چگونه دافا از تمرین‌کنندگان و حامیانش محافظت می‌کند

(Minghui.org) چند تجربه شخصی معجزه‌آسا از دو تمرین‌کننده و یک دوست غیر تمرین‌کننده در چین.

پس از برق‌گرفتگی نجات یافتم

یک پنکه کوچک برقی در 15ژوئیه2015 خریداری کردم، اما کابلش خیلی کوتاه بود. حوالی ساعت 4 عصر آن روز، سوکتی را پیدا کردم که به یک سیم قدیمی متصل شده بود و تصمیم گرفتم آن پنکه کوچک را به برق وصل کنم. به منظور آزمایش اندازه طول، ابتدا آن را به پریز دیواری متصل کردم، و سر پنکه را به موقعیت مورد نیاز کشیدم. با دیدن اینکه طول سیم به اندازه کافی بلند بود، روی چهارپایه نشستم تا ببینم پشت سوکت قدیمی چگونه وصل شده است. در نگاه اول، سیم فلزی داخل روکش در محل اتصال تا نیمه بی‌حفاظ، و چندین سیم نازک جدا شده بود.

كاملاً فراموش كرده بودم كه انتهای ديگر سوكت در دستم هنوز به پریز خروجی ديوار وصل است. سوکت را در دست چپم گرفتم و یک پیچ گوشتی کوچک را در دست راست گرفتم تا پیچ کوچک متصل به سیم را باز کنم. دو انگشت دست چپم را دراز کردم تا سیم قطع شده را نگه دارم و از انگشت شست و انگشت اشاره دست راستم استفاده کردم تا سیم را صاف کنم. به محض لمس انگشت اشاره به قسمت لخت سیم، ناگهان در اثر جریان برق شدید لرزیدم. صاف ایستادم، هر دو دستم بالا آمد و انگشت اشاره‌ام به سیم چسبیده بود. احساس کردم جریان برق به کل بدنم نفوذ کرد و بعد بیهوش شدم.

نمی‌دانستم چه‌قدر زمان گذشت، اما ناگهان موارد زیر را به وضوح دیدم: به‌نظر می‌رسید دست راستم با سیم چسبیده به آن، توسط یک دست عظیم با قدرت به پایین کشیده شد. جریان الکتریکی در بدنم از هر دو پایم به سمت بالا عبور کرد و از طریق بازوها و دستانم به سرعت  و یک‌باره ناپدید شد، سپس دستانم به پایین افتاد.

کم‌کم به دنیای واقعی بازگشتم. ذهنم کند و بازوهایم زخم و ضعیف شده بود. به سیم‌ها و پیچ‌گوشتی روی زمین نگاه کردم و ناگهان به‌یاد آوردم که چه اتفاقی افتاده است. زانو زدم و مرتبا فریاد کشیدم: «استاد لی (بنیانگذار) مرا نجات دادند!»

وقتی به گذشته فکر می‌کنم، چگونه توانستم نحوه نجات یافتنم را ببینم در حالی که بی‌هوش شده بودم؟ بعداً فهمیدم که روح اصلی‌ام جسم فیزیکی‌ام را ترک کرده است و دیده بودم که چگونه استاد مرا نجات داده‌اند.

اگر محافظت استاد نبود، قطعاً مُرده بودم.

بیش از ده روز پس از آن، هنگام استحمام نمی‌توانستم از لیف استفاده کنم. فقط می‌توانستم طوری لیف را استفاده کنم که پوست دستم را لمس کند نه اینکه آن را مثل سابق بشوید. پوستم طبیعی به‌نظر می‌رسید اما اگر می‌خواستم مثل قبل با لیف بشویم درد شدیدی احساس  می‌کردم. احساس می‌کردم گوشتم سوخته است.

رحمت عظیم استاد بی‌نهایت است و دافا بی‌حد و مرز!

موتور سیکلت به پایم برخورد کرد

یک روز در اواخر تابستان2019 قصد داشتم از خیابان عبور کنم. دیدم هیچ وسیله‌ای نمی‌آید بنابراین جلو رفتم. همین که به وسط خیابان رسیدم ، ناگهان صدای «بنگ» شنیدم، مثل اینکه چیزی به دیوار برخورد کرده باشد. یک موتور سیکلت در سمت راست ظاهر شد، به سمت چپ و راست در نوسان بود و با حالت ناپایداری به جلو حرکت می‌کرد، اما به زمین نمی‌ا‌فتاد. راننده حدود پنجاه سال داشت و خانمی پشتش نشسته بود. راننده فریاد زد: «چرا پشت سرت را نگاه نمی‌کنی؟» فهمیدم که سر راهش هستم، سریع گفتم: «ببخشید، متأسفم! خوشبختانه شما خوب هستید.» افراد روی موتورسیکلت دیدند که من بزرگتر از آنها هستم و شاید آنها نیز فهمیدند که با رانندگی در جهت مخالف، قوانین راهنمایی و رانندگی را نقض کرده‌اند، بنابراین به‌سرعت دور شدند.

بعد از بازگشت به خانه و دوش گرفتن متوجه شدم که ماهیچه ساق پای راستم دارای رگه‌ای بنفش به طول حدود 13 یا 16 سانتی‌متر است. وقتی به آن دست زدم درد می‌کرد. تازه آن موقع فهمیدم که موتور سیکلت به ماهیچه ساق پایم برخورد کرده است، اما در آن زمان چیزی احساس نکردم. تصور نمی‌کردم وقتی موتور سیکلت‌شان به ساق پایم برخورد کرد چنین صدای بلندی تولید کرده باشد. نفهمیدم چه اتفاقی افتاده است. احساس کردم یک معجزه است!

یک بار دیگر استاد از من محافظت کردند. تصور کنید اگر دافا را تمرین نمی‌کردم و استاد از من محافظت نمی‌کردند، چه اتفاقی برای من، پیرزنی هفتاد ساله می‌افتاد.

دوستم بعد از تصادف با اتومبیل زنده ماند

دو سال پیش دوستم که تقریبا 70 ساله است در حال دوچرخه سواری بود تا نوه‌اش را از مدرسه ابتدایی بردارد. ناگهان اتومبیل از پشت به دوچرخه‌اش برخورد کرد و او را زمین انداخت و چند متری پرتاب کرد. او از هوش رفت و دوچرخه‌اش به‌شدت آسیب دید.

خوشبختانه بسیاری از همکاران قدیمی‌اش نیز به‌دنبال فرزندان خود آمده بودند. آنها اتومبیلی را که به او برخورد کرده بود متوقف کردند. آنها با خانواده‌اش تماس گرفتند و به آنها گفتند که او برای مداوای فوری به بیمارستان منتقل شده است. او به هوش آمد.

صبح روز بعد او برای معاینه به اتاق سونوگرافی منتقل شد و نتیجه نشان داد که هیچ صدمه داخلی ندیده است. اما تمام کمرش سیاه و کبود شده بود. همه خیالشان راحت شد. پزشکان و خانواده‌اش از اینکه در اثر تصادف شدید آسیب‌دیدگی داخلی رخ نداده بود، تعجب کردند. او از بیمارستان مرخص شد و پس از چند روز به خانه بازگشت.

دوستم بعد از آن به من گفت که او به راننده سخت نگرفته است زیرا به‌خاطر آورد که من چطور ماجراهای مشابهی را برایش تعریف کردم و اینکه نباید باج‌خواهی کنیم. او فقط به راننده اجازه داد تا بخشی از هزینه‌های پزشکی‌اش را بپردازد.

علاوه بر این، وقتی دکتر او را به اتاق سونوگرافی فرستاد، او عبارات «فالون دافا خوب است؛ حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری خوب است» را به‌خاطر آورد. او مرتباً این کلمات را تکرار می‌کرد و در تمام مدت دردی نداشت. او گفت: «بدنم به‌شدت کبود شده‌ است. اعضای داخلی‌ام چگونه می‌توانند خوب باشند؟» به او گفتم: «بدین خاطر است که شما عبارات «فالون دافا خوب است» را تکرار کردی و استاد لی تو را از تمام آسیب‌های داخلی‌ محافظت کردند، درغیراین صورت وحشتناک می‌بود. شما تقریباً هفتاد ساله هستی. واقعاً از یک فاجعه بزرگ درامان ماندی. از این به بعد، باید این عبارات را به‌یاد داشته باشی و وقتی بیرون می‌روی آنها را تکرار کنی.»

وقتی ویروس ح‌ک‌چ (ویروس کرونا) شیوع پیدا کرد، من با خانواده دوستم تماس گرفتم تا ببینم حال آنها چطور است. او گفت: «شما می‌توانی مطمئن باشی که تمام خانواده‌ام خوب هستند، می‌دانم باید چه کار کنم. وقتی اپیدمی تمام شود، ما دور هم جمع خواهیم شد.»

تجربیات شخصی فوق و ماجرای دوستم بخشی از تجربیات شگفت‌انگیزی است که افراد داشته‌اند. صمیمانه امیدوارم که مردم با دقت در این باره فکر کنند. چرا این افراد مسن که در بیشتر عمرشان توسط ح‌ک‌چ (حزب کمونیست چین) تحت شستشوی مغزی قرار گرفته‌اند و دهه‌ها دروغ و فریب، نیرنگ و سیاست‌های کشتار را تجربه کرده‌اند، تصمیم می‌گیرند که باور کنند «فالون دافا خوب است»؟ دلیلش این است که هزاران نفر از آموزه‌های راستین فالون دافا بهره‌مند شده‌اند و به افرادی با استاندارد اخلاقی بالا و شهروندان شرافتمند تبدیل شده‌اند.

آیا باید سنت‌های بشری را کنار بگذاریم؟ یا از خدا روی برگردانیم و خود را با ح‌ک‌چ که الحاد و مارکسیسم را مورد تحسین قرار می‌دهد همسو کنیم؟ نیاکان ما همیشه به الهیات اعتقاد داشتند و به آن احترام می‌گذاشتند.

دیدن اینکه هزاران نفر از اقشار مختلف مردم در این پاندمی جهانی که ناشی از پنهان‌کاری ح‌ک‌چ است، جان خود را از دست می‌دهند، قلب انسان را به‌درد می‌آورد. چه تعداد موجود بی‌گناه با اعمال و دروغ‌های ح‌ک‌چ کشته شده و خواهد شد!