تصورات مدرن بشر درباره احساسات، عشق، تمایلات و روابط جنسی توسط نیروهای کهن به ما تحمیل شده است. آنها از روابط مناسب بین زن و مرد و ازدواج منحرف می‌شوند. نیروهای کهن تمایلات مردم مدرن را تقویت ‌کرده‌اند و از طریق فیلم، تلویزیون و رسانه‌ها تصورات منحط را در ذهنشان القا ‌کرده‌اند. هدف نهایی آنها نابودی بشر و تمرین‌کنندگان دافا است. هنگام خواندن و تماشای این مطالب مدرن، با این تصورات منحط آلوده می‌شدم. وابستگی‌ام به احساسات و شهوت در این روند رشد می‌کرد.

استاد بیان کردند:

«یک تصور و عقیده، وقتی شکل گرفت، در مدت طول عمرتان شما را کنترل می‌کند، روی تفکر و حتی تمام زیر و بم احساسات‌تان، ازقبیل شادی، عصبانیت، اندوه و لذت تأثیر می‌گذارد. آن پس ازتولد شکل می‌گیرد...یک موجود بشری قرار است به‌وسیله روح اصلی‌اش کنترل شود. وقتی روح اصلی‌تان شل شود و با تصورات و عقاید جایگزین شود، بدون قیدوشرط محصور می‌شوید و حالا زندگی‌تان تحت کنترل آنان است… اما بسیار سخت است که تفکر و تصورات و عقایدی را که پس از تولد کسب کردید درهم‌شکنید، چراکه آن همان ماهیت تزکیه است.» (سرشت بودایی، جوآن فالون 2)
«در این دنیا یک فرد صرفاً به لذت بردن از جریان زندگی می‌‏پردازد. در گذشته گفته‌‏ام که مردم رقت‌‏انگیز هستند، چراکه تمام آنچه یک فرد در این دنیا انجام می‌‏دهد صرفاً لذت بردن از احساسات و حس‌‏هایی است که توسط گذراندن جریان زندگی‌‏اش برای او به‌‏همراه آورده می‌‏شود. اینکه این را به این صورت بیان می‌‏کنم کاملاً دقیق است. و چرا این‌‏طور می‌‏گویم؟ گرچه افراد فکر می‌‏کنند که مسئول [و صاحب‌‏اختیارِ] خودشان هستند و تصمیم می‌‏گیرند که می‌‏خواهند چه کاری انجام دهند، اما حقیقت امر این است که آنها در نتیجه‌‏ عادت‌‏ها و وابستگی‌‏های شکل‌‏داده‌‏شده‌‏ پس از تولد که از [علاقه‌‏مندی‌‏ها و] تمایلات‌‏شان ناشی می‌‏شود صرفاً در حال طلب کردن بعضی احساسات هستند. و همه‌‏اش همین است. در صورتی که آنچه واقعاً دست‌‏اندرکار است، که آنفرد را به این می‌‏کشاند که بخواهد کاری را انجام دهد، عوامل پشت‌‏صحنه هستند، که در حال استفاده بردن از عادت‌‏ها، وابستگی‌‏ها، پنداشت‌‏ها، امیال، و چنان چیزهایی هستند. این است وضعیت واقعی بدن بشری، که فرد صرفاً در حال لذت‌‏بردن از آن احساسات و حس‌‏هایی است که در نتیجه‌‏ روند زندگی پدید می‌‏آید: وقتی به شما چیز شیرینی داده می‌‏شود، شما شیرینی را تجربه می‌‏کنید؛ چیز تلخی داده شود، تلخی را حس می‌‏کنید؛ چیز تندی داده شود، طعم تندی را می‌‏چشید؛ وقتی که رنج برای شما اتفاق افتد احساس بدی پیدا می‌‏کنید؛ و وقتی خوشحالی به شما ارزانی شود با لذت آشنا می‌‏شوید.» (مریدان دافا باید فا را مطالعه کنند - آموزش فای ارائه شده در کنفرانسفای منطقه‌‏ی شهری واشنگتن دی‌‏سی ۲۰۱۱)
«پس یک وابستگی بنیادی چیست؟ موجودات انسانی، تصورات و عقاید بسیاری را در این دنیا کسب می‌کنند، در نتیجه توسط این تصورات و عقاید وادار به طلب کردن آنچه که آرزو می‌کنند، می‌شوند. اما هنگامی یک شخص به این دنیا می‌آید، این نظم و ترتیب‌های کارمایی است که جریان زندگی او و آنچه را که در آن به‌دست می‌آید و ازدست می‌رود تعیین می‌‌کند. چگونه تصورات و عقاد یک شخص می‌تواند هر مرحله از زندگی او را تعیین کند؟ بنابراین آن به‌اصطلاح "رؤیاها و آرزوهای زیبا" خواست‌ها و طلب‌هایی می‌شوند که علی‌رغم وابستگی‌های دردناک هرگز واقعیت پیدا نخواهند کرد.» («به‌سوی کمال» از نکات اصلی برای پیشرفت بیشتر 2)

قبلاً عشق رؤیایی‌ام می‌بایست از چنین و چنان خصوصیاتی برخوردار می‌بود و آرزوی عشق خاصی را داشتم. این‌ها عقاید و تصورات بعد از تولدم هستند و خود واقعی‌ام نیستند. یقین دارم که وابستگی‌ام به "خود" در هر فکر منعکس می‌شود. این نوع تفکر آرزومندانه‌ام صرفاً یک احساس توهمی است که در طلبش هستم و با وابستگی‌ام کنترل می‌شود. درک می‌کنم که انسان‌ها چقدر ترحم‌انگیز هستند! اگر یک تمرین‌کننده فالون دافا واقعاً خود را تزکیه نکند و به خود غیرواقعی‌اش اجازه دهد تا او را هدایت کند حتی تأسف‌انگیزتر است!

یافتن خود واقعی و امتناع از مورد مداخله قرارگرفتن توسط عقاید و تصورات پس از تولد مهمترین جنبه تزکیه است. هر وقت افکار بد ظاهر می‌شوند، باید به درون نگاه کنیم و ببینیم آیا هیچ وابستگی پنهانی وجود دارد که هنوز آنها را شناسایی نکرده‌ایم و از بین نبرده‌ایم. باید تشخیص دهیم که کدام یک وابستگی‌های ما هستند، و کدام خود واقعی ما. همچنین باید وابستگی‌ها را از بین ببریم. تقویت روح اصلی‌مان روندی از تزکیه واقعی است.

وقتی مدیتیشن کردم و وارد حالت سکون شدم، می‌توانستم تشخیص دهم که احساسات، شهوت و تمایلات موادی در بُعد‌های دیگر هستند و به واسطه احساسات تولید می‌شوند. وقتی بی‌قصد بودم احساسات نمی‌توانست بر من تأثیر بگذارد، اما به محض اینکه قصدی داشتم، احساسات فوراً  کنترلم می‌کرد. بر اساس درکم در سطح فعلی‌ام، نمی‌توانیم تمام احساسات را از بین ببریم زیرا در این صورت در یک حالت خدایی قرار خواهیم گرفت، اما می‌توانیم با افکار درست با آنها روبرو شویم و اجازه ندهیم که آنها با ما مداخله کنند. شهوت و تمایلات، عواملی‌اند که همراه با بدن بشری به‌وجود می‌آیند، اما تزکیه‌کنندگان باید آنها را از بین ببرند.

نيروهای کهن برای ما نظم و ترتیبات مخرب و مفصلی ایجاد کرده‌اند و وابستگی‌های ما را به احساسات، تمایلات و شهوت، بزرگ كرده‌اند. موجودات منحطی مانند شهوت نیز سعی در مداخله دارند. ما نباید با آنها همراهی کنیم و باید برای از بین بردن‌شان افکار درست بفرستیم. توصیه می‌کنم مقاله «نفی نظم و ترتیبات نیروهای کهن در پشت شهوت» را درباره این موضوع بخوانید.

به دلیل مطالعه فشرده اخیرم و گوش دادن به مقالات تبادل تجربه سایر تمرین‌کنندگان، توانستم این عقاید و تصورات و وابستگی‌ها را شناسایی کنم. امیدوارم سایر تمرین‌کنندگان که مسائل مشابهی مانند من دارند نیز از این رویکرد برای پیشرفت استفاده کنند.