(Minghui.org) پدرم 69 سال دارد. او بسیار سالم و پرانرژی است، به حدی که مردم اغلب فکر می‌کنند او فقط 50 سال دارد. اما در سال 2019، مبتلا به سرطان ریه شد و از شیمی‌درمانی عذاب می‌کشید.

پدرم به‌طور کلی سالم بود و هیچ بیماری قابل توجهی نداشت. اما یک روز در اوت2018، بی‌وقفه شروع به سرفه کرد. در ابتدا فکر می‌کرد که فقط سرما خورده است، بنابراین به‌راحتی برخی داروها را مصرف کرد و در یک کلینیک محلی تزریقات انجام داد.

اما سرفه‌اش همچنان ادامه داشت. سپس نزد پزشک طب گیاهی چینی رفت و به مدت 30 روز داروی گیاهی مصرف کرد. اما وضعیتش بهتر نشد.

پدرم سرانجام برای معاینه دقیق به بیمارستان محلی رفت و به او گفته شد که باید آزمایش برونکوسکوپی انجام دهد، که روندی بسیار دردناک بود.

نتایج نشان داد که 80٪ احتمال دارد که پدرم به سرطان ریه مبتلا شده باشد. ما از پزشکی که می‌شناختیم نظرخواهی کردیم و او نیز همین حرف را زد و پیشنهاد داد که برای معاینه مجدد به بیمارستان بهتری برویم و قبل از تأیید به پدرم چیزی نگوییم.

ما به یک مرکز سرطان مشهور در شانگهای رفتیم و یک جراح مشهور قفسه سینه را دیدیم. پس از آزمایشات فراوان، جراح تشخیص داد که پدرم به سرطان ریه پیشرفته مبتلا شده است و قبل از روی آوردن به درمان هدفمند، شیمی‌درمانی را توصیه کرد.

به توصیه‌اش گوش کردیم و به زادگاه‌مان بازگشتیم. پدرم را در بیمارستان محلی بستری کردم و فقط به او گفتم که ما بهترین داروی وارداتی را برایش گرفتیم و بعد از چند روز تزریق بهتر خواهد شد. او کمی مشکوک شده بود، اما با این حال یک هفته شیمی‌درمانی را شروع کرد. کل روند بسیار دردناک بود. یک هفته بعد، او هر روز حالت تهوع داشت و دچار استفراغ و اسهال شد. تمام بدنش بسیار درد می‌کرد.

مادرم به‌عنوان یک تمرین‌کننده فالون دافا، همیشه پدرم را ترغیب کرده بود که این تمرین معنوی و مدیتیشن را انجام دهد. پس از شیمی درمانی، مادرم تصمیم گرفت پدرم را از تشخیص پزشک آگاه کند و همچنین به او گفت كه درمان فعلی فقط برای افزایش عمر او است. اما اگر او فالون دافا را امتحان کند، ممکن است فرصتی برای بهبودی داشته باشد.

وقتی پدرم فهمید که سرطان مهلک دارد، تصمیم گرفت شیمی‌درمانی را ادامه ندهد و به‌عنوان بخشی از درمان هدفمند، برخی داروها برای مصرف در خانه برایش تجویز شد. پدرم داروها را مصرف کرد، اما بسیار ضعیف شده بود و چند قدم پیاده‌روی او را خسته می‌کرد. علاوه بر این، تاول‌های ریز بسیاری در سراسر بدنش رشد کرد و چند تاول بزرگ در گردنش ظاهر شد. اما پزشکش گفت که چنین پدیده‌ای پس از انجام درمان هدفمند طبیعی است. پدرم نمی‌توانست خوب بخورد یا بخوابد. اگرچه زنده بود، ترجیح می‌داد بمیرد.

پس از اینکه درمان‌ها مؤثر واقع نشد، تصمیم گرفت که فالون دافا را به‌عنوان آخرین امیدش تمرین کند.

در همان شب که او شروع به انجام تمرین‌های فالون دافا کرد، بعد از مدت‌ها برای اولین بار به خواب رفت. او تمرین‌ها را انجام می‌داد و هر روز آموزه‌های فالون دافا را با مادرم مطالعه می‌کرد. کم کم قوی‌تر شد. پس از یک دوره تمرین، حتی بیماری‌های جزئی‌اش، مانند معده درد و فشار خون بالایش از بین رفته بود.

علاوه بر این، اصول «حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری» فالون دافا، او را به شخصی مهربان‌تر تبدیل کرد. بستگان ما که شاهد تغییراتش بودند فقط می‌توانستند شگفتی فالون دافا را تحسین کنند. عمویم که مخالف تمرین فالون دافا بود، نظرش را عوض کرد و این واقعیت را پذیرفت که حزب کمونیست چین به فالون دافا افتراء می‌زند. او همچنین موافقت کرد تا از ح‌ک‌چ خارج شود.

یک سال بعد، پدرم برای معاینه به بیمارستان بازگشت. نتایج سی‌تی‌اسکن نشان داد که او کاملاً بهبود یافته است. این فالون دافا است که به پدرم زندگی دوباره‌‌ای بخشید.خانواده ما نمی‌دانند که چگونه قدردانی خود را ابراز کنند!