(Minghui.org) والدینم استاد دانشگاه هستند. وقتی کوچک بودم، وضعیت سلامتی مادرم ضعیف بود. او اغلب از سردرد و سایر دردها شکایت داشت و اغلب مجبور بود به پزشک مراجعه کند. نه طب غربی، نه طب چینی، و نه تمرینات چیگونگ به او کمک نکردند تا بیماریهایش بهبود یابد.
وضعیت سلامتی پدرم هم ضعیف بود. او دچار خستگی روانی شدیدی بود و اغلب از بیخوابی رنج میبرد.
وضعیت سلامتی بد والدینم باعث بدخلقی آنها شد و اغلب با هم دعوا میکردند که باعث ناراحتی من میشد. یادم هست یک روز صبح زود با هم دعوا کردند. کیف مدرسهام را برداشتم و با گریه به سمت مدرسه رفتم. وقتی کلاس دوم و سوم بودم، مدتها نگران بودم که مبادا پدر و مادرم طلاق بگیرند.
آشنایی با فالون دافا
تابستان ۱۳۷۶ مادرم مرا به دیدن مادرش برد و چند روزی در آنجا ماندیم. یکی از بستگان مادرم را با فالون گونگ، که فالون دافا نیز نامیده میشود، آشنا کرد و او را به یک محل تمرین محلی برد.
اولین باری که مادرم تمرینات فالون دافا را امتحان کرد، احساسی حاکی از آرامش و راحتی داشت که قبلاً هرگز تجربه نکرده بود. او بهمحض تمامشدن موسیقی، مانند یک کودک خردسال فریاد زد: «وای، این تمرین فوقالعاده است!» او با تشویق تمرینکنندگان، شروع به تمرین فالون دافا کرد.
مادرم نسخهای از فالون گونگ را به خانه آورد. او با کتاب مانند یک گنجینه رفتار میکرد و اغلب آن را میخواند. حتی وقتی مرا به پارک میبرد آن را با خود میآورد و درحالیکه من بازی میکردم آن را مطالعه میکرد. بعد از خواندن کتاب همیشه خوشحال بود.
طولی نکشید که تمام بیماریهای مادرم بهبود یافت. بعداً، کتاب اصلی فالون دافا، جوآن فالون و سایر کتابهای فالون دافا را خرید و یک مکان تمرین گروهی در دانشگاه راهاندازی کرد. برخی از اعضای هیئت علمی تغییرات چشمگیر او را دیدند و آمدند تا فالون دافا را یاد بگیرند.
قبل از تمرین فالون دافا، مادرم اغلب از دست پدرم ناراحت میشد، زیرا او هیچ کاری در خانه انجام نمیداد. بعد از اینکه فالون دافا را تمرین کرد، دیگر درخصوص این موضوع شکایتی نکرد یا ناراحت نشد، در عوض، با شادی تمام کارهای خانه را انجام داد. از طریق او درک کردم که معنای «تحمل سختی بدون شکایت» چیست.
یکبار پدرم چند روز متوالی دچار بیخوابی شد. مادرم جوآن فالون را برای او خواند. طولی نکشید که پدرم به خواب رفت و تا صبح بیدار نشد. او با خوشحالی گفت: «این مدت خواب خوبی نداشتم! این کتاب شگفتانگیز است!» پدرم در سال ۱۹۹۸ تمرین فالون دافا را آغاز کرد.
از زمانی که والدینم هر دو شروع به تمرین فالون دافا کردند، خانواده ما بیشتر و بیشتر هماهنگ شده است. دیگر لازم نبود نگران طلاقگرفتن آنها باشم و شروع به تمرین فالون دافا نیز کردم. هر روز صبح، به والدینم ملحق میشدم تا تمرینها را انجام دهم، به سخنرانیهای استاد گوش دهم و کتاب ارزشمند جوآن فالون را بخوانم.
من از یک دانشآموز متوسط به یک دانشآموز ممتاز در کلاسم ارتقا یافتم. اغلب میشنیدم که سایر والدین از مادرم میپرسیدند: «چطور عملکرد تحصیلی دخترت ناگهان تا این حد بهبود یافت؟»
استاد بیان کردند:
«وقتی والدین به فرزندان خود آموزش میدهند، از بچگی به آنها او میگویند: "تو باید یاد بگیری زرنگ باشی،" بهطوری که در آینده بتوانند در اجتماع مردم عادی موقعیت مطمئن و امنی داشته باشند. اما از منظر کیهان، این "زرنگبودن" غلط است، زیرا ما اعتقاد داریم که باید بگذاریم امور روندی طبیعی داشته باشند و نباید زیاد به سود شخصی اهمیت دهیم. با آنطور زرنگبودن، او میخواهد به دنبال علایق شخصیاش باشد. "اگر کسی تو را آزار میدهد، برو سراغ معلمش، والدینش را پیدا کن،" "اگر پولی روی زمین میبینی بردار." به کودک بدین شکل آموزش میدهند. از خردسالی تا بزرگسالی، هرچه چنین چیزهایی را بیشتر یاد میگیرد، بهتدریج در جامعه مردم عادی خودخواهتر میشود. او از دیگران سوءاستفاده میکند و تقوای خود را از دست میدهد.» (سخنرانی دوم، جوآن فالون)
اگر والدین من فالون دافا را تمرین نمیکردند، همان والدینی میشدند که استاد در بالا توضیح دادند. خوشبختانه، والدین من شروع به تمرین فالون دافا کرده و از آموزههای استاد پیروی کردند. هر بار که به مشکلی برخورد میکردم، آنها ابتدا کتابهای دافا را با من میخواندند، و سپس مرا تشویق میکردند که درباره چگونگی پیروی از الزامات استاد و زندگی بر اساس اصول حقیقت، نیکخواهی، بردباری فکر کنم.
رفتار با شفقت
در چین، دانشآموزان درخصوص انجام تکالیف مدرسه و امتحانات تحت فشار زیادی هستند. همکلاسیهای من اغلب در صورت عدم موفقیت در امتحانات ازسوی والدینشان مورد سرزنش و یا حتی کتککاری قرار میگرفتند و برخی از آنها پس از کسب نمره بد میترسیدند به خانه بروند.
اما پدر و مادرم هرگز مرا مورد ضرب و شتم قرار ندادند. آنها فقط با حوصله به من کمک کردند تا مشکلم را تجزیه و تحلیل کنم. وقتی امتحان را خوب نمیدادم، میخواستم با سرعت هرچه تمامتر به خانه برگردم، زیرا خانهام پناهگاه گرمی بود که پدر و مادرم در آنجا بودند و آنها همیشه با من صبور بودند و کمکم میکردند تا مشکلاتم را پیدا کنم بنابراین میتوانستم بهبود یابم.
مواجهه با آزار و شکنجه
حزب کمونیست چین (حکچ) پس از ۲۰ژوئیه۱۹۹۹ آزار و شکنجه فالون دافا را آغاز کرد. مقامات دانشگاه بارها با والدین من صحبت کردند و آنها را تحت فشار قرار دادند تا از تمرین خود دست بکشند. پدر و مادرم معتقد بودند که هیچ ایرادی در تمرین حقیقت، نیکخواهی، بردباری وجود ندارد و تسلیم نشدند.
پلیس حکچ مادرم را هنگامی که درحال توزیع مطالب اطلاعرسانی درخصوص روشنگری حقیقت بود، دستگیر و بهطور غیرقانونی او را ۱۵ روز بازداشت کرد.
در آن زمان در دبیرستان درس میخواندم. اغلب در امتحانات علوم سیاسی و شیمی به سؤالاتی برخورد میکردم که فالون دافا را مورد توهین و تهمت قرار میدادند. همیشه آنها را خالی میگذاشتم. وقتی معلمان از من علت را پرسیدند، به آنها گفتم: «آنچه در تلویزیون گفته میشود از حقیقت بسیار فاصله دارد.» سپس معلمان مرا به حال خودم میگذاشتند.
یک بار، معلم شیمی در یک جلسه بازبینی پس از امتحان به کلاس گفت: «این سؤال - با اشاره به سؤالی که به فالون دافا افترا زده بود) ساختگی و دروغین است. بنیانگذار فالون دافا چنین چیزی نگفته است.» برای معلم خوشحال شدم.
عملکرد تحصیلی خوب
بعداً، معلم علوم سیاسی من با والدینم صحبت کرد: «آیا ارزشش را دارد که سؤالات را بیپاسخ رها کند و در امتحان ورودی دبیرستان امتیاز را از دست بدهد و دخترتان را از ورود به دبیرستان مهم باز دارد؟» پدرم با اطمینان پاسخ داد: «نگران نباش. دخترم حتی بدون پاسخگویی به چنین سؤالاتی وارد دبیرستان مهم خواهد شد.»
در دبیرستان، معلم زبان چینی از ما خواست که مقالهای با عنوان «گفتگویی درباره عزم و اراده» را ازبر کنیم، که به نقل از منسیوس میگفت: «او نباید بهخاطر ثروت و افتخارات فاسد شود؛ درنتیجۀ فقر منحرف شود و در برابر زور سر خم کند.» از آن زمان پدر و مادرم را بهخاطر عزم و ارادهشان تحسین کردهام!
وقتی دبیرستان بودم، مادرم مدتی از خانه دور بود تا از آزار و اذیت به دست همدستان حکچ جلوگیری کند. مدرسه شبانهروزی من بسیار سختگیر بود و تکالیف مدرسه زیادی داشتم. پدرم مجموعهای از نوارهای سخنرانی استاد در جینان را به من داد، بنابراین هر شب قبل از خواب به آن گوش میدادم.
در سال آخر دبیرستان خیلی تحت فشار بودم و برای هر نمره آزمون ارزش قائل میشدم. پدرم اغلب فای استاد را میخواند تا فشارم را کاهش دهد.
«درباره رفتن به دانشگاه فکر نکنید، فقط بهشدت تلاش کنید تا خوب درس بخوانید، و آن کافی است. وقتی در مطالعهکردن بهخوبی عمل کرده باشید، دانشگاه یا مدرسه تکمیلی همراه با آن میآیند، درست؟ آن اینطور کار میکند.» («آموزش فا و پاسخ به پرسشها در گوانگژو»، جوآن فالون فاجییه)
اعتقاد راسخ به دافا
بعداً تحصیلاتم در مقطع کارشناسی و کارشناسی ارشد را در یکی از دانشگاههای بزرگ چین به اتمام رساندم. پس از فارغالتحصیلی، در یک بانک بینالمللی برتر شغلی پیدا کردم. در دوران تحصیلات تکمیلی، پدر و مادرم هر دو به مرکز شستشوی مغزی برده شدند و تحت آزار و اذیت شدید قرار گرفتند. مادرم در آستانه مرگ بود. مدت کوتاهی پس از شروع کار جدیدم، حکچ پدرم را دوباره دستگیر کرد.
پدر و مادرم مصیبتهای زیادی را پشتسر گذاشتهاند. آنها بهرغم سرکوب شیطانی فالون دافا به دست حکچ، به فالون دافا و استاد لی اعتقاد راسخ داشتهاند و در روشنگری حقیقت برای مردم چین پافشاری کردهاند.
اکنون هزاران مایل از آنها دورتر هستم، اما هرگز نگران آنها نیستم. هر وقت به آنها فکر میکنم، احساس آرامش میکنم. آنها استاد لی را دارند که مراقب آنهاست و فالون دافا آنها را راهنمایی میکند. آنها با پشتکار در تمرین تزکیه خود پیشرفت میکنند.
والدین من هر روز کمی بعد از ساعت ۳ صبح بیدار میشوند تا تمرینات فالون دافا را انجام دهند. سپس، روز را با مطالعه فا و روشنگری حقیقت را آغاز میکنند. در طول پاندمی، پدر و مادرم هر از گاهی به حومه شهر میرفتند تا شبها مطالب روشنگری حقیقت را خانه به خانه توزیع کنند. یک شب بعد از نیمه شب، مادرم بهمحض اینکه به خانه رسیدند شعری را به اشتراک گذاشت:
ستارگان چشمکزن به زمین نگاه میکنند، در آنجا افراد کمی قدم میزنند؛
چراغهای خانههای دور و نزدیک به مریدان دافا اشاره میکند تا کسانی را که در آن زندگی میکنند نجات دهند؛
حقیقت را در دست دارم، آن را به مردم هدیه میدهم تا خوب و بد را تشخیص دهند؛
کاش همه موجودات حقیقت را درک کنند و به استقبال شروعی نو بروند.
مادرم شعر را برایم ایمیل کرد. تصویری جلوی چشمانم ظاهر شد: آسمان شب پر از ستاره و خیابانها خالی بود؛ چراغهای خانهها، دور یا نزدیک، به والدینم اشاره میکنند و مطالبی برای روشنگری حقیقت میخواهند؛ والدینم مطالب را دم در خانهها قرار میدهند، به این امید که مردم بتوانند حقیقت را درک کنند، از بلایا جان سالم به در ببرند و آیندهای روشن داشته باشند.
سپاسگزارم استاد! و از فالون دافا، برای بهارمغانآوردن چنین تغییرات خارقالعادهای برای والدینم تشکر میکنم. آنها نه تنها سلامتی خود را بازیافتهاند، بلکه به مهربانترین مردم جهان - تمرینکنندگان فالون دافا تبدیل شدهاند!
تمام مقالات، تصاویر یا سایر متونی که در وبسایت مینگهویی منتشر میشوند، توسط وبسایت مینگهویی دارای حق انحصاری کپیرایت هستند. هنگام چاپ یا توزیع مجدد محتوا برای مصارف غیرتجاری، لطفاً عنوان اصلی و لینک مقاله را ذکر کنید.
کپیرایت ©️ ۲۰۲۳ Minghui.org تمامی حقوق محفوظ است.
مجموعه سفرهای تزکیه