(Minghui.org) من 76 سال دارم. حدود 24 سال پیش، آنقدر بیمار بودم که پزشکان دیگر کاری برایم انجام ندادند و مرا به خانه فرستادند. چگونه زنده ماندم؟

در سال 1997، آنقدر بیمار بودم که ‌نمی‌توانستم راه بروم یا بنشینم. وقتی خانواده‌ام مرا به بیمارستان بردند، تشخیص دادند که دچار فتق دیسک کمر، سیاتیک، ورم معده و التهاب کیسه صفرا شدم. آنقدر در وضعیت بدی بودم که پزشکان راهی برای درمانم نداشتند.

در راه بازگشت به خانه، با یکی از اقوامم را ملاقات کردم که درباره فالون دافا به من گفت و اینکه ‌می‌تواند در بازیابی سلامتی‌ام کمکم کند. خیلی علاقه‌مند شدم. به‌طرز شگفت‌انگیزی، بعد از رسیدن به خانه، ‌می‌توانستم راه بروم! پس از آن، تمرین فالون دافا را شروع کردم و همچنین آن را به افراد بیشتری معرفی کردم. من خانه‌ام را برای مطالعه کتاب و انجام تمرینات گروهی در اختیار هم‌تمرین‌کنندگان گذاشتم. با گذشت زمان، بیش از 40 تمرین‌کننده به ما ملحق شدند.

یادگیری خواندن ظرف یک ماه

من هرگز به مدرسه نرفته‌ام و هیچ حرف چینی را ‌نمی‌شناختم. هر زمان که ‌جوآن فالون را با هم ‌می‌خواندیم، فقط گوش ‌می‌دادم. یک روز در حالی که با چشمان بسته نشسته بودم، کتاب را جلوی چشمم گرفتم حروف را دیدم که حدود یک ساعت جلوی چشمانم شناور بودند. وقتی به رختخواب رفتم، حروف تا صبح روز بعد دوباره جلوی چشمانم شناور بودند.

وقتی روز بعد با هم‌تمرین‌کنندگان کتاب را خواندم، به کتاب نگاه کردم و ناگهان متوجه شدم که بیشتر حروف را ‌می‌شناسم. وقتی خواب بودم جلوی چشمم شناور شدند. گاهی اوقات، وقتی حرفی را ‌نمی‌شناختم، از سایر تمرین‌کنندگان کمک ‌می‌خواستم. ظرف حدود یک ماه، ‌توانستم تمام کتابهای فالون دافا را به‌تنهایی بخوانم.

پس از آنکه حزب کمونیست چین (ح‌ک‌چ) در ژوئیه1999 آزار و شکنجه فالون دافا را آغاز کرد، پلیس همه ما تمرین‌کنندگان را در سالن کنفرانس دولتی گرد آورد و سعی کرد ما را مجبور به ترک ایمان‌مان کند. بعد از اینکه مدیر‌امنیتی روستا به پلیس گفت من فردی صادق هستم که مشکلات سلامتی زیادی داشتم،‌ اما پس از شروع تمرین فالون دافا، همه آنها ناپدید شدند، مرا آزاد کردند.

پس از آن، 12 تمرین‌کننده آموزه‌های فا را به مدت چهار سال در خانه‌ام مطالعه می‌کردند قبل از اینکه خانه‌ام تخریب شود. سپس من و دو تمرین‌کننده دیگر خانه اجاره کردیم و هنوز در آنجا زندگی ‌می‌کنیم. روال ما این است که ساعت 2 صبح از خواب بیدار می‌شویم، ابتدا کتاب را مطالعه می‌کنیم، سپس تمرینات را انجام می‌دهیم. صبح بیرون ‌می‌رویم تا دربارۀ حقایق فالون دافا با مردم صحبت کنیم، بعدازظهر کتاب را می‌خوانیم و شب‌ها به  تبادل تجربه هم‌تمرین‌کنندگان گوش می‌دهیم.

بهبودی بازوی دررفته ظرف شش روز

احساس ‌می‌کردم استاد لی، بنیانگذار فالون دافا، همیشه از من محافظت ‌می‌کنند.

در سال 2014 احساس کردم یک نفر از پشت به من ضربه زد و به زمین افتادم. بعد از برخاستن، نتوانستم دست چپم را حرکت دهم، که به‌نظر ‌می‌رسید از شانه‌ام جدا شده است.

پس از بازگشت به خانه، کارهای معمولم را انجام دادم. به خانواده‌ام چیزی نگفتم در طول مطالعه گروهی فا، یک تمرین‌کننده با چشم آسمانی باز گفت که تعدادی ارواح را دیده که پشت سرم ایستاده بودند،‌اما روز بعد آنها را ندید. سه روز بعد، احساس کردم بازوی چپم دوباره به شانه‌ام متصل شد، بنابراین ‌می‌توانستم کارهای خانه را انجام دهم و دوباره استحمام کنم. شش روز بعد، کاملاً بهبود یافتم.

دو سال بعد، در سال 2016، باران ‌می‌بارید و زمانی که آماده بودم برای توزیع مطالب اطلاع‌رسانی فالون دافا بیرون بروم، برق قطع شد. ‌نمی‌توانستم ببینم و از طبقه سوم افتادم. سرم به دیوار برخورد کرد و پای چپم شکست.

بلافاصله به استاد گفتم که برای توزیع این مطالب و نجات مردم باید بیرون بروم. کارهای بیشتری برای انجام دادن داشتم و نمی‌توانستم مشکلی در پاهایم داشته باشم. سپس پای چپم را دراز کردم، ایستادم و به سمت خیابان رفتم. اگرچه پایم کبود و متورم بود، درد ‌نمی‌کرد. طبق معمول هنگام راه رفتن مطالب را توزیع ‌می‌کردم. چند روز بعد، پایم کاملاً طبیعی بود.

در اوت2020. من در حال حمل یک قابلمه خورشت بودم که روی کیسه‌ای بافتنی روی زمین لیز خوردم و افتادم و خورشت داغ روی دست چپم ریخت. فریاد زدم: «استاد، لطفاً کمکم کنید!» دستم را زیر شیر آب شستشو دادم و دیدم کلاً خوب و فقط کمی‌قرمز شده بود.

اعضای خانواده نیز برکت و رحمت دریافت می‌کنند

همانطور که من تزکیه کرده‌ام، استاد نه تنها از من، بلکه از اعضای خانواده‌ام نیز محافظت کرده است.

در سال 2000، دخترم با اتوموبیل تصادف کرد. راننده اتوموبیل او را به بیمارستان برد. استخوان دنبالچه دخترم شکسته بود و ‌نمی‌توانست بنشیند. من برای مراقبت از او به بیمارستان رفتم و هر روز ‌جوآن فالون را برای او ‌می‌خواندم. او ظرف ۱۵ روز به‌طور کامل بهبود یافت! اگرچه خودش تمرین ‌نمی‌کرد،‌اما ‌می‌دانست که فالون دافا خوب است و با تمرین من مخالفت ‌نمی‌کرد.

شوهرم از دو تصادف رانندگی جان سالم به در برد. در سال 2014 وقتی شوهرم با دوچرخه برقی ‌می‌رفت و پشت چراغ قرمز بود، یک اتوموبیل از پشت به او برخورد کرد. او حداقل 3 متر دورتر پرواز کرد. راننده وحشت‌زده بود و سریع رفت تا شوهرم را به بیمارستان برساند. شوهرم برخاست و گفت خوب است. راننده را رها کرد.

بار دیگر او سوار دوچرخه برقی بود که موتورسیکلت از پشت به او برخورد کرد و دوچرخه قبل از سقوط چند بار چرخید. او ترسیده بود،‌ اما خوب بود و راننده را رها کرد. من معتقدم که استاد نیز از او محافظت کردند.

تمام مقالات، تصاویر یا سایر متونی که در وب‌سایت مینگهویی منتشر می‌شوند، توسط وب‌سایت مینگهویی دارای حق انحصاری کپی‌رایت هستند. هنگام چاپ یا توزیع مجدد محتوا برای مصارف غیرتجاری، لطفاً عنوان اصلی و لینک مقاله را ذکر کنید.