(Minghui.org) در سال 1996 تمرین فالون گونگ را شروع کردم و از آن زمان، نه‌تنها من بلکه خانواده‌ام از این تمرین سنتی ذهن و بدن بر اساس اصول حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری بهره‌مند شده‌اند. می‌خواهم تجربه‌ام را به‌اشتراک بگذارم که چگونه استاد لی، بنیانگذار فالون گونگ (فالون دافا)، من و خانواده‌ام را از خطر نجات دادند.

آپارتمانم محافظت شد

یک روز پس از روشن کردن عود جلوی عکس استاد لی، به خانه مادرم رفتم. چند ساعت بعد دوباره برگشتم، متوجه شدم که آپارتمانم پر از دود است. همه جا را نگاه کردم اما نتوانستم بفهمم که دود از کجا می‌آید.

به اتاق نشیمن رفتم و دیدم گلدان پلاستیکی روی میز کاملاً ذوب شده بود و گل‌هایش روی مبل کنار میز پراکنده شده بود. عکس استاد که پیش از آن روی دیوار نصب کرده بودم افتاده بود، اما آسیبی ندیده بود. در مبل دو سوراخ بزرگ ایجاد شده بود، یکی در گوشه عقب و دیگری در پشت صندلی. پوشش چرمی و محتویات داخل مبل همه سوخته بودند اما قاب چوبی نسوخته بود. فندکی که برای روشن کردن عود استفاده کرده بودم و احتمالاً فراموش کردم آن را خاموش کنم نیز سوخته بود.

وقتی این وضعیت را دیدم خیلی ترسیدم - اگر قاب مبل چوبی آتش گرفته بود، می‌توانست کل آپارتمان را به آتش بکشد!

آسیب ندیدم

یک روز مشغول پختن شام بودم و فرنی داخل زود پز و روی اجاق گاز در کنارم در حال پخت بود. ناگهان واشر زود پز بیرون آمد و فرنی داغ روی صورت و بدنم و تمام آشپزخانه پاشید. اما پس از دوش گرفتن کاملاً خوب بودم و هیچ اثری از سوختگی در بدنم وجود نداشت، اگرچه دیوار آشپزخانه جایی که فرنی ریخته بود هنوز داغ بود. شک نداشتم که استاد لی از من محافظت کرده‌اند.

فالون گونگ به من می‌آموزد که شخص خوبی باشم

مادرشوهرم قبل از بازنشستگی، 16 سال دبیر حزب کمونیست چین (ح‌ک‌چ) برای واحد کاری خود بود. وقتی او در بیمارستان بستری شد، من و شوهرم برای مراقبت از او به بیمارستان رفتیم. او به‌مدت چند روز نتوانسته بود اجابت مزاج داشته باشد و خیلی ناراحت بود، بنابراین من مدفوع را از بدنش بیرون کشیدم. بعد از آن احساس خیلی بهتری کرد و گفت مادرم برایش دختر مهربانی بزرگ کرده است. پاسخ دادم ازآنجاکه كوچكترین فرزند خانواده هستم، مادرم به‌شدت مرا لوس کرده بود، اما این استاد لی بودند كه به من آموختند كه فردی باملاحظه باشم.

به او گفتم که اگر این دو عبارت «فالون دافا خوب است. حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری خوب است!» را تکرار کند، احساس بهتری خواهد داشت، او پذیرفت و این دو عبارت را صمیمانه تکرار ‌کرد و حتی این جمله را اضافه کرد: «استاد لی خوب است!» او بیش از ده سال داروی فشار خون مصرف کرده بود. کمی پس از شروع به تکرار این دو عبارت، فشار خونش عادی شد و دیگر نیازی به مصرف آن داروها نداشت. بیماری فشار خون بالایش که بیش از ده سال از آن رنج برده بود، درمان شد.