(Minghui.org) بعد از انتقال به یک شرکت جدید، فرصتی پیدا کردم تا با یکی از همکارانم درباره فالون دافا صحبت کنم. تصویری از یک رویداد‌ دافا در ماکائو را به او نشان دادم که درباره حقه خودسوزی درمیدان تیان‌آنمن بود که توسط حزب کمونیست چین (ح‌ک‌چ) صحنه‌سازی شده بود. احساس کردم که او علاقه‌ای ندارد و دلسرد شدم، از اینرو صحبت را متوقف کردم.

اخیراً مجدداً با او مواجه شدم، درباره کار شروع به صحبت کردیم. به خودم گفتم، نمی‌توانم این فرصت را ازدست بدهم و درباره آزار و شکنجه به او نگویم، امکان دارد فرصت دیگری پیدا نکنم. اما چگونه می‌توانم موضوع صحبت را به‌طور طبیعی تغییر دهم؟ نگران شدم.

در آن لحظه، مقاله‌ای را به‌خاطر آوردم که تمرین‌کننده‌ای درباره ماه نوشته بود. ماجرا را می‌دانستم و شروع به صحبت درباره آن کردم. همکارم کاملاً علاقمند بود و سؤالات زیادی ‌پرسید.

او در طول گفتگوی ما گفت به سایر بُعدها و موجودات الهی باور دارد. می‌توانستم یک میدان قوی انرژی درست را حس کنم. احساس می‌کردم که در بُعد دیگری درحال روشنگری حقیقت به او بودم. ‌توانستم به‌طور طبیعی درباره دافا و اهمیت کناره‌گیری از ح‌ک‌چ و سازمان‌های وابسته به آن با او صحبت کنم.

درباره فواید تکرار عبارات «فالون دافا خوب است و حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری خوب است!» نیز به او گفتم. او این عبارات را یادداشت و شروع به تکرار آنها کرد. هم‌چنین موافقت کرد که از حزب خارج شود. آن لحظه بسیار مقدسی بود. می‌دانستم که او نجات یافته است!

به یاد آوردم، اولین باری که سعی کردم با او صحبت کنم، نگرانی‌های بسیاری را متحمل شده بودم. بار دوم خیلی باملاحظه بودم و افکار درست قوی داشتم، ازاینرو استاد به من کمک کردند.